روزنگار شهریوری
سه ساعت از تابستون مونده و من یادم نمیاد تا الان اینقدر از تمومشدن تابستون خوشحال شده باشم. بالاخره از اون محیط کذایی راحت شدم و الان جایی هستم توش راحتم از هرلحاظ. بعد از ۱۲ سال البته.
سال بعد این موقع یا از کنکور قبول شدم و همهچی روبراهه یا قبول نشدم و به فنا رفتم.
فردا هم یه مصاحبه کاری دارم. هرچند هیچوقت نمیخواستم طراح صرف باشم ولی امیدوارم چیز خوبی از آب دربیاد. بدون کار نمیشه زندگی کرد.
یه فکری برای این گوشی درپیت هم باید بکنم. تا میای گرم بشی پشت تلفن باتری خالی میکنه و قطع میشه. خیلی بزرگواره که کات نکرده باهام تا الان.
درحال گوشدادن به One Day in Your Life از مایکل جکسون بزرگ
سهشنبه، ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰