جبر زندگی
جبر زندگی چندین بار هر انسانی رو تو زندگی عذاب میده و بهش یادآوری میکنه که زمان در حال گذره.
وقتی از شیر مادر جدا میشه و آسایش و امنیت غذا خوردن رو باید به فراموشی بسپاره.
وقتی به مدرسه میره، دیگه خبری از دوران کودکی و آزادی اون موقع ها نیست و باید روزی چندین ساعت تحت تعلیم قرار بگیره تا بتونه در آینده نفس بکشه.
وقتی به سربازی میره، دیگه خبری از آزادی و راحتی و تا ظهر خوابیدن نیست، تنها دورانی هست که کسی قادره نصف شب بیدارش کنه و مجبورش کنه نگهبانی بده بدون اینکه بتونه ذره ای مقاوت کنه.
وقتی مستقل میشه، تقریبا وارد اصلی ترین جبر زندگی میشه، مسئولیت خوردن خوابیدن و امنیت با خودشه.
وقتی میمیره.
شنبه، ۲۴ نوامبر ۲۰۱۲
چیزی که اون لحظه به ذهنم میاد با چیزی که چند ساعت بعدش مینویسم متفاوته. شایدم نتونستم حس و منظور رو برسونم. البته منظورم دفاع نیست.
بدترین پستت بود،ضعیف آغا ضعیف:)
در هر صورت ببخشیدااا:دی