تجربیات من بعنوان استخدامکننده بعد از مصاحبه با ۱۰۰ نفر، یا چطور درخواست کار دهیم؟
The English version of this article is available on Medium.
جدا از پروسهی فوری استخدام در مسافرتم به ایران در طول دو ماه گذشته برای پرکردن پوزیشنهای باز شده در تیم ریموت با بیش از ۱۰۰ نفر مصاحبه کردم (و تعداد بیشتری رو هم قبل از مصاحبه رد کردم) به نکاتی برخوردم که مطمئنم بعنوان کارجو بدردتون خواهد خورد.
فایل پیدیاف رزومهی شما اولین برخورد کارفرما با شماست و تعیینکنندهی قدم بعدی پس:
- رزومهتان را ساده، شفاف، تکستونه و قابل خواندهشدن در کمترین زمان بنویسید. باور کنید یا نه کمتر از ۵ ثانیه فرصت دارید تا استخدامکننده را قانع کنید دکمه رد را نزند.
- عکس رزومهتان باید بیانگر چهرهی شما در طول روزکاری در شرکت باشد نه عکس ۳x۴ پرسنلی.
- اطلاعات تماستان را در صفحهای جداگانه و کامل بنویسید.
- بدترین جملهای که میشود در رزومهی کارجو خواند این است: مدیرعامل شرکت فلان. اگر مدیرعامل هستید به مدیرعاملیتان ادامه دهید.
- بزرگترین کلمهای که در زومهتان به چشم میخورد باید با عنوان فرصت شغلی یکی باشد.
- اگر مهارتهایی دارید که مکمل مورد تخصصیتان است آن را بصورت کوچکتر ولی نزدیکتر به عنوان اصلیتان بنویسید. کسی که نوشته توسعهدهنده لاراول دارای تجربه در دیگر فریمورکها شانس بیشتری برای استخدام دارد تا کسی که نوشته توسعهدهنده لاراول و سمفونی و زند.
نکته مهم:
در کشورهایی مثل آمریکا، قراردادن عکس و اطلاعاتی مثل سن، ملیت، رنگ پوست و وضعیت ازدواج میتواند باعث ردن شدن بلافاصله درخواست کار شما شود.
درست است که کارفرما به شما نیاز دارد ولی فراموش نکنید شما تنها کسی نیستید که برای آن فرصت شغلی اپلای کردهاید. پس:
- در زمانی که کارفرما تعیین کرده برای مصاحبه حاضر شوید. گول جملهی «اگر در ساعت تعیینشده در دسترس نیستی ساعت دیگری اعلام کن» رو نخورید.
- راس ثانیهی تعیینشده آماده مصاحبه باشید. نزدیک به ده نفر رو صرفا بهخاطر تاخیر کمتر از ۵ دقیقهای رد کردم.
- قبل از مصاحبه (در اینجا تصویری) از عملکرد ابزارها (میکروفون، وبکم، اینترنت) و مناسببودن اتمسفر (صدا و تصویر پشتسرتان) مطمئن شوید. خودم یک فرصتشغلی رویایی رو صرفا بخاطر صدای محیط از دست دادم.
- قبل از مصاحبه درمورد شرکت (و نه اشخاص حاضر در شرکت) اطلاعات کسب کنید. با دست پر پشت میز مصاحبه بشینید.
خودتان را برای سوالات عادی و غیرعادی آماده کنید:
- وقتی کارفرما از شما میپرسد از خودت بگو، جواب سوالتان باید متمرکز بر عنوان شغلی باشد نه وضعیت زندگی شخصیتان.
- جواب سوالهایی نظیر «نقطه ضعفت چیست؟» یا «آخرین باری که گند زدی کی بود؟» باید روی نحوه حل آنها متمرکز باشد نه خود سناریوی گندزدنتان.
بعضی از سوالات در قالب چیزهای دیگری نهفتهشدهاند:
- چهرهی شما در هنگام جوابدادن به سوالات یا توضیحات کارفرما باعث تیکخوردن یا نخوردن بعضی از مشخصهها میشود. برای مثال ممکن است کارفرما خودش را بعنوان شخصی با دانش فنی ضعیف نشان دهد، تعیینکننده تیکخوردن مثبت یا منفی حالات چهرهی شما در هنگام گوشکردن به سوال یا توضیحات است نه جوابی که خواهید داد.
- رئیس بازی و غرور را بذارید کنار، اگر خیلی کارتان درست است و بینیاز هستید لازم نبود برای این موقعیت شغلی اپلای کنید.
- یک چشمتان به ساعت باشد و چشم دیگرتان به اینباکس ایمیل. سرعت عمل در پاسخدادن به ایمیلها به قدری تعیینکننده است که فکرش را هم نمیکنید.
- بغیر از شرکتهای مفتضح ایران در سایر دنیا خود کارفرما در مورد حقوق درخواستیتان خواهد پرسید. کنجکاویتان را خاموش کنید. در مورد حقوق دیگران و رنج حقوقی شرکت نپرسید.
سوالاتی که باید در مصاحبه کاری بپرسید:
- تعداد کارکنانتان چند نفر است؟ در تیمی که من کار خواهم کرد چند نفر وجود دارند؟ بدیهی است که جواب به به این سوالات هرچهقدر بیشتر باشد بهتر است. خودتان را مزحکه و اسباب مسخرهبازی چند خوداستیوجابزپندار نکنید.
- قرار است با Legacy Code کار کنم یا Green Code؟ اگر تفاوت ایندو و مزایا و معایب هرکدام را نمیدانید فعلا دنبال کار نگردید.
- چرا به من نیاز دارید؟ چرا این پوزیشن خالیست؟ آیا قبل از من کسی در این پوزیشن کار میکرد؟ اگر بله چرا این پوزیشن را ترک کرده است؟
و نکتهی آخر:
بعضی اوقات دهها نفر از هر لحاظ برای فرصت شغلی مناسب هستند و امتیازی که گرفتهاند یکسان است. به کارفرما دلیلی بدهید که شما را انتخاب کند. یک چیزی، هر چیزی که شما را از دیگران جلو بیاندازد. رفتار خوب، پیگیری غیرآزاردهنده. علاقهمندی واقعی به فرصت شغلی. همراستایی مسیر زندگی با فرصت شغلی. جملهای بامزه در رزومهتان. هر چیزی.
پنجشنبه، ۲۸ نوامبر ۲۰۱۹
مینیمال (۴) آیا افسردگی باید درمان شود؟
افسردگی:
بیعلاقهگی به موقعیت فعلی زندگی و عدم تحرک در موقعیت فعلی زندگی.
درمان افسردگی:
رفع بیعلاقهگی به موقعیت فعلی زندگی و ایجاد تحرک در موقعیت فعلی زندگی در عین حفظ موقعیت فعلی زندگی.
دوشنبه، ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹
چیزهایی برای تامل
- آخرین باری که کاری را بدون دلیل انجام دادهاید کی بود؟
- بزرگترین خلافتان چیست؟
- آخرین باری که بیخیال شدهاید کی بود؟
- کارهایی که میکنید قرار است شما را به کجا برساند؟
- چرا یاغی نیستید؟
- آخرین باری که با تمام قوا به جسمتان لذت رساندهاید کی بود؟ نتیجهش چه شد؟
- چندبار جلوی خودتان را گرفتهاید تا از چیزی لذت نبرید؟ نتیجهش چه شد؟
- آخرین باری که وقتتان را تلف کردهاید کی بود؟
- آخرین باری که وقتتان را تلف نکردهاید کی بود؟ چه چیزی باعث شد وقتتان را تلف نکنید؟
- در طول ۲۰-۳۰ سال زندگیتان چه زمانی به خودتان اجازه دادهاید از چیزی بصورت افسارگسیخته لذت ببرید؟
- چه چیزی افسارتان را دوباره به دستتان داد؟
- آخرین باری که کاری را با افتخار انجام دادهاید کی بود؟
- چرا ورزش نمیکنید؟
- چرا لباسهای خوب نمیپوشید؟
- چرا زورتان میآید بروید مسواک بزنید؟
- چرا در هیچچیزی جزو بهترینها نیستید؟
- چرا دیگران فکر میکنند باحال نیستید؟ آخرین تلاشتان برای باحال بودن کی بود؟
- چرا هر چه که بدنبالش بدوید از شما دور میشود و هر چه بیشتر بیخیالش شوید بیشتر سمت شما میآید؟
- آخرین باری که جلوی آیینه به خودتان سیلی زدهاید کی بود؟
- آخرین باری که کسی بخاطر جسارت شما به اگواش قهوهایتان کرده کی بود؟ چندبار تا حالا؟
- آخرین باری که کسی را بخاطر جسارت به اگوی شما قهوهای کردهاید کی بود؟
- چرا خوابتان بیشتر از بیداری به شما انگیزه میدهد؟
- خانه کجاست؟
دوشنبه، ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹
مینیمال (۳) شوکران
امروز حین بالارفتن از راهپلههای شرکت با بوی بسیار آشنایی مواجه شدم که از انباری زیر پله میآمد. بوی گیاه بالدیرقان که در سفرهایی به سرزمینهای مادری در ارسباران در خاطرم مانده بود و باعث شد بار دیگر از خودم بپرسم، من اینجا چه غلطی میکنم؟
پینوشت:
بالدیرقان یا شوکران یا Hemlock گیاهی با ساقهی خوردنی و بسیار حساستزاست که در مناطق مرطوب (معمولا کنار نهرها) میروید و به شکل ترشی (که مزه مایونز میدهد) و یا خام خورده میشود. آخرین تلاش پدرم بهمراه دوستش برای چیدن چند شاخهاش منجر به حساسیت شدید پوستی و تاولهای عجیب و غریب شد که در نهایت سر از بیمارستان درآورد.
دوشنبه، ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹
مینیمال (۲) حماقت
امروز سرمایهگذار شرکتی که باهاش همکاری میکنم اومد برای بازدید و یاد این قسمت از یکی از نوشتههای درکسیورز افتادم:
«باید یاد بگیری چطوری بخونی. چون اگه یاد نگیری، همیشه باید پشت سر احمقی که میتونه بخونه وایستی.»
دوشنبه، ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹
پانزدهم نوامبر ۲۰۱۹، استانبول، چو مرغ شب خواندی و رفتی
مهاجرت بیشباهت به ترک سیگار نیست. درست مثل همان، مدتی بعد یادت میرود اصلا برای چه سیگار ترک کردی، اصلا برای چه مهاجرت کردی. این دو سال را صرف چه کردی؟ چه بدست آوردی؟ اگر میماندی چه میشد؟ چه بدست میآوردی؟ اصلا قرار است چیزی بدست آوری؟
چند وقتی، بطور دقیقتر بعد از بازگشت از سفر آخرم به ایران، دچار سکون آسیبناپذیری شدم. روزهایم خلاصهشدهاند در بیدارشدن به زور، رفتن به شرکت به زور، کار کردن به زور، برگشتن به زور و خوابیدن به زور. مگر به یاری صدای ضبطشدهای که میگوید «چو مرغ شب خواندی و رفتی». این آخری امانم را بریده.
این روزها صبح و ظهر و شب از خودم میپرسم برگردم؟ بمانم؟ چه کنم؟ و جواب بدردبخوری نمیگیرم. اگر ماندنی بود نمیآمدم. اگر اینجا ماندنی بود اینطور احساس خلا نمیکردم. اگر ماندنم در اینجا بهخاطر همین زندگی ماشینییست مرده شورش ببرد. اگر برگشتنم برگشت به وضعیت اسفناک قبلیست مرده شورش ببرد.
صدای خیابان شلوغ و اگزوز چند یابوی خیابانگرد و تبلیغات عصرهجری فروشگاه روبروی خانهام، صدای ترمز و حرکت مترو در رفت، صدای دریل و ساختوساز ساختمان کناری و موتور روی سقف در شرکت، همان صدای ترمز و حرکت مترو در برگشت و باز صدای خیابان شلوغ و اگزوز چند یابوی خیابانگرد و تبلیغات عصرهجری فروشگاه روبروی خانهام بالکل آرامش صوتیام را در طول ۲۴ ساعت زندگی روزانه و شبانهام گرفتهاند و ظاهرن و باطنن هیچراه فراری از هیچکدامشان ندارم.
در اینکه باید یک خاکی به سرم بریزم شکی وجود ندارد ولی سلولهای مغزم درمورد کیفیت و کمیت خاک به اتفاقنظر نرسیدهاند.
جمعه، ۱۵ نوامبر ۲۰۱۹