آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

هفدهم ژوئن ۲۰۱۸، استانبول

دیروز تصمیم گرفتم بالاخره از شر حمل پول نقد راحت بشم و حساب باز کنم. بعد از دریافت شماره مالیاتی که چند ساعتی طول کشید و گشتن بین ۲۰-۳۰ تا بانک متوجه شدم که تنها بانکی که برام حساب باز می‌کنه بانک Ziraat یا همون کشاورزی خودمون هست که اون هم فقط یک شعبه هست که شل‌تر می‌گیره قوانین رو و بدون کارت اقامت برای اتباع ایران حساب باز می‌کنه. از بین مدارک مورد نیاز پاسپورت و شماره مالیاتی مهرشده رو داشتم اما برگ اجاره‌نامه به‌نام خودم با مهر «نوتر» که چیزی شبیه به دفترخانه یا پلیس+۱۰ هست رو نداشتم و لازم بود اجاره‌نامه‌م رو ببرم پیش نوتر.

صاحب آپارتمانم در مرحله اول از این امر سرباز زد چون ممکن بود این مسئله براش مشکل مالیاتی درست بکنه و بعد از اصرار و توضیح من که گفتم با این برگ اقامت نخواهم گرفت و فقط برای بازکردن حساب لازمش دارم گفت که باید با وکیلش صحبت کنه و مطمئن بشه.

مدتی پیش اولین حقوقم رو به لیر ترکیه دریافت کردم. تا زمانی که صاحب آپارتمانم داره فکر میکنه و مشاوره می‌گیره از وکیلش که آیا ثبت اجاره‌نامه در «نوتر» ممکنه براش مشکل ایجاد کنه یا نه فعلا از حساب بانکی دوستم استفاده می‌کنم. اون هم به این شکل که همه‌ی پولم تو حساب اون هست و هر موقع که لازم داشته باشم با سیستم «حواله به جیب» مبلغ مورد نیازم رو می‌فرسته به شماره موبایلم و من میرم جلوی ATM و با ثبت شماره موبایلم پول رو دریافت می‌کنم.

بالش‌فروشی محل یه مرد مسن هست. بعد از فهمیدن تبریزی بودنم چند درصد بهم تخفیف داد و گفت برخلاف تبلیغات چپ‌گراها در گذشته که باعث میشد از ایرانی‌ها بترسن رفته‌رفته به این نتیجه رسیدن که ایرانی‌ها و ترکیه‌ها برادر هستن و جای ترسی وجود نداره. در ادامه یه روبالشی که یکم اشتباه دوخته شده بود رو رایگان بهم داد. البته قبلش پرسید که متاهل هستم یا نه.

تعطیلات عید فطر به نیمه‌هاش رسیده و همه‌ی همکارهام رفتن به شهری که ازش اومدن و من تنها موندم. البته بهم پیشنهاد شد که چندروزی برگردم و ریفرش بشم ولی من پیشنهاد رو رد کردم و گفتم اگه برم و بیام اون حس‌های اولیه رفتن و اومدن رو دوباره تجربه می‌کنم و حالا که عادت کردم به روتین علاقه‌ای به این‌کار ندارم. جدا از اون برای گرفتن ویزای کار ذاتا یه‌بار برمی‌گردم و لازم نیست الان اینکارو بکنم.

استانبول این روزها خیلی شبیه لندن شده و تقریبا هر روز بارون از نوع شدیدش می‌باره. صدای تبلیعات انتخابات که روزبه‌روز بلندتر و بلندتر هم میشه مخل لذت بردن از بارون هست ولی تا زمان رای‌گیری کار خاصی از دستم برنمیاد و صرفا باید تحمل کنم.

در آخر دعوت میکنم چند دقیقه‌ای به صدای بارون از بالکن آپارتمانم گوش بدید:

آراز غلامی
یکشنبه، ۱۷ ژوئن ۲۰۱۸

دستورالعمل درست‌کردن غذا در دیار غربت

ترکیه و خصوصا استانبول اگر از نظر تنوع غذایی و تراکم رستورانیایی رتبه اول دنیا را نداشته باشد قطعا عضوی از گروه اول‌هاست. اما وقتی بیش از یک ماه بگذرد کم‌کم عنش در می‌آید و دلت برای غذاهای خانگی تنگ می‌شود و تصمیم می‌گیری دست به کار شوی. مشکل بزرگتر آنجا پیش می‌آید که نه زمان غذای خانگی درست‌کردن را داری و نه کلا بلد هستی که چطور غذای خانگی درست کنی. در نتیجه به مغزت فشار آورده و به خاطرات و مهارت‌های دوران سربازی رجوع می‌کنی و یکی از غذاهای خوشمزه آن‌موقع را به خاطر می‌آوری. این شما و این هم آن غذای خوشمزه‌ی فاقد اسم.

ادامه‌ش را بخوانید.

آراز غلامی
چهارشنبه، ۱۳ ژوئن ۲۰۱۸

دهم ژوئن ۲۰۱۸، استانبول

یکی از تفاوت‌های استانبول و تبریز رطوبت هواست. تبریز به غایت شهر خشکی هست و استانبول شدیدن مرطوب. یکی از چیزهایی که این رطوبت هوا روش تاثیر می‌ذاره خشک‌نشدن لباس‌ها بعد از شستشو هست. برای همین هرجایی که ماشین لباس‌شویی باشه قطعا ماشین خشک‌کن هم کنارش هست.

بعد از چندبار شستن با دست و خشک‌نشدن لباس‌ها بعد از ۴ روز تصمیم گرفتم نحوه کار لباس‌شویی و خشک‌کن رو یاد بگیرم اما عبارت‌های روی ماشین شبیه خط هیروگلیف بود و بغیر از Gömlek که از تشابهش به «کوینک» تشخیص دادم پیراهن هست چیز دیگه‌ای متوجه نشدم. در نتیجه منتظر موندم تا یکی از همسایه‌ها بیاد و ازش کمک بگیرم.

وقتی «احمد» همسایه دو واحد اونورتر اومد تا لباس‌های خودش رو از خشک‌کن برداره در رو باز کردم و ازش خواستم که نحوه استفاده از ماشین‌ها رو بهم یاد بده و اون هم لطف کرد و برام توضیح داد که هر کدوم از دکمه‌های ماشین‌ها برای کدوم نوع لباس مناسب هستن و دما و فشار و امثالهم چه‌قدر باید باشه.

احمد روزه بود و نتونستم با شیرینی یا چایی ازش تشکر کنم و صرفا به تشکر لسانی اکتفا کردم.

مشکل دیگه‌ای که دارم تبلیغات عصر حجری‌طور کاندیداهای انتخابات ترکیه‌ست که در طول روز بارها و بارها با ماشین‌های بزرگی که بلندگوهای خیلی بزرگ داره از جلوی خونه‌م رد میشن و آهنگ‌های حماسی و تبلیغاتی حزب‌شون پخش می‌کنن. شب‌ها هم گروهی هستن که یک ساعت قبل از اذان صبح تو محله‌ها می‌گردن و به تبل می‌کوبن. فرهنگی باقی‌مونده از ایامی که هنوز ساعت و آلارم اختراع نشده بود. علت اینکه اون دوستان نمی‌کشن بیرون پولیه که بعد از رمضان از همه‌ی خونه‌ها می‌گیرن بابت زحمتی که کشیدن و مردم رو بیدار کردن برای Sahura (سحری) خوردن.

دیروز با «ب» و «الف» رفتیم اسکله Beşiktaş و «الف» گفت که برای مهاجرت و تحمل سختی‌هاش باید دلیل و هدف بزرگی داشته باشی و من گفتم که این دلیل و هدف بزرگ رو ندارم. «ب» گفت این حرف خوبی نیست و نشون می‌ده که ممکنه برگردم ایران. من گفتم هیچ دلیل و مانعی برای برنگشتن ندارم و احتمال اینکه فردا برم استرالیا (از لحاظ دور بودن) با احتمال برگشتنم به ایران برابر هست و یکی از انتخاب‌هام. «الف» گفت این هم یه سبک زندگیه ولی «ب» عصبانی‌طور شد و گفت باید بشینم و کلاهم رو قاضی کنم و ببینم از زندگی چی می‌خوام و من گفتم که تو ۱۰ سال گذشته به این مسئله فکر کردم هر روز و به نتیجه‌ای نرسیدم. «ب» گفت چون همواره راهم رو تو راه دیگران جستجو کردم و هیچوقت به راه آراز فکر نکردم. من به بی‌نهایت بودن دنیا در دیدگاه استیون هاوکینگ استناد کردم و گفتم چه‌چیزی شگفت‌انگیزتر از اینکه راه من بی‌راهی باشه. چه راهی بهتر از نداشتن راه؟

آراز غلامی
شنبه، ۹ ژوئن ۲۰۱۸

هشتم ژوئن ۲۰۱۸، استانبول

این‌روزها استانبول بطرز طاقت‌فرسایی گرم شده و قراره گرم‌تر هم بشه. در کنار اون وسط دوتا دریای بزرگ بودن باعث شده رطوبت هوا از مرزهای تحمل رد بشه و برسه به ۷۰ درصد. این مسئله در عصرها خیلی تاثیرگذار هست تا جاییکه تو مسافت ۶۰۰ متری بین شرکت و آپارتمانم بطور کامل خیس عرق میشم و ممکن نیست بدون دوش گرفتن بقیه ساعات روز رو زنده بمونم.

مشکل تو ساعاتی که تو شرکت بودم و سیستم تهویه رو روی ۱۸ درجه تنظیم کرده بودم به چشم نمی‌اومد تا اینکه «مهند» همکار عربم بالاخره دلش رو به دریا زد و گفت با وجود کاپشنش نمی‌تونه تمرکز و کار کنه. لازم به یادآوری هست که اون نصف عمرش رو توی دبی و عربستان و آفریقا و کشورهای این‌چنینی کار کرده و هیچ ایده‌ای درمورد اینکه من چطوری با یه تی‌شرت دمای اتاق رو روی ۱۸ درجه گذاشتم نداره.

در نهایت بعد کشمش‌های فراوان توافق کردیم قبل از ناهار دما روی ۱۸ باشه و بعد از ناهار روی ۲۸ و اینطوری شد که من صبح‌ها تبریزم و عصرها تو آفریقا.

پدر و مادر مهند توی سوریه زندگی می‌کنن و تلاش‌هاش برای قانع‌کردن‌شون به مهاجرت با وجود بمبی که نزدیکی خونه‌شون تو دمشق ترکیده فعلا نتیجه‌ای نداشته و من آرزو کردم که چنین چالشی از من دور بادا.

تولد مهند.

آراز غلامی
جمعه، ۸ ژوئن ۲۰۱۸

دوم ژوئن ۲۰۱۸، استانبول

امروز صبح متوجه شدم شیر دستشویی بسته نمی‌شه و پس از اندکی نگاه درمانده به سقف یادم اومد که تو یکی از بندهای قرارداد خونه‌م گفته شده مسؤلیت خرابی‌های احتمالی به عهده صاحب‌خونه هست. باهاش تماس گرفتم و اومد شیر رو درست کرد و رفت و من نفس راحتی کشیدم.

بیست روز بعد از مهاجرت و تعطیلی چایخانه «حسین آبی» بخاطر رمضان یه چای‌ساز سفارش دادم و به استقلال چایی‌یایی و دمنوش‌یایی رسیدم.

چای‌ساز.

اون چیزی که کنارش می‌بینید هم گرامافون نیست. اجاق الکتریکی هست و نویددهنده هم‌آغوشی مجدد با نیمرو و املت و سایر غذاهای مجردی غیر رستورانی.

دیروز بالاخره تونستم فامیلی مدیر شرکت رو درست تلفظ کنم و مورد تشویق قرار بگیرم. همچنین فهمیدم اسم یکی از همکاران عرب‌ام محمد نیست و «مهند» هست به معنی شمشیر.

دختری که تو مغازه «یک میلیون‌چی» کار می‌کنه پشت‌سرهم می‌خنده و معتقده خیلی بامزه ترکی صحبت می‌کنم.

«یک میلیون» معادل ۱۰ لیر در پول سابق ترکیه قبل از حذف صفرهاست و به مارکت‌هایی گفته میشه که لوازم خونه ساده و لیوان و اینا می‌فروشن. (شبیه پلاسکو؟)

آب آشامیدنی رو به شکل بطری‌های بزرگ ۱۰ لیتری می‌خرم و با این حجم مصرف چایی که من دارم ظاهرن هر سه روز یه‌بار باید دوباره بخرم.

با فرصتی که در عصرها نرفتن به چای‌خونه بازشده می‌تونم فیلم تماشا کنم ولی تلوزیون خونه از زبان‌های راست‌به‌چپ پشتیبانی نمی‌کنه در نتیجه توفیق اجباری هست برای یادگرفتن انگلیسی.

آراز غلامی
شنبه، ۲ ژوئن ۲۰۱۸

تجربه‌ای متفاوت، کنفرانس PHP استانبول ۲۰۱۸

چند روز پیش صمد بهم اطلاع داد که بزودی کنفرانس پی‌اچ‌پی تو استانبول برگزار میشه و منم که دلداده‌ی اینطور چیزا سریع قبول کردم.

کنفرانس در طی دو روز از طرف گروه کاربران PHP استانبول تو دانشگاه صنعتی استانبول (İTÜ) برگزار می‌شد که تا به‌حال کاردرستی‌شون رو چندبار اثبات کرده بودن. طوری که سال قبل خود سازنده PHP یکی از سخنرانان این رویداد بود.

روز موعود با اینکه مسافت زیادی بین محل اقامتم و دانشگاه وجود نداشت یه مقداری تاخیر داشتم و صمد رو هم منتظر گذاشتم یکم.

کنفرانس با سخنرانی Gary Hockin شروع شد و بعد از اون به دو ترک پارالل Peak Games و Insider تقسیم شد که ارائه‌های اولی به انگلیسی و دومی به ترکی استانبولی بود. لیست ارائه‌ها به ترتیب زمانی:

روز اول، ترک Peak Games
Things I Wish I Knew When I Started Playing “Developer”?
What’s new in Xdebug?
Crafting Quality PHP Applications
Deep dive into Symfony 4 internals
Monitoring of Your PHP Applications
Introduction to PHP Extensions
Behat for characterization on tests

روز اول، ترک Insider
PHP Projelerinde Test, CI ve CD Süreçleri
Insider’da ayda 5 milyar Web Push bildirimini nasıl gönderiyoruz?
Temiz Kod Tasarımı
Son Trend Konteyner Teknolojileri ve Bulut Bilişim
XSS Zafiyetinin Oluşumunu Anlamak ve Tarayıcı Güvenliği
Front-end’in 1 saniyesi

روز دوم، ترک Peak Games
Testing the Untestable
Zero to Jenkins: Automatic builds + deploys
PostgreSQL is not your traditional SQL database
Don’t work for PHPCS, make PHPCS work for you
On Internationalization and Localization
Serve PHP Happily

روز اول، ترک Insider
Future Proof Frontend Coding: Decouple your dependencies
OWASP Proactive Controls
GraphQL: Yeni Nesil Uygulama Geliştirme Arayüzleri
Google Cloud ile mükemmel PHP API’leri geliştirin
PHP ile Defansif Programlama ve Statik Analiz
Bir Veri Analistinin Web Geliştirme Maceraları

همه‌چیز خیلی حرفه‌ای و سطح بالا بود. اینترنت سالن سکته نمی‌زد و برای دسترسی بهش هم نیازی به رد شدن از هفت‌خوان رستم نبود. داخل دانشگاه که بیشتر شبیه یه شهرک بزرگ بود هر نوع کافه و رستورانی پیدا می‌شد. فقط شاید سطح فنی کنفرانس می‌تونست یکمی بهتر باشه. خصوصا مواردی که مرتبط با توسعه فرانت‌اند بود.

آراز غلامی
یکشنبه، ۲۰ می ۲۰۱۸
Nazar Amulet