چرا باید در رزومهنویسی تا جای ممکن اغراق کنید؟
این نوشته، توضیحات تکمیلی اینیکی نوشته است.
نکتهی بسیار مهمی که در طول سالها کار کردن برای دیگران و استخدام کردن برای دیگران یاد گرفتم و عموما میبینم که افراد تازهکاری که بدنبال کار میگردن بهش توجه نمیکنند این هست که کسی که رزومهی شما رو میخونه بالقوه ایمان داره که ۸۰٪ چیزهایی که نوشتید دروغ و در خوشبینانهترین حالت اغراق هست. در نتیجه وقتی شما با خوشخیالی در نهایت صداقت سیوی تون رو مینویسید بیشتر از نصف نوشتههاتون به عنوان اغراق در نظر گرفته میشه و شما به احتمال زیاد اون کار رو از دست میدید.
جمعه، ۲۱ ژوئن ۲۰۱۹
بیستونهم می ۲۰۱۹، فرودگاه مهرآباد تهران
دیگر حساب تعداد دفعاتی که با محل کارم دچار مشکل شدهام از دستم در رفته است ولی داستان کوتاه و تنشزاست: بار دیگر شغلم را از دست دادم و بار دیگر دستبهکار شدم و برای موقعیتهای شغلی دیگر اپلای کردم ولی ایندفعه چنان سخت گرفتم که از ۱۰-۱۵ جایی که برای مصاحبه رفتم همهرا رد کردم تا اینبار دفعهی آخر باشد. فقط دو مورد تماما با استانداردهای کاری من سازگار بود که یکیشان بدلیل زمینه کاری حساس رد شد و ماند آخری که در نهایت با تعیین تکلیف و شفافسازی انتظارات متقابل قرارداد بستم و تاریخ شروع کار هم بعد از تعطیلات رمضان (دهم ژوئن) ست شد.
با توجه به فاصله ۴۰ کیلومتری محل کار و آپارتمانم ناچار شدم مجددن دنبال آپارتمان جدید نزدیک به محل کار هم بگردم که با فیلترهای اجاره بدون واسطه (صرفهجویی از هزینه کمسیون) و وجود وسایل داخل خانه باعث شده بود عملیات طاقتفرسای بیحدومرزی بشود ولی در نهایت دیروز موفق شدم آپارتمان جدید را هم اجاره کنم و با بستن قرارداد عملا کارهای سخت تمام شود و مجددن برگردم به روال عادی.
در این بین چیزی که مانده بود ۱۲-۱۳ روز زمان خالی بود بین سه انتخاب نشستن در خانه و سفر به ازمیر و سفر به ایران طبعا و قطعا سومی را انتخاب کردم چرا که چنین زمان طولانی برای تجدید قوا و دیدار با خانواده دیگر بدست نمیآمد نمیشد از دستش داد. در نتیجه عملیات تبدیل ارز و خرید بلیط شروع شد. اما در این حین به مشکل عجیبی برخورد کردم و آن هم اینکه قیمت پروازهای استانبول – تبریز حدود سهبرابر پروازهای استانبول – تهران بود و بر این اساس مجبور شدم دردسر جابجایی بین فرودگاههای بینالمللی و داخلی تهران را هم به جان بخرم.
در نهایت امروز بیستونهم می – نهم خرداد وارد فرودگاه امام خمینی تهران شدم و از آنجا هم با اسنپ (پدرسازندگانش قرین رحمت باد) به فرودگاه مهرآباد آمدم تا با پرواز دوم به تبریز برگردم. در فاصله ایجاد شده کاری نمیشد کرد جز کتاب خواندن و نوشتن این پست که البته من دومی را انتخاب کردم چون با وجود اتفاقات روزهای آخر و جابجاییهای استانبول دیگر تمرکزی برای کتابخواندن نداشتم.
روزهای میانی بهار که بر ما اینگونه گذشت. امیدوارم تعطیلات پیش رو در تبریز باعث شود انرژی تحلیلرفته مجددن به سرجایش برگردد و بتوانم برای بار چهارم زندگی در استانبول را از نو شروع کنم.
چهارشنبه، ۲۹ می ۲۰۱۹
یکم آوریل ۲۰۱۹، استانبول
با اینکه کمی بیشتر از ۱۰ روز از شوکی که تو آنکارا بهم وارد شد میگذره امروز میتونم بگم بهطور کامل استیبل شدم و همهچیز مجددن روی غلتک قرار گرفته. اتمسفر محیط کار بسیار پرانرژی و ایدهآل هست. تونستم نزدیکی شرکت یه خونهی قابل قبول اجاره کنم. آخر هفتهها یک روز اضافه کار میرم شرکت تا هم پروژه به ددلایل تعیینشده برسه هم خودم بیکار نمونم. هرچند کارهای زیادی هست برای انجام دادن ولی جابجایی بین آنکارا و استانبول کاملا انرژیم رو تخلیه کرده و نیاز دارم مدتی به چیزی جز کار شرکت فکر نکنم.
مشابه روزهای اول آنکارا که مطمئن نبودم هنوز همهچی به روال عادیش برگشته یا نه و چمدونهام رو باز نکرده بودم اینجا هم بهغیر از چیزهای ضروری چیز دیگهای از چمدونها برنداشتم و همونطوری گوشه خونه موندن. خانهبدوشی برخلاف تصوری که قبلترها ازش داشتم واقعا سخت و خستهکنندهست.
سیستم گرمایشی خونهای که تازه گرفتم چندان درستوحسابی کار نمیکنه و با وجود قول صاحبخونه برای تعمیرش فعلا خبری نشده و در صورتی که بیرون از تخت باشم سرما کاملا محسوس و آزاردهنده هست. برای همین هم ترجیح میدم حداقل فعلا بهدلیلی جز خواب و خونه نباشم.
بیستوسوم آوریل تعطیل هست و با چسبوندن یک روز مرخصی میشه چهار روز وقت آزاد سرهم کرد. امیدوارم بتونم بزودی دوباره برم ایران. بهطور جدی و شدیدی نیاز دارم پیش خانوادهم باشم برای مدت هرچندکوتاهی هم. خصوصا که نوروز و چهارشنبهسوری رو از دست دادم. مشکلات این سفر از همین الانش دارن ابراز وجود میکنن. نبود پرواز برگشت از خطوط ایرانی (و قیمت نجومی خطوط ترکیش) از یه طرف و انتقال فرودگاه آتاترک به فرودگاه سوم (که ۵۰ کیلومتر از محل زندگی و کارم فاصله داره از طرف دیگه باعث شده هزینهها و زمانبندی این سفر خیلی سخت بشه. پروازهای رفت خطوط ایران همهشون ساعت ۵ هستن و با توجه به حضور سهساعت قبل و مسافت حداقل دوساعتی لازمه یه روز دیگه هم به مرخصی اضافه کنم و برای این یه مورد مطمئن نیستم موافقت بشه. بهرترتیب امیدوارم به دنبال اتفاقات خوبی که پشتسرهم افتاد و من رو از شوک آنکارا نجات داد این اتفاق هم بیافته و سرخورده نشم.
یکشنبه، ۳۱ مارس ۲۰۱۹
درسهایی که از مصاحبه شغلی در آلمان یاد گرفتم
بعد از اینکه کارم تو استانبول رو از دست دادم شروع کردم به اپلای مجدد تو چند موقعیت شغلی. با اینکه موقعیتها تو استانبول بیشتر از سایر شهرها هست و شانس استخدام بیشتر بود ترجیح دادم بیشتر برای گزینههای موجود تو ازمیر و آنکارا اقدام کنم چون مایل بودم برای مدتی هم که شده از استانبول خارج بشم. هم تجربه جدیدی تو شهر جدید داشته باشم هم بهنوعی بریکی باشه از چالشهای زندگی تو این شهر شلوغ.
در نهایت هم با یکی از شرکتها تو آنکارا به توافق رسیدم و اومدم آنکارا. هرچند دلم پیش ازمیر موند.
در بین مواردی که مرور میکردم به موردی برخوردم از هامبورگ آلمان. شرایطی که داشتن برای من ایدهآل بود و براش اپلای کردم. بعد از دوبار تلاش ناموفق برای مصاحبه تصویری نهایتا بار سوم تونستیم این ارتباط رو برقرار کنیم و صحبت کنیم. از این گفتگو درسهایی یاد گرفتم که اینجا مینویسمشون.
- آنقدرهایی که فکر میکردم به انگليسی مسلط نیستم. حتی اگه ۶ ماهه تنها راه ارتباطیم با چندین همکارم هست. تمرین و تمرین و فاکینگ تمرین.
- تو هر صحبتی اگه سوالی رو نفهمیدم خواهش کنم که بطور دیگهای پرسیده بشه و با حدسِ فهمیدن سوال، جواب ندم. یکی از دلایل کلیدی از دست دادن این شغل اشتباه فهمیدن یکی از سوالها بود که باعث شد جوابهام بهطرز خندهداری احمقانه باشه.
- اگه فرصتش رو ندارم در مورد شرکت موردنظر تحقیق کنم قرار رو بندازم عقبتر.
- انتظار یکسان بودن تفسیر از تسلط کامل بر چیزی در همهجای دنیا رو نداشته باشم. همون اول توضیح بدم که منظورم از تسلط کامل، تسلط بر نحوه حل مشکلاتی هست که ممکنه پیش بیاد و من میدونم که چطور باید دنبال راهحل اون مشکل باشم.
سهشنبه، ۲۷ نوامبر ۲۰۱۸
۱۱ نشانه برای اینکه باید بروید هوایی بخورید و برگردید
- تعداد بلاهایی که در هر ثانیه به سرتان میآید از ضربان قلبتان بیشتر است.
- همکارتان برخلاف پیشبینی هواشناسی معتقد است امروز برف میبارد چون هرکاری از دست «او» برمیآید.
- بهجای کار کردن با لاراول نسخه ۵.۷ دارید با سمفونی نسخه ۲.۶ کار میکنید.
- صاحب پروژه که در پاریس سکونت دارد و از دسترس تخلیه خشم شما خارج است معتقد است که باید در عرض ۲۴ ساعت آینده باندل درخواستی به پروژه اضافه شود وگرنه قرارداد کل شرکت را فسخ میکند.
- ممکن است مشت دومتان را به جای دیوار به مانیتور بزنید و خسارتش از حقوقتان کسر شود.
- چسب زخم در مسیر حرکتتان به سمت بالکن یا حیاط یا هرجایی که دارای هوای آزاد است قرار دارد.
- چایی شرکت تمام شده است و تا دوشنبه هفتهی بعد خریداری نخواهد شد.
- در یک ساعت گذشته حداقل یک مقاله خواندهاید که تمام تلاشش کوبیدن یکی از شخصیتهای محبوب زندگی شما بوده است.
- تصمیمتان برای برگشت جدیتر از همیشه شده است.
- به ۶ ماهی که در استانبول (یا در هر شهری غیر از شهر خودتان) گذراندهاید فکر میکنید و احساس میکنید که این زمان تلف شده است.
- فکر میکنید اگر سرتان با گیوتین قطع شود چندثانیه طول میکشد تا هشیاریتان از بین برود.
جمعه، ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸
گشادان جهان متحد شوید
بلاد کفر اگر یک قانون خوب داشته باشد آن جدایی فرزندان از خانواده بعد از ۱۸ سالگی هست. جاییکه هم جامعه و هم خانواده و هم خودت برای این استقلال آماده شدی و همهچیز فراهم هست تا زندگی خودت رو شروع کنی با دغدغههای خودت و سبک زندگی خودت. درآمد خودت و تفریح خودت با استانداردهای خودت.
اما اینجا اینطور نیست. تا سن نامشخصی نه جامعه تورو قبول داره نه خانواده و نه خودت خودت رو قبول داری. چون مستقل نیستی و نه تنها هیچ تسهیلی برای مستقلشدنت نیست بلکه موانع بیشماری هم براش هست. خونه اجاره کردن و حتی خریدن برای یه فرد مجرد به معنای واقعی کلمه گذر از هفت خان رستم هست.
نتیجهتاً مسائل مختلف پیش میاد. یه فرد نزدیک به ۳۰ ساله که با روال دنیا باید ۱۰ سال قبل مستقل شده بود همچنان پیش خانواده و با محدودیتهای خانواده زندگی میکنه. دغدغههاش برای هیچکس مهم نیست و انگیزههاش هم. نیازی به درآمد مستقل داشتن نمیبینه و هیچ تفریح مجاز و غیرمجازی براش وجود نداره. البته که این کار سرانجامی جز گشادی نداره.
گشادی یا ابلوموفیسم (به فرانسوی: Oblomovisme) به سستی، خمودگی و بیرمقی، خستگی بیمارگونه، بیحسی و بیتوجهی به زندگی، دوری از عشق و احساسات و پناه آوردن به خواب گفته میشه. این واژه برگرفته از کاراکتر ابلوموف در رمانی به همین نام نوشته ایوان گنچاروف نویسنده روسی هست.
به عبارت دیگه در این شرایط طبیعیه که شما هیچ رمقی برای هیچکاری نداشته باشید.
اما برای رفع و گذر از گشادی لازمه مثل همهی کارهای به ظاهر ناممکن اینجا خلاقیت به خرج داد. باید از یه جایی شروع کرد. میشه از سی کاری شروع کرد که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی میتوان کرد. بالاخره یکی از هزاران کار دنیا انگیزه لازم برای حرکت کردن رو ایجاد خواهد کرد.
پینوشت:
عنوان نوشته صرفا بازی با کلمات هست و هیچ ربطی به هیچچیزی ندارد.
دوشنبه، ۲۳ آوریل ۲۰۱۸