۱۵ می ۲۰۲۰، زرخشت (۲)، کشاورزی، باغداری و هرآنچه که او میکند
زرخشت به شدت جای قشنگیست. نه مثل ویلاهای امروزی خشک و بیهدف و بیروح هست نه مثل خانههای قدیمی روستایی فرسوده و مخل راحتی. لای هر خشتش میشود ایدهای برای خاص بودنش (همان زر) پیدا کرد. از معماری اکثرن چوبیاش گرفته تا محیط دایرهای با حس مجازی تمامنشدنیاش.
دیروز بعد از صبحانه با علی به زمین کشاورزیاش رفتیم. گندمزاری بسیار زیبا از گندمهای خراسان در یکی از خوش آبوهواترین جاهای این کشور. نیم ساعتی پیادهروی کردیم و من از هرچه که دوربرم میدیدم خرکیف شدم. مدتی هم از بلاهای مشابهی که به سرمان آمده صحبت کردیم و حداقل من از نجات یافتنم ابراز خوشنودی کردم. موقع برگشت هم کمی چوب خشک جمع کردیم برای آتشی که قصد روشنکردنش رو داشتیم.
بعد از برگشت و کمی استراحت (که تبدیل شد به خواب) با صدای علفچینی حیاط زرخشت بیدار شدم. به هیچوجه نمیخواستم این چند روز را با لشکردن بگذرانم و مشتاق بودم در هرچه که میتوانم کمک کنم. علی احتمالا حدس زد کاری بیش از آبیاری درختان از دستم برنمیآید و من رو به سمت شلنگ درازی راهنمایی کرد. هرچند چندتا نعنا هم کندم و مجددا کاشتم که روز بعد تقریبا نصفش از بین رفتند. حق داشت.
عصر را با آتشی که در باربیکیوی دستساز علی روشن کردیم و صحبتها و خاطرههایی از اینور و آنور سپری کردیم. چندتا بادمجان هم کباب کردیم برای میرزاقاسمی فردا. شام کوکوی گندم اختصاصی علی بود که هرچه از طعم قشنگش بگم کم گفتم. جایی گیرش انداختید حتما بخواهید برایتان درست کند.
مرتبط: ۱۶ می ۲۰۲۰، زرخشت (۳)، جانکندن به از دلکندنیکشنبه، ۱۷ می ۲۰۲۰