خلا فکری
باران نمنم میبارد. بعد از شبی پر از فشار عصبی و صبحی سخت، روی تختم دراز کشیدهام. Ali Kınık میخواند حتی بچهھا ھم میدانند که علی عایشه را دوست دارد. خیلی وقت بوده که این طور خلا فکری نداشتهام.
در ھمین حین متوجه شدهام باید نصف کانتکتھایم را پاک کنم. برای بار سوم در دوسال گذشته. آرامش چیز قشنگیست.
شنبه، ۹ ژانویه ۲۰۱۶
مثل یه مسافر که نیومدن استقبالش
سنگینترین روزها وقتیه که تغییر تو راهه و تو آخرین کسی باشی که تغییر میکنی. مثل حس آخرین عضو گروه وقتی اعدام میشه. حتی همگروههاش هم نیستن که بگن چه بدبخت. یا حس پدر مادری که بچههاشون رفتن اون سر دنیا و الان نشستن تو خونه دارن درودیوار رو نگاه میکنن. یا شاید شبیه اون حسی که بعد از تصور یه نگاه مشتاق داری. اون لحظه که میفهمی اون تصویر، تصور بوده و واقعیت نیست.
من قلب شکستهی جک هستم.
چهارشنبه، ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵