آزمایش زمانبندی جدید کار
به پیشنهاد دوستم که اون هم این شیوه زمانبندی رو از دوست کارشناسش دریافت کرده تصمیم گرفتم شبانهروزم رو به سه قسمت تقسیم کنم و بصورت منظم و مداوم طبق این زمانبندی جلو برم. ۱۲ ساعت کار از ۴ صبح، کارهای روزانه از ۱۶ و خواب ۶ ساعته از ۲۲. در این نوشته گزارش پیشرفت و موفقیت یا عدم موفقیت این زمانبندی رو مینویسم.
روز اول
۴:۱۰ بیدار شدن تو این ساعت یادآور زندگی توی پادگانه و این یکم تنشبرانگیزه برای من. سعی میکنم یهطوری حس و حال جدیدی بهش بدم.
۷:۱۰ هنوز آفتاب درنیومده. زمستونه بهرحال. موزیک لایت تنها چیزیه که تو این ساعات میشه گوش داد. تونستم کاری رو که دوهفته بود عقب مینداختم تموم کنم و با نگاه به اینکه دیروز این ساعت از خواب بیدار شدم پیشرفت خیلی خوبیه.
۸:۰۰ تو حالت عادی عادت دارم هرموقع ذهنم خیلی خسته میشه برم چند دقیقه دراز بکشم ولی چون احتمالش هست خوابم بگیره فعلا اینکارو نمیکنم. باید یه فکری برای این قسمتش هم بکنم.
۱۰:۰۰ همهچیز عادی هست. بالاخره دوسال صبح قبل از طلوع بیدار شدن باعث شده چندان شگفتزده نشم از وضعیت. در حال تکمیل نهایی همون تسک هستم. سوهان روح هست کاملا. حق داشتم هعی بندازمش عقب.
۱۱:۳۰ ۸ ساعت گذشته و بخش اعظمی از کار انجام شده و هنوز به نصف روز هم نرسیدم. با زمانبندی سابق الان داشتم برای پیادهروی شبانه آماده میشدم.
۱۴:۰۰ فرسایشی بودن کار بدجوری خستهم کرد. از اون شانس خواب بعدازظهر استفاده کردم و ۴۵ دقیقه خوابیدم.
۱۵:۰۰ انتظار نداشتم ۴۵ دقیقه خواب اینقدر ریفرشم کنه. فقط یک ساعت دیگه بعدش تمام.
۱۹:۰۰ بعد از ۱۲ ساعت بازدهی ذهنم برای ادامه کدنویسی جالب نبود. ولی اثری از خواب نیست و میتونم به کارهایی که به تمرکز زیادی نیاز ندارن برسم.
۲۰:۰۰ خستگی کمکم داره خودش رو نشون میده. با توجه به تجربهای که تو پادگان دارم احتمال میدم بعد از یک هفته این خستگی به حداقلش برسه.
روز دوم
۴:۱۰ آلارم گوشی رو عوض کردم به چیز جدیدتری که تا الان نشنیده بودم. ناخودآگاهم بهجای ماتم گرفتن منگ میزنه که این چه صداییه.
۵:۰۰ هنوز روشن نشدم کاملا. احتمالا وقت واردعمل شدن نسکافهست ~o)
۶:۰۰ تحرکی تو خیابون نیست. هوا کاملا تاریکه و یه تسک فرسایشی دیگه رو تا جاهای خوبی جلو بردم. جا داره یادی کنم از اپ Blogo که کار وبلاگنویسی رو بطرز عجیبی راحت میکرد. فعلا محیط نوشتنم ویرایشگر تکست وردپرس هست.
۶:۱۵ پاکتها یهطوری لاست میشن انگار از اول وجود نداشتن. ولی ساعت ۶ صبح برای عصبی شدن وقت مناسبی نیست.
۷:۰۰ همچنان تنش ناشی از مشابه بودن حال و هوا با پادگان هست.
۱۰:۵۰ اینترنت هر ۵ دقیقه یهبار ۱۰ دقیقه قطع میشه و پیشرفتی تو کار نداشتم.
۰۰:۵۰ ملاقات با یه دوست قدیمی باعث شد تا الان بیرون باشم و امکان استراحت طبق برنامه نباشه. ناچارن فردا یک ساعت دیرتر بیدار میشم برای جبران.
روز سوم
۵:۱۰ نمیدونم اثرات قهوههایی هست که دیشب خوردم یا کمکم دارم عادت میکنم به زودتر بلند شدن. بهرترتیب اون حس کشنده خوابآلودی دیروز وجود نداره الان.
۷:۱۵ هنوز به گزینهی کاملا مناسب برای گوش دادن تو این ساعت نرسیدم. دارم چیزهای مختلف رو تست میکنم.
۱۴:۵۰ کرخت و خسته هستم. اما اینو نباید جزو برنامه درنظر گرفت چون دیشب فقط سه ساعت خوابیدم.
۱۷:۳۰ فردا آخرین روزی هست که این رویه رو تست میکنم. اگه مثل امروز خسته باشم باید بیخیالش بشم. بازدهیم بالا نمیره که میاد پایین.
۲۰:۳۰ خب معلوم شد برنامه تقصیری نداشته و خستگی من بخاطر آنفولانزاست. ظاهرن لازمه وقفهای بدم تو این آزمایش.
بهخاطر بیماری و یه چیزهای دیگه چند روز فاصله افتاد تو این آزمایش ولی همچنان ادامه داره.
روز چهارم
۴:۰۵ آلارم رو ست کردم به چهارفصلِ ویوالدی. ایدهآله. هر روز یه اپ آلارم رو هم تست میکنم ببینم کدوم بهتر جواب میدن.
چالش من در این مورد اینه که بدون فشار عصبی بیدار بشم وگرنه گزینههای اعصابخوردکن نامحدودن.
یه بالشی اختراع شده بود که نور شبیه به آفتاب تولید میکرد تو ساعت مشخص. اون بنظرم بهترین گزینهست. ولی بعید میدونم ایران پیدا بشه.
۵:۳۰ بهتر از آهنگای لایت آهنگای کلاسیکن. واقعا جوابن برای این ساعت از شبانهروز.
۱۳:۰۵ شاید بنظر عجیب بیاد ولی کارهای امروزم کاملا تموم شد.
روز پنجم
۴:۱۰ شب تاریک و بیم موج و …
۵:۳۰ باید یه فکری به حال این وضع اینترنت بکنم. کلافه کرد اول صبحی.
۱۰:۴۰ تا آخر اگه بتونم ادامه بدم دیگه تبدیل میشه به روتین. اگه مشکل اینترنت نباشه با تمرکز کامل میتونم کار بکنم.
روز ششم
۳:۳۰ خواب که نداریم. برفم باریده. علتی نداره تا ۴ منتظر بمونم. بریم سر وقت کارا.
۵:۰۰ پلیلیست Kitap Okurken Müzik پرتم کرد آلبوم کافه Beyoğlu استانبول. کاملا مناسب زمان و مکان.
۱۰:۲۰ بزرگواری فرموده بود وای به روزی که خودمون کار فرمای خودمون باشیم. منظورش اینروزا بود.
۱۵:۲۰ دارم خاموش میشم دیگه. یکمی استراحت و بعدش ادامه.
روز هفتم
۳:۵۰ تو آپارتمانهای روبرویی فقط یه چراغ روشن هست و خیلی مشتاقم بدونم کیه و چرا.
۵:۲۷ دریغ از یه صدا از خیابون.
(ادامه دارد)
سهشنبه، ۲ ژانویه ۲۰۱۸