مانیفست
در مورد این صفحه بخوانید.
اندیشه
در طول سالها علایق و روزمرگیهای زیادی داشتم برای چیزهای مختلفی اهمیت قائل شدم با خیلیها خندیدم و با خیلیها ماتم گرفتم و زندگی بعضی روزها خیلی سخت گرفت بهم. ولی درسهای زیادی یاد گرفتم و همهی اینها باعث شد پختهتر بشم و بهچیزهای واقعیتر اهمیت بدم.
بیان
فعالیت آنلاین من بغیر از سرویسهایی که برای کارم استفاده میکنم (مثل Github و Stackoverflow) محدود به همینجاست و درکنار اون این سایتبلاگ رو ساختم تا بنویسم. مداوم و جدیتر. بقولی:
مینویسیم تا یادمان بماند. زیرا که «نوشتن، ردپای عبور است» فردا که برگردیم و نوشتههایمان را بخوانیم به یاد خواهیم آورد که از کجا رد شدهایم و چطور قد کشیدهایم.
اینجا یک سایتبلاگ هست. یعنی ترکیبی از یک وبسایت و یک وبلاگ. جایی که در وهلهی اول نوشتهها و یادداشتهای من در اون منتشر و آرشیو میشه و در وهلهی دوم محلی هست برای نمایش پروژهها و فعالیتهای کاری من.
در نوشتهها الگویی وجود نداره. به عبارت دیگه هر نوشتهای ماحصل مطالعات و تراوشات ذهنی من هست و ممکنه بسیار خستهکننده و طولانی یا بسیار جذاب یا بسیار کوتاه باشه. ممکنه یک عکس باشه یا نظری درمورد یک عکس. ممکنه یک سوال باشه از مخاطبی نامشخص. ممکنه لحن بعضی از نوشتهها برای گروهی خاص نامناسب باشه. ممکنه بعضی از نوشتهها دارای ابهامهایی باشه که امکان شفافتر شدنش نباشه و همون ابهام ذات اون نوشته باشه. ممکنه تعریف یک خواب باشه یا تصور یک اتفاق که هیچوقت نیافتاده. یک خاطره یا پیشبینی شخصی از آینده.
کاراکتر استاد در نوشتههای من واقعی نیست و صرفا نمایانگر بعد منطفی و با تجربه من و پناهگای برای دیگر ابعاد من هست. نوعی تلاش برای تفکیک کلاف درهم پیچیدهی ابعاد من.
شناخت
دیدگاهها و نوشتههای من تنها مدل ذهنی من از هستی هستند. نه درستند و نه غلط. ایدههایی که در این سایتبلاگ مطرح میکنم الزاما درست، الزاما غلط و الزاما عملی شده توسط خودم یا شخص دیگری نیستند.
من معنای دقیق درست، غلط، موفقیت، زندگی و بسیاری از بهظاهر فکتهای دیگر رو نمیدونم. اگر در متنی از این کلمات استفاده کردم منظورم معنای عمومی آنها هست مگر مشخص کنم که اینطور نیست.
نظر به اینکه هیچ دو فردی در دنیا مدل ذهنی یکسانی ندارند، علاقهمندم نظرات متقابل یا همسو با نوشتههام را بدونم.
من بهظاهر و بهباطن فرد عادی نیستم. با اینهمه معنای عادی بودن رو نمیدونم. همینطور معنای غیرعادی بودن رو هم نمیدونم.
پروانه
آزادی اولین حرف از الفبای زندگی من هست. تا جاییکه اختیار و امکانش رو داشته باشم هرچیزی که اینجا نوشته، معرفی و منتشر میشه رو تحت حمایت هیچگونه مجوزی قرار نمیدم. البته حق ادعای آغازگر اون چیز بودن رو برای خودم محفوظ میدونم.
چیزهایی که خوشحالم میکنند
پیادهروی، شب، زمستان و هوای سرد، قهوه، کشف یک موسیقی یا گروه موسیقی جدید، برف، باران، نشستن کنار شومینه، دیدن خوشحالی انسانها، خندیدن مادرم، خندیدن انسانها، آزاد شدن یک زندانی، ترخیص شدن یک سرباز. صدای گیتار در کاست. صفحهها و کاستهای قدیمی. سماع. اصالت. احترامِ بهجا به خود. کشف یک زاویهی جدید برای دیدن.
چیزهایی که ناراحتم میکنند
سیاست، پول زیاد و کم، قدرت. سهگانهی عجبشیر، بناب، مراغه و هرچیزی که مربوط به سربازی باشد. سیگار. هر چیز اعتیادآوری.
چیزهایی که جوابی برایشان ندارم
جهان چگونه شروع شده. جهان چگونه تمام میشود، مفهوم زندگی. چرا اینجاییم، کلا چه کنیم (برای این یک قلم پیشنهاداتی دارم)، معنای موفقیت. یک سایت عین دیجیکالا چند در میاد.
چیزهایی که برایشان زندگی میکنم
تجربه کردن هرچیزی. صلح، آرامش، انسانیت، بوسیدن دختری که ندارم. سینگولاریتی.
چیزهایی که میتوانم تحمل کنم
صدای گریه بچه، مریضشدن کسی که دوستش دارم، مریضشدن خودم، ناتوانی کسی از انجام کاری، پشت سرم حرفزدن، بیقراری کردن، بحث غیرمنطقی، عدم قبول حرف منطقی تا آخرین نفس، هرچیزی که مربوط به تغییرات هورمونها باشد.
چیزهایی که نمیتوانم تحمل کنم
دروغ، دغلبازی، احساس زرنگی، خودبزرگبینی، خودمهمپنداری، خودسلبریتیپنداری، احساس سر بودن، احساس متفاوت بودن. احساس نخبه بودن. کلمهی نخبه. بهدیدهی پایینتر بودن به کسی نگاه کردن، نارسیسیسم، نژادپرستی، تحقیر، تخریب، تمسخر، تاخیر و دیر رسیدن بدون دلیل قانعکننده، بهانهتراشی، سواستفاده، هر تلاشی که برای اثبات خود باشد. هر تعریفی از خود که برای چیزی جز دفاع از خود باشد. ابراز کاردرست بودن. پوشاندن کت و شلوار به پسربچهها. آجر سهسانتی.
چیزهایی که سرگرمم میکنند
خواندن وبلاگهای متروکه، شنیدن داستانِ زندگی هرکسی، تماشای گیفها و کلیپهای دستساز قدیمی و تصورِ احساسِ کسانی که این گیفها و کلیپها را ساخته یا تماشا کردهاند. هرچیزی که مربوط به اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ شمسی باشد. هرچیزی که مربوط به آیندهی ممکن باشد.
چیزهایی که باعث ترسم میشوند
رسیدن بشریت به نقطهای که امکان بازگشت نباشد.
چیزهایی باعث حیرتم میشوند
قبلترها حماقت و وقاحت انسان ولی هماکنون دلم برای حس حیرت تنگ شده.
چیزهایی که باعث خندهام میشوند
سادگی زندگیِ کودکان.
چیزهایی که باعث گریهام میشوند
فرودگاه تبریز. درماندگی مولانا از دوری شمس تبریزی. تلاش برای درستکردن چیزی که امکان درستشدنش نیست. نبودن کسی که باید باشد. مهاجرت. عدم امکان بودن در پیش خانواده در یلدا، نوروز، چهارشنبهسوری و سایر آیینهای باستانی. عشق، رسیدن هرکسی به آخر خط. ناامیدی. آهنگ Şafak Türküsü از زندهیاد Ahmet Kaya.
آخرین بروزرسانی: چهارشنبه، ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۰