هشتم ژوئن ۲۰۱۸، استانبول
اینروزها استانبول بطرز طاقتفرسایی گرم شده و قراره گرمتر هم بشه. در کنار اون وسط دوتا دریای بزرگ بودن باعث شده رطوبت هوا از مرزهای تحمل رد بشه و برسه به ۷۰ درصد. این مسئله در عصرها خیلی تاثیرگذار هست تا جاییکه تو مسافت ۶۰۰ متری بین شرکت و آپارتمانم بطور کامل خیس عرق میشم و ممکن نیست بدون دوش گرفتن بقیه ساعات روز رو زنده بمونم.
مشکل تو ساعاتی که تو شرکت بودم و سیستم تهویه رو روی ۱۸ درجه تنظیم کرده بودم به چشم نمیاومد تا اینکه «مهند» همکار عربم بالاخره دلش رو به دریا زد و گفت با وجود کاپشنش نمیتونه تمرکز و کار کنه. لازم به یادآوری هست که اون نصف عمرش رو توی دبی و عربستان و آفریقا و کشورهای اینچنینی کار کرده و هیچ ایدهای درمورد اینکه من چطوری با یه تیشرت دمای اتاق رو روی ۱۸ درجه گذاشتم نداره.
در نهایت بعد کشمشهای فراوان توافق کردیم قبل از ناهار دما روی ۱۸ باشه و بعد از ناهار روی ۲۸ و اینطوری شد که من صبحها تبریزم و عصرها تو آفریقا.
پدر و مادر مهند توی سوریه زندگی میکنن و تلاشهاش برای قانعکردنشون به مهاجرت با وجود بمبی که نزدیکی خونهشون تو دمشق ترکیده فعلا نتیجهای نداشته و من آرزو کردم که چنین چالشی از من دور بادا.
جمعه، ۸ ژوئن ۲۰۱۸