شانس
ولی چرا وسوسه اش کرده ای که پایبندت شود؟
به ھیچ وجه وسوسه اش نکرده ام. شاید خودم وسوسه و پایبندش شده ام. آن ھم به لطف حماقتم. او ھم اھمیتی نمی دھد که “من” باشم یا “تو”. فقط می خواھد دلباخته ای کنارش داشته باشد. این را دوست من!… نه. نمی توانم توضیح بدھم… می دانم که تو ریاضیات خوب سرت می شود؛ با او درباره ی حساب استدلالی حرف بزن؛ باورکن شوخی نمی کنم، قسم می خورم که او ھم اھمیتی نمی دھد. به این اکتفا خواھد کرد که تمام سال را به تو نگاه کند و آه بکشد. فقط حواست باشد از عشق حرفی نزنی، امکان دارد به شدت خجالت بکشد، ولی وانمود کن قادر نیستی ترکش کنی، و ھمین کافی است. آن وقت انگار درست در خانه ی خودت ھستی؛ بخوان، بخور، بخواب، بنویس. حتا می توانی بوسه ای ھم به او بدھی.جنایات و مکافات | فیودور داستایفسکی
از نظر من برخلاف تصور خواص که میگند شانس وجود نداره، شانس کاملا هم وجود داره و برخلاف تصور عموم «شانس» نه فاعل، بلکه مفعول هست. یعنی شانس مثل معنای لغویش در زبان انگلیسی معادل مجموعهای از احتمالات و متغییرهاست و طبعا کنترل تعداد بیشتری از این احتمالات و متغییرها شانس نتیجه موردنظر شما رو بیشتر میکنه. شناخت موارد و متغییرهای بیشتری از این چرخه نتیجه یا همان احتمال یا همان شانس حالتی که مطلوبترین وضعیت شماست رو بالاتر میبره. دقیقا به همین سادگی.
شنبه، ۳۱ مارس ۲۰۱۸