آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

سوسک

یه مدتی بود شبا که پشت پی‌سی بودم یه سوسکی میومد می‌نشستم کنار کی‌بورد درددل می‌کردیم تا صبح.
بدبخت نور ندیده بود. عین ماهی‌های ته اقیانوس شیشه‌ای بود بدنش.
امروز متوجه شدم که کشته شده.
خیلی ناراحتم. ببخشید که نتونستم مواظبت باشم.

آراز غلامی
پنج‌شنبه، ۱۰ دسامبر ۲۰۰۹
Nazar Amulet