آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

وایب: انرژی نامرئی که دنیای ما را شکل می‌دهد

پس از استعفا و گذراندن ده ماه پر از مصاحبه‌های شغلی، به این نتیجه رسیدم که وایب حتی از مهارت‌های فنی هم مهم‌تر است. وایب عاملی تعیین‌کننده در بسیاری از جنبه‌های زندگی ماست. بدون شک، بسیاری از ما تجربه‌ای مشابه داشته‌ایم: گاهی با افرادی روبرو می‌شویم که بدون گفتن کلامی یا انجام کاری خاص، حسی قوی در ما برمی‌انگیزند. این حس می‌تواند مثبت یا منفی، خوشایند یا ناخوشایند باشد.

وایب، به طور خلاصه، تصویری است که از ما ساطع می‌شود و حسی است که خواسته یا ناخواسته به دیگران منتقل می‌کنیم. این مفهوم، که در زبان انگلیسی “vibe” نامیده می‌شود، از اهمیت فوق‌العاده‌ای در تعاملات اجتماعی و حرفه‌ای ما برخوردار است.

– در مصاحبه‌های شغلی، وایب شما تعیین می‌کند که آیا مصاحبه‌کننده تمایل به استخدام شما دارد یا خیر.
– در روابط اجتماعی، وایب شما مشخص می‌کند که آیا در جمع دوستان محبوب می‌شوید یا نه.
– در محیط کار، وایب شما تعیین می‌کند که آیا همکارانتان شما را دوست دارند یا سعی در تخریب شما دارند.
– در محیط تحصیلی، وایب شما مشخص می‌کند که آیا هم‌کلاسی‌هایتان به سمت شما جذب می‌شوند یا از شما دوری می‌کنند.
– حتی در موقعیت‌های اجتماعی مانند مهمانی‌ها، وایب شما تعیین می‌کند که آیا پیشنهاد رقصتان پذیرفته می‌شود یا نه.

یک وایب مثبت و تأثیرگذار دارای ویژگی‌های زیر است:

۱. اصالت: خود واقعی‌تان را نشان دهید.
۲. مثبت‌اندیشی: نگرشی مثبت به زندگی و چالش‌هایش داشته باشید.
۳. اعتماد به نفس: به توانایی‌های خود باور داشته باشید.
۴. همدلی: سعی کنید دنیا را از دید دیگران نیز ببینید.
۵. شنونده خوب بودن: به حرف‌های دیگران با دقت گوش دهید.
۶. دیسیپلین داشتن: مطمئن باشید هیچ‌کس از کسی که ماه‌هاست ریشش را اصلاح نکرده حس خوبی نمی‌گیرد.

نکته مهم دیگر این است که وایب خوب باید در تمام جنبه‌های زندگی شما یکسان باشد. تظاهر کردن راه حل نیست؛ باید واقعاً تغییر کنید و این تغییر باید از درون شما نشأت بگیرد.

شاید الهام‌گیری از افرادی که وایب خوبی دارند کار بدی نباشد ولی تقلید کورکورانه در این مسئله‌ی خاص به شدت تاثیر منفی خواهد داشت. حفظ اصالت شرط اول داشتن وایب خوب هست.

داشتن یک وایب مثبت می‌تواند زندگی شما را متحول کند. می‌تواند منجر به فرصت‌های شغلی بهتر، روابط عمیق‌تر و موفقیت بیشتر در تمام جنبه‌های زندگی شود.

در این راستا، آشنایی با مدل DISC که توسط ویلیام مورتون مارستون در سال 1928 ارائه شد، می‌تواند بسیار مفید باشد. این مدل شخصیت افراد را به چهار دسته تقسیم می‌کند:

– D: غالب (Dominance): افراد با این ویژگی اعتماد به نفس بالایی دارند و بر نتیجه تمرکز می‌کنند.
– I: تأثیرگذار (Influence): این افراد اجتماعی و خوش‌برخورد هستند و توانایی بالایی در متقاعد کردن دیگران دارند.
– S: پایدار (Steadiness): افرادی آرام، صبور و قابل اعتماد که ثبات را در محیط خود حفظ می‌کنند.
– C: وظیفه‌شناس (Conscientiousness): این افراد دقیق، تحلیلگر و منطقی هستند و به جزئیات توجه زیادی دارند.

وایب هر فرد ترکیبی منحصر به فرد از این چهار عنصر است. با شناخت نقاط قوت و ضعف خود در هر یک از این جنبه‌ها، می‌توانیم به طور هدفمند برای بهبود وایب خود تلاش کنیم. برای مثال، اگر متوجه شدید که در جنبه “تأثیرگذاری” ضعیف هستید، می‌توانید بر بهبود مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی خود تمرکز کنید.

به یاد داشته باشید که هدف، ایجاد تعادل بین این چهار عنصر و تقویت آنها متناسب با شخصیت و اهداف شخصی شماست. با تمرین و تلاش مداوم، می‌توانید وایب خود را بهبود بخشیده و تأثیر مثبت‌تری بر اطرافیان و محیط خود بگذارید. بهبود وایب نیازمند تمرین مداوم است. هر روز تلاش کنید کمی بهتر شوید. وایب خوب مانند یک عضله است که با تمرین قوی‌تر می‌شود.

آراز غلامی
جمعه، ۲۶ جولای ۲۰۲۴

رویای نشویل

درست در میان تپه‌های سبز نشویل، مزرعه‌ای گسترده و آرامی قرار داشت. روزی بهاری و مه‌آلود بود، بوی خاک مرطوب و گیاهان تازه شکفته شده در هوا پیچیده بود. ادوارد، مزرعه‌دار جوان، با لبخندی گرم و آرامش در چهره‌اش از خواب بیدار شد. او همیشه این زمان از سال را دوست داشت؛ وقتی که جهان از خواب زمستانی بیدار می‌شد و زندگی دوباره در هر گوشه‌ای از مزرعه جریان می‌یافت.

ادوارد به آرامی به سمت طویله رفت. صداهای نرم و آرام گاوها که منتظر صبحانه‌شان بودند، در میان مه طنین‌انداز بود. او با دست‌های مهربانش به آنها علف تازه داد و با نوازشی ملایم، هر کدام را نوازش کرد. در این لحظه، حس عمیقی از آرامش و قدردانی وجودش را فراگرفت.

در همین حین، صدای پای نرم و ملایمی از دوردست‌ها به گوشش رسید. او سرش را به سوی صدا چرخاند و در میان مه، سایه‌ای لطیف از زنی جوان و زیبا را دید. قلبش به تندی شروع به تپیدن کرد. آن زن کسی نبود جز الیزابت، همسر دوست‌داشتنی‌اش، که همیشه با حضورش مزرعه را روشن می‌کرد.

الیزابت با لبخندی مهربان و نگاهی گرم به ادوارد نزدیک شد. او دست‌هایش را به سوی او دراز کرد و گفت: «صبح بخیر، ادوارد. به کلیسا می‌روی؟» ادوارد با نگاهی شیفته و صدایی آرام پاسخ داد: «صبح بخیر، البته.»

آن دو دست در دست، از میان مزرعه به سمت کلیسای کوچک سفید رنگی که در انتهای تپه قرار داشت، قدم زدند. مه هنوز آرام آرام در حال محو شدن بود و خورشید کم‌کم نور طلایی‌اش را بر زمین می‌ریخت. پرندگان با صدای دلنشین‌شان صبح را خوش‌آمد می‌گفتند و پروانه‌ها با رنگ‌های شادشان در میان گل‌ها پرواز می‌کردند.

وقتی به کلیسا رسیدند، در فضای آرام و مقدس آنجا نشستند و دعا کردند. ادوارد در دلش شکرگزار بود که چنین روز زیبایی را با الیزابت می‌گذراند. پس از دعا، آنها دوباره به مزرعه بازگشتند. ادوارد با نگاهی عمیق به چشمان الیزابت، احساس کرد که در این روز بهاری و مه‌آلود، چیزی بیش از عشق در حال شکوفا شدن است؛ امید، زندگی و خوشبختی.

آن روز به پایان رسید و شب فرا رسید. ادوارد و الیزابت برای یک مهمانی شبانه آماده شدند. دوستان و همسایگان به مزرعه آمدند. بوی دلنشین باربکیو در هوا پیچیده بود و صدای خنده و گفت‌وگوها فضای حیاط را پر کرده بود. همسایه‌شان، جان، با گیتار در دست، شروع به نواختن آهنگ‌های کانتری کرد. صدای گرم و دلنشینش در میان شب طنین‌انداز شد و همه را به وجد آورد.

ادوارد و الیزابت دست در دست، به موسیقی گوش می‌دادند و از آبجوهای خنک لذت می‌بردند. درخشش چشمانشان در نور آتش، عشق و شادی را بازتاب می‌داد. آنها از هر لحظه این شب بهاری لذت می‌بردند و می‌دانستند که عشقشان مانند این مزرعه همیشه سبز و جاودانه خواهد ماند.

نشویل

آراز غلامی
یکشنبه، ۱۴ جولای ۲۰۲۴

رویای تاریک

صدای تپش قلبم هر لحظه بیشتر به گوشم می‌رسید. از پنجره خانه‌ام به بیرون نگاه می‌کردم و می‌دیدم که آن‌ها با دستگاهی موقعیت ساختمان‌های پرجمعیت را شناسایی و ارسال می‌کردند و بعد از چند دقیقه، موشک‌هایی به سوی‌مان شلیک می‌شدند. صدای انفجار و بوی دود تمام فضای اطراف را پر کرده بود. شاید این موشک‌ها از همین حوالی شلیک می‌شدند، از جایی که تا دیروز امن و آرام به نظر می‌رسید.

داخل خانه، خواهرم با عجله وسایلش را جمع می‌کرد. هر لحظه که می‌گذشت، اضطراب و نگرانی در چهره‌اش بیشتر نمایان می‌شد. سعی می‌کردیم سریع‌تر آماده شویم و از این مکان خطرناک دور شویم، اما زمان به سرعت می‌گذشت و موشک‌ها یکی پس از دیگری به نزدیکی‌مان برخورد می‌کردند.

من جلوی در خانه ایستاده بودم و با صدای بلند فریاد می‌زدم. صدایم در میان انفجارها گم می‌شد. هر لحظه که می‌گذشت، احساس می‌کردم که زمانمان تمام شده است و نمی‌توانیم از این مهلکه فرار کنیم.

بیرون از خانه، خیابان‌ها پر از دود و خرابه بود. مردم با وحشت و اضطراب در حال فرار بودند. همه به دنبال مکانی امن می‌گشتند. ناگهان صدای مهیبی از نزدیکی به گوش رسید و خانه به لرزه افتاد. با دستم جلوی صورتم را گرفتم تا از خرده‌های شیشه در امان بمانم. نمی‌دانستم که چقدر دیگر می‌توانیم دوام بیاوریم.

آراز غلامی
یکشنبه، ۱۴ جولای ۲۰۲۴

مینیمال (۱۹) خودآگاهی

دفعه‌ی بعدی که می‌خواستید چای بخورید، کنار پنجره بنشینید، یک گل کوچک هم جلوی چشمتان بگذارید و سعی کنید با نگاه کردن به گل و تمرکز بر عطر و طعمی که در دهان‌تان پخش می‌شود، چای‌تان را میل کنید. این عمیق‌شدن و تمرکز در لحظه را به سایر نقاط زندگی‌تان هم انتقال دهید.

خودآگاهی

آراز غلامی
چهارشنبه، ۲۹ می ۲۰۲۴

نشانه‌هایی از اینکه تحت تاثیر دستکاری ذهنی هستید

زندگی به خودی خود بسیار ساده هست. چرا که پانزده هزار سال قبل ساده بود. اما امروزه، با پیچیدگی‌های تکنولوژی و ارتباطات انسانی، این سادگی به نوعی کمرنگ شده است. شاید برایتان پیش آمده باشد که احساس کنید در یک بازی موش و گربه با کیفیت اینترنت خود هستید، یا در رابطه‌تان یک یا چند جای کار می‌لنگد و تلاش‌های شما برای حل این مشکلات به در بسته می‌خورد. اگر چنین است، تبریک می‌گویم! ممکن است کسی یا کسانی نمی‌خواهند شما این مشکلات را حل کنید.

این مشکلات، یا به طور دقیق‌تر مشکل‌نماها، ممکن است صرفاً ساخته شده باشند تا ذهن شما را به سمت مشخصی سوق دهند یا مشغول نگه دارند تا به سمت دیگری نرود. برای شناسایی این دستکاری ذهنی، به این نشانه‌ها دقت کنید:

1. احساس ناتوانی مداوم

اگر به طور مداوم احساس می‌کنید که هر چقدر هم تلاش می‌کنید، به جایی نمی‌رسید و انگار همه چیز علیه شماست، ممکن است تحت تأثیر دستکاری ذهنی باشید. این احساس ناتوانی می‌تواند نتیجه‌ی تلقین‌ها و القائات مداوم باشد.

2. اطلاعات متناقض

یکی از نشانه‌های دستکاری ذهنی، دریافت اطلاعات متناقض از منابع مختلف است. این تناقض‌ها می‌توانند شما را گیج کنند و از تصمیم‌گیری صحیح بازدارند.

3. احساس اضطراب و استرس بی‌دلیل

دستکاری ذهنی می‌تواند باعث افزایش اضطراب و استرس بی‌دلیل شود. اگر بدون دلیل مشخصی همواره در حالت نگرانی و استرس هستید، ممکن است تحت تأثیر این دستکاری‌ها باشید.

4. تغییر در الگوهای فکری و رفتاری

دقت کنید که آیا الگوهای فکری و رفتاری شما به طور ناگهانی تغییر کرده‌اند یا خیر. این تغییرات ممکن است نشان‌دهنده‌ی تأثیرگذاری نیروهای خارجی بر ذهن شما باشند.

5. مواجهه با مقاومت در برابر تغییرات مثبت

اگر در تلاش‌های خود برای بهبود زندگی‌تان با مقاومت‌های غیرمنطقی مواجه می‌شوید، این می‌تواند نشانه‌ای از دستکاری ذهنی باشد. این مقاومت ممکن است از سوی افرادی باشد که حفظ وضع موجود را ترجیح می‌دهند.

به یاد داشته باشید که آگاهی از نشانه‌های دستکاری ذهنی، اولین قدم برای مقابله با آن است. با تقویت ذهن و بهره‌گیری از روش‌های صحیح تفکر، می‌توانید از تأثیرات منفی این دستکاری‌ها در امان بمانید.

آراز غلامی
چهارشنبه، ۲۹ می ۲۰۲۴

چرا فرقه‌گرایی می‌تواند به زوال عقل منجر شود؟

در دوران شکارچی-گردآورنده بودن انسان‌ها، عضویت و سرسپردگی به قبیله نقش حیاتی در بقا ایفا می‌کرد. در آن زمان، فردیت و تصمیم‌گیری مستقل می‌توانست خطرات جانی به همراه داشته باشد و افراد برای محافظت از خود و خانواده‌شان، مجبور به پیروی از تصمیمات جمعی قبیله بودند. این نوع زندگی گروهی نیازمند همسویی و هم‌فکری بود و مغز انسان به طور طبیعی به سمت سازگاری با محیط اجتماعی و قوانین گروهی هدایت می‌شد. تعطیل کردن تفکر انتقادی و سرسپردگی به قبیله در آن زمان به بقا کمک می‌کرد.

اما در دنیای مدرن، فرقه‌گرایی می‌تواند اثرات منفی جدی بر سلامت روانی و شناختی افراد داشته باشد و حتی خطر زوال عقل را افزایش دهد. در اینجا به چند دلیل اصلی اشاره می‌کنم:

  1. ایزوله‌سازی اجتماعی: اعضای فرقه‌ها اغلب از خانواده، دوستان و جامعه‌ی بیرون از فرقه جدا می‌شوند. این ایزوله‌سازی اجتماعی می‌تواند منجر به انزوای اجتماعی و کمبود تعاملات اجتماعی شود. تحقیقات نشان می‌دهند که تعاملات اجتماعی منظم و گسترده می‌تواند به حفظ سلامت مغز کمک کند و کاهش این تعاملات می‌تواند به زوال شناختی منجر شود.
  2. استرس مزمن: فرقه‌ها اغلب با ایجاد محیط‌های پرفشار و استرس‌زا، اعضای خود را تحت فشار روانی قرار می‌دهند. استرس مزمن می‌تواند به تولید هورمون‌های استرس مانند کورتیزول منجر شود که در طولانی‌مدت به مغز آسیب می‌رساند و خطر ابتلا به بیماری‌های شناختی مانند زوال عقل را افزایش می‌دهد.
  3. محدودیت در دسترسی به اطلاعات و تحصیلات: بسیاری از فرقه‌ها به اعضای خود اجازه نمی‌دهند که به منابع اطلاعاتی بیرونی دسترسی داشته باشند یا تحصیلات خود را ادامه دهند. این محدودیت‌ها می‌تواند باعث کاهش فعالیت‌های ذهنی و تحریک فکری شود، که هر دو برای حفظ سلامت شناختی حیاتی هستند.
  4. تحمیل الگوهای فکری منفی: فرقه‌ها اغلب با تحمیل الگوهای فکری منفی و محدودکننده به اعضای خود، تفکر انتقادی و خلاقیت را سرکوب می‌کنند. این الگوهای فکری منفی می‌تواند باعث کاهش توانایی‌های شناختی و انعطاف‌پذیری ذهنی شود.

عدم تفکر آزاد و عدم انعطاف‌پذیری فکری باعث درجا زدن اعضای فرقه و جلوگیری از حل مشکلاتی می‌شود که به خاطر آن مشکلات، فرقه به وجود آمده است. این وضعیت نه تنها مانع از پیشرفت فکری و روانی می‌شود، بلکه به تدریج سلامت شناختی افراد را نیز به خطر می‌اندازد.

آراز غلامی
چهارشنبه، ۲۹ می ۲۰۲۴
Nazar Amulet