شبی در کافه اینترنت
سرمیز، ویکیپدیا شاتش رو سرکشید و باخنده گفت من همهچیز رو میدونم.
گوگل پوزخندی زد و گفت بدون من هیچکس تو رو نمیشناسه.
وب سرشو تکون داد و گفت چاقالا من نباشم که شماها هیچین.
دارکوب دستشو از زیر چونهش برداشت و گفت تو راست میگی.
اینترنت که از چند روز پیش سردرد عجیبی داشت دهنشو کجکرد و گفت خفه شید بابا.
برق جلوی بار نشسته بود و از پشت صدای اونها رو میشنید. سیگارش رو ته استکانش خاموش کرد. بلند شد، کلاهش رو گذاشت و رفت.
شنبه، ۳۱ مارس ۲۰۱۸