استعفا و پایان داستانی ۶ ساله، ۲۵ آگوست ۲۰۲۳
سال ۱۳۹۶ با تمومشدن سربازی و وقفهی شش ماهه برای فراهم کردن آب باریکهای قابل اتکا و شکست پیدرپی پروژههای مختلفی که داشتم ناچار شدم هرچه که داشتم و نداشتم رو بریزم داخل چمدون و برم ترکیه. دو سال و نیم تو شرکتهای مختلف کار کردم ولی با هیچ کدوم پایداری لازم رو نداشتم/نداشتند. با شروع دوران کرونا و ورشکست شدن شرکت آخر به ایران برگشتم و درحالی که چند هفته بیشتر نگذشته بود شرکت فعلی بهم آفر داد و داستانی سه سال و نیمه شروع شد. کرونا تموم شد و من مدتی اینجا و مدتی اونجا زندگی کردم تا اینکه ماههای آخر به این نتیجه رسیدم که خستگی و بیرمقی فعلیم ناشی از شرایط همین شرکت هست. از طرفی شاهد دوستانم بودم که به مراتب شرایط بهتری از من داشتند حتی توی همین شرکتهای ترکیه و از طرفی تقریبا هرکسی که میشناختم از این شرکت رفت و من موندم و تعدادی جونیور. از بدو وردوم با خودم عهد کرده بودم اگه همهچیز خوب پیش بره تا وقتی قدیمیترین نفر این شرکت نشدم از جام تکون نخورم و اینطور هم شد بالاخره. حالا بعد از موسسین شرکت من قدیمیترین کارمند شرکت هستم.
ولی همونطور که گفتم تصمیم گرفتم از نقطهی امنم بیام بیرون و قدم بعدی توی دنیای شغلیم رو بردارم. خصوصا که حالا نه نگران آب باریکه هستم نه نگران اجاره خونه توی کشور غریبه و نه هیچ مسئلهی مالیای دیگهای.
جسم و مغز من یک سال بود التماسم میکرد که بیخیال اینجا بشم و این رو به شکل انواع مشکلات روحی و روانی بهم تزریق میکرد و من مقاومت میکردم ولی چند روز پیش نوتیس شرکت رو دادم و ۱۵ اکتبر آخرین تاریخی خواهد بود که من توی این شرکت هستم. از همین الان احساس شعف و راحتییی که من رو احاطه کرده باعث شگفتیم شده.
بهرترتیب داستان زندگی و مهاجرت من توی ترکیه به پایان خودش رسید و حالا من موندم و فصل جدیدی که باید شروع کنم.
شنبه، ۲۶ آگوست ۲۰۲۳
ممنونم. ❤️
زمان زیادی بود. شرکتها بخشی از هویت ما میشند واقعا.
خوشحالم برات آراز.