بچههای باران و داستان اجراشون در تبریز
اوایل شهریور دوستم آرزو باهام تماس گرفت و گفت یه گروه نمایش تو مشهد هستن که تو شهرهای مختلف اجرا داشتن و الان قصد دارن بیان تبریز ولی هیچ آشنایی اینجا ندارن و دنبال کسی هستن که بتونه راهنماییشون کنه برای هماهنگیها و تامین مقدمات اجرا.
گروه مورد اشاره «بچههای باران» بودن که به سرپرستی حمید کیانیان و همسرشون خانم سميرا صالح زاده تو شهرهای مختلف روی صحنه میرفتن و اجراشون تو تبریز اتفاق بزرگی بود.
در اون ایام مشغله کاری من طوری بود که بطور همزمان روی یک پروژه لارجاسکیل و ۴ پروژه کوچکتر کار میکردم و این تقریبا ۲۰ ساعت در روز رو شامل میشد و هیچ ایدهای نداشتم چطور میتونم وقتی برای کمک به این دوستان جدا کنم ولی به هیچ طریقی هم نمیتونستم نه بگم و دوست داشتم سهمی تو این اتفاق داشته باشم.
در نهایت با خانم صالح زاده تماس گرفتم و اعلام آمادگی کردم برای کمک بهشون. بعد از اون تلاش کردم کارهارو مقداری فشردهتر انجام بدم تا فرصتی ایجاد بشه برای هماهنگی کارهای اجرا.
مدتی بعد آقای کیانیان اومدن تبریز و فراهم کردن مقدمات برای اومدن گروه شروع شد.
در همون روز یکی از دوستان ما رو با گروه مبین (مهدی و سعیده و بقیه دوستانشون) آشنا کرد که قصد داشتن فردای اون روز از آسایشگاه معلولین توی سراب بازدید کنن و براشون برنامهی موزیکال اجرا کنن. همراه گروهشون راهی سراب شدیم و تو برنامهشون شرکت کردیم. خوششانسی بیشتر آشنا شدنم با دوستای جدید تو آسایشگاه بود.
گروه مبین قول کمک دادن و بخش زیادی از فروش بلیطهارو بعهده گرفتن. پژمان برهان موسس کافه پارادیس برای فروش حضوری و محمد آذری موسس ایبلیط برای فروش آنلاین بلیطها وتبلیغات در بولتن فرهنگی تبریز اعلام آمادگی کردن. وحید ناموری شرایط رو برای حضور و معرفی در رویداد Creative Mornings فراهم کرد و یهجورایی انگار همهچیز داشت دستبهدست هم میداد برای درست شدن کارهای اجرا تو تبریز.
در نهایت بعد از پیداکردن محل مناسب برای اجرا و همچنین اعلام آمادگی چند نهاد و سازمان دولتی برای حضور کارکنان و خانوادهشون در اجراها آقای کیانیان به مشهد برگشت تا گروه رو برای سفر به تبریز آماده کنه.
۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵
امروز عصر مراسم افتتاحیهی نمایش بچههای باران برگزار میشه و این یعنی کارا افتادن تو سرازیری.
ادامه دارد.
جمعه، ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷