آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

سه ماه پس از استعفا

نوشتن برای من علاوه بر همه‌ی مزیت‌هایش یک پیام شاخص دارد. اینکه در حال پیشرفت هستم. پیشرفت ذهنی و فکری. اگر در برهه‌ای از زندگی‌ام نمی‌توانم بنویسم به این معنیست که پیشرفتی در افکارم نداشته‌ام. این برهه معادل یک سال آخری بود که در شرکت سابق کار می‌کردم. آشفتگی ذهنی و بی‌رمقی و بی‌انگیزگی هم نتایج‌اش بود. اعتیاد به پولی که ماهانه به دستت می‌رسید و کم‌کم فراموشی آزادی‌یی عملی که قبل از آن داشتی شاید برای خودآگاه من خوشایند بوده ولی ناخودآگاهم با تمام توان مقاومت می‌کرد و چاره‌ای جز ترک این نقطه‌ی امن برایم نگذاشت.

والد درونم ساکت نشسته بود؟ عمرا. همانطور که اگر الان (اگر شغلی دارید) به ترک شغل فکر کنید کل تن و بدنتان می‌لرزد من هم روزهای آخر دچار پانیک شدید بودم. توی وضع فعلی (مملکت مبدا، اخراج‌های پی‌درپی در شرکت‌های خارجی، وضع اقتصادی نابسامان دنیا، ریجکت‌های پی‌درپی قبلی) دست کشیدن از کاری که قاعدتا باید چهاردست‌وپا بچسبی کار راحتی نبود.

نمی‌ترسم؟ می‌ترسم. شدیدا هم می‌ترسم. چرا که پس‌زمینه ذهنی مغزم نمی‌تواند بپذیرد که نداشتن کار قرار نیست مساوی باشد با فلاکت برای مثال ۱۰ سال قبل. برای ۳۰ سال همواره داشتم برای یه آینده یا هدفی تلاش می‌کردم، درس، دانشگاه، سربازی، مهاجرت، شغل، خانه و … حالا بعد ۳۰ سال می‌خواهم هیچکاری نکنم و برای هیچ‌چیزی تلاش نکنم و کوچک‌ترین ایده‌ای ندارم چطور.

این روزها چه می‌کنم؟ مطالعه، تمرین و بازسازی دانشی که برای شغلم نیاز دارم.

برنامه‌ام چیست؟ هیچ‌کاری نکردن تا جای ممکن. اگر بتوانم. اگر نه، ادامه اپلای برای فرصت شغلی‌ِ بهتر.

آراز غلامی
جمعه، ۱ دسامبر ۲۰۲۳
امیر کیانی:

best of luck Araz 🤝🫶

    آراز غلامی:

    🫶


Nazar Amulet