برای کهکشان راه شیری
امروز وقتی برمی گشتم خونه بخاطر کل روز سرپا بودن گردن درد شدیدی داشتم، با حرکات غیرارادی برای کمترشدن دردش سرم رو به طرف آسمون برگردوندم. متوجه شدم چقدر دلم برای ستاره ھا تنگ شده. چقدر دلم برای تماشای آسمون تنگ شده.
آخرین تصویری که از آسمون پرستاره ی به دور از شھر تو ذھنم دارم مربوط به شبی ھست که با خانواده و شادروان دایی ام نزدیکی «قینرجه» تو اردبیل بودیم. کل آسمون پر بود از ستاره ھای ریز و درشت و تصویر تاری از کھکشان راه شیری ھم بخاطر میارم.
دلم برای سادگی اون روزھا تنگ شده.
پی نوشت: امروز تنھا دوستم رو از دست دادم.
درحال گوش دادن به «غزل نشد» از گروه چارتار.
پنجشنبه، ۱۴ ژانویه ۲۰۱۶