در نکوهش زندگی چندبعدی
پاراگراف پایین به بعد این نوشته چندوقتی هست که نوشته شده. حرفی که میخواهم بزنم مشخص است و راه گفتنش هم. اما پاراگراف اولش نمیآید. اصلا گردنمان کلفت است. این نوشته پاراگراف اول ندارد. این نوشته توضیحات اولیه و مقدمه و ورود به بحث ندارد. کله پدرش.
دلم تکبعدی بودن میخواهد. این که صبح بیدار میشوم تا شب فقط درگیر یکچیز باشم. هدفم یک چیز باشد، احساسم هم همان چیز باشد. زندگیام از آن چیز و برای آن چیز صرف شود. چندبعدی بودن بدجوری خستهکننده شده.
چندبعدی بودن شاید از بیرون جذاب باشد، ولی وقتی به نیازهای همهی ابعادت آنطور که باید و شاید پاسخ نمیدهی تبدیل میشود به وزنهای که مانع حرکت دیگر ابعادت هم میشود.
چندتا از شاخصترین ابعاد من اینها هستند:
- یک برنامهنویس که میخواهد کل ساعاتش را صرف یادگرفتن و نوشتن کد کند. بیشتر و بیشتر یاد بگیرد. لیست طولانی ایدههایش را عملی کند و پروژههای ناتمامش را به سرانجام برساند.
- یک طراح که میخواهد در اتاق کار عایق صدایش بنشیند و با موسیقی پسزمینه کلاسیک تا جایی که میتواند طراحی کند. خلاقیتش را بیرون بریزد. برای هرچیزی که دم دستش است ایدهای جدید بدهد.
- یک مرد میانسال با هستهی فرهنگی ایرانی که وقتی به خانه برمیگردد کسی به پیشوازش بیاید و بوی قرمهسبزی هم هنوز به خانه نرسیده مدهوشش کند.
- یک جوان که وقتی به پیادهروی میرود آهنگهای ضبطشده از گرامافون پدربزرگش را گوش میکند. صبح تا شب و شب تا صبح کتاب بخواند و بنویسد. کتاب سهجلدی Fifty Shades را سیجلدی کند.
- یک نوجوان که دوست دارد تیشرت متالیکا و کفش کانورسش را بپوشد و برود لای دغدغههای آن سن و سال و بیرون هم نیاید.
- یک پسرک ۵ ساله که دراز بکشد روی چمنها و آسمان را تماشا کند و از اشکال ابرها رویاپردازی کند برای خودش. این یک قلم این اواخر خیلی تنها مانده.
- یک نوازنده، ویولنش را که دستش گرفت دنیا و صداهایش خاموش شوند.
- یک جامعهگریز که میخواهد برود در یکی از کوهستانهای اوکراین مزرعهای بسازد و جامعه و دنیای بیرون را بلکل فراموش کند.
مرتبط:
– من به خودم بدهکارم
– چطور خودم رو بکشم؟ دلایل و دستورالعملهای یک خودکشی موفق
– در جستجوی آنجا (به زودی)
– Derek Sivers | doors and windows and what’s real
دوشنبه، ۴ مارس ۲۰۱۹
اگر این دو قسمت ماتحت منت بذارن جمع بشن ۱۰-۲۰ تا پست تقریبا تموم شدن فقط تمیزکاری میخوان برای انتشار. ایشالا آخر هفته.
«اصلا گردنمان کلفت است، این نوشته پاراگراف اول ندارد.» :)) عالی بود این قسمت
🙂
یه عالمه پست جدید…… عاااااالی