بیستودوم نوامبر ۲۰۱۸، آنکارا
بعد از اوقات سخت و پراسترسی که تو استانبول و روزهای اول آنکارا داشتم کمکم دارم به پایداری میرسم. در طول دوماه گذشته هزینههای سرسامآور نقلمکان به آنکارا و قرارداد جدید برای اجاره آپارتمان و آب و غذا و سایر چیزها همهوهمه از پساندازی تامین میشد که در شرف اتمام بود و دیروز با دریافت اولین حقوقم تو شرکت جدید کمی از بار فشار روانی نزدیک شدن به ورشکستگی از روم برداشته شد.
یکی از همکارام که تازه اومده بود دنبال خونه بود و من واحد خالی آپارتمانم رو بهش معرفی کردم و همسایه شدیم. تنها مشکل اینه که اون اهل «ختایی» هست و کمترین دمایی که تجربه کرده ۵ درجه و هیچ ایدهای درمورد دمای زیر صفر آنکارا نداره. صبح به صبح با چکش میرم در خونهش و یخش رو میشکنم و میبرمش شرکت.
صاحبخونهم در مقابل اعتراض من نسبت به سردی هوا و درخواستم برای افزایش درجه سیستم گرمایشی مرکزی گفت اینجا ایران نیست که گاز مفت مصرف کنین و بودجه ما در همین حد هست.
از بین اپلایهایی که برای موقعیتهای شغلی تو شهرهای مختلف ترکیه کرده بودم بطور اتفاقی یکیشون تو آلمان بود و بعد از مصاحبه تصویری به علت اینکه فریمورک Zend بلد نیستم رد شدم و بسیار خوشحال.
[سر خر را به شمال غرب کج میکند]
مدتیه که بطور ۲۴ ساعته عبارت What the f**k am I doing here توی مغزم تکرار میشه و نمیدونم باهاش چیکار کنم.
تمامی آیپیهای ورودی از کشورهای چین و روسیه و رفقاشون رو بستم تا بلکه شر اسپمرها و کراولرهاشون کم بشه. کله پدرشان.
پنجشنبه، ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸