سیویکم اکتبر ۲۰۲۱، کافهای در تبریز
نوشتن، نیازی که وقفه میپذیرد و خاموشی نه.
بعد از سفر چندماههی ترکیه و پسلرزههای بعد از برگشت کمکم به آرامش سابق رسیدم و زمان و حوصله و البته نیاز به نوشتن مجددا دستبهدست هم دادند برای تولد این نوشته.
چیزی که در روزهای اخیر فهمیدم این هست که من تا آخر عمرم نمیتوانم همین شغل فعلی را داشته باشم. برنامهنویسی کل عصارهی مغزم و انرژی جسمم را میمکد و کمکم حال و حوصلهی هرکاری غیر از خودش را از من گرفته است. کتابخواندن، وقتگذرانی با دوستان، فکر کردن و نوشتن به چیزهای بسیار سختی تبدیل شدهاند.
اولین ایدهای که به ذهن میرسد تغییر شغل هست، جایی که شاید درآمد بیشتر در یک کشور دیگر مدتی این بیحوصلگی را از بین ببرد ولی تقریبا مطمئنم بعد از مدتی و شاید در بهترین حالت بعد از چندسال دوباره به همین حس برخواهم گشت.
ایدهی دوم شروع کسبوکاری برای خودم هست. بیتوجه به محیطی که درآن قرار دارم یا ممکن است قرارداشته باشم. چالشی سخت ولی شدنیست.
در کنار این چالشها، تلاشهایم برای حل یکی از قدیمیترین مشکلات روحیام بارها به در بسته خورد و کمی از امیدم را از دست دادم. ولی چاره چیست؟ آفرین، تلاش مجدد.
یکشنبه، ۳۱ اکتبر ۲۰۲۱