آخرین نوشتهی ۲۰۲۲، سیویکم دسامبر ۲۰۲۲، استانبول، آدالار، اسکیشهیر، آنکارا و تبریز
دو ماه قبل بعد از وضعیت بحرانی ایران و فشارهای عصبی طاقتفرسای محیط و البته اینترنت تصمیم گرفتم برای مدت نامشخصی به ترکیه برگردم. خوشبختانه شرکت هزینه سفر و هتل رو بعهده گرفت و عملا دلیل دیگهای برای منتظر موندن باقی نذاشت. فقط مشکل کوچیکی وجود داشت که خودمون باید هتل میگرفتیم و تا اون موقع به لطف یکی از همکاران چند روزی رو مهمون خونهی اون بودیم.
بعد از آرامش نسبی و انجام چندین کار عقبمونده و سفری یکروزه به آدالار، به پیشنهاد دوست عزیزم علیرضا تصمیم گرفتیم آخر هفته رو از آخر و اولش کمی بیشتر کنیم و یه مسافرت کوچیک بریم اسکیشهیر و آنکارای فراموشنشدنی.
بلیطهای رفت و هتلها رو رزرو کردیم و بالاخره با قطار سریعالسیر YHT راهی اسکیشهیر شدیم. در مورد این شهر زیبا هرچی بگم کم گفتم و هنوز متحیرم که چرا تمامی مدتی که قبلا ترکیه بودم هیچ وقت به این شهر سفر نکرده بودم. رودخونهای بسیار زیبا و امکان قایقرانی به سبک روم باستان فضای شهر رو بشدت زیبا کرده. برخلاف استانبول، شهر کاملا صاف، مردمی خونگرم و البته هوایی به مراتب سردتر.
بعد از اسکیشهیر شگفتانگیز، مقصد بعدی آنکارا و تجدید خاطرات بود. هرچند تایم ۲۴ ساعته برای این شهر بهشدت کم بود ولی کافی بود تا بتونیم موزه آتاترک، قلعه آنکارا و خانههای تاریخیش رو ببینیم. البته زمان مختصری رو هم صرف قدم زدن تو مرکز شهر و بازدید از خونهی قدیمیم و خاطرهبازی کردیم.
در نهایت بعد از گذشت نزدیک به دو ماه تصمیم گرفتیم برگردیم به تبریز سرد و امیدوار باشیم برای سفر دائمی بعدی…
شنبه، ۳۱ دسامبر ۲۰۲۲
۱۴ می ۲۰۲۰، زرخشت (۱)، دیدار با علی سخاوتی
چند هفتهی قبل به علی سخاوتی گفته بودم که بسیار علاقهمندم زرخشت رو ببینم. بدنبال سفری که خودش به زرخشت داشت خواهشم رو قبول کرد و دعوتم کرد. به ظاهر مسافرت سادهای میاومد ولی غافل از اینکه قرار است دهنم در طول این سفر بطور کامل سرویس شود.
اشتباه محاسباتی باعث شد بجای سفر به قزوین و بعد سفر به رشت و پیادهشدن در بین راه، مستقیما برای رشت بلیط بگیرم بدون اینکه اطلاع داشته باشم اتوبوسهای رشت از مسیر اردبیل-گردنه حیران-آستارا-انزلی وارد رشت میشوند و نهتنها من از آن «بین راه» رد نمیشوم بلکه مسیر ۶ ساعته را در ۱۲ ساعت طی خواهم کرد. به این مسئله اضافه کنید توقفهای بیشمار اتوبوس مذکور برای تحویل بار (!) و خرابی موتور و پنجرشدن یکی از چرخهایش.
جدا از آن بعد از رسیدن به شمال رشت، ساعت ۴ بامداد اول سوار تاکسی شدم و رسیدم به جنوب شهر و از آنجا سواری مادرمردهای من رو با هزینه نسبتا زیادی به روستای اشتباهی برد و دوباره برگرداند به جایی مابین زرخشت و رشت. ناامید از پیداکردن آژانس یا تاکسی اینترنتی ناچار شدم ساعت ۵ صبح با خود علی تماس بگیرم و لطفکند و دنبالم بیاید.
بهرترتیب هماکنون در زرخشت، طبقه زیرشیروانی مستقر شدم و بعد از استراحت کوتاهی با همراهی صدای خروسها و گوسفندها و پرندهها و هرچیزی که هماکنون از زیرشیروانی صدایش میآید، ادونچر زرخشت و اطرافش رو شروع خواهم کرد.
مرتبط:۱۵ می ۲۰۲۰، زرخشت (۲)، کشاورزی، باغداری و هرآنچه که او میکند
پنجشنبه، ۱۴ می ۲۰۲۰
سفرنامه تهران و شروع یک دوستی
مدتی پیش یکی از دوستان قدیمیم بهم زنگ زد و بعد از ملاقاتمون کارت عروسیش رو بهم داد و با تهدیدهایی قانعم کرد که اول مهر ۷۰۰ کیلومتر از موقعیت فعلیم دور بشم و برم به مراسم عروسیش وگرنه نه من نه اون.
متن در حال بازنویسی.
جمعه، ۲ اکتبر ۲۰۱۵