کابوس شب
مکانی رو تصور کنید خالی، به معنای واقعی خالی، هیچ چیزی توش نیست، حتی شما، فقط ذهن شما توش هست، محیطی سفید رنگ، هیچ صدایی نیست، هیچ تصویری نیست، کاملا تهی.
فکر میکنید که اینجا چیکار میکنید؟ سعی میکنید بفهمید چرا همه جا سفیدرنگه، سعی میکنید بفهمید چرا هیچ صدایی نیست. چرا هیچ چیزی نیست.
ناگهان
ذهن شما در این محیط حرکت میکنه، درواقع شما در این محیط حرکت میکنید، میرسید به ذهن های دیگه ای که درگیرن. درگیر این محیط. سر گوشهای از این محیط دعوا هست. گاها اون ذهنها همدیگرو به خاطر این دعوا میکشن و از بین میرن.
خبر خوب
ذهن دیگه ای رو میبنید که مثل شما سرگردانه.
یکشنبه، ۴ نوامبر ۲۰۱۲
انحراف از معیار
با افرادی که روی خودشون ایراد میزارن میونه ی خوبی ندارم. مثلا فردی که بزرگ بودن دماغش رو ایراد بدونه. چرا این بده؟ چون ما معیاری به معنای واقعی صحیح برای این مسئله نداریم. نمیشه گفت دماغ کوچیک خوبه که دماغ بزرگ بد باشه. یه مثال دیگه، فردی میگه اخلاق من بده و به خاطر بد بودن اخلاقش خودش خودش رو سرزنش میکنه.
نمیشه گفت اخلاقش بده، چون اخلاق خوب تعریفی کاملا درست نداره. شاید کاریزماتیک ترین آدمها پیش منزوی ترین آدمها به خاطر اخلاقشون کم بیارن.
حرفم اینه که مادامی که معیار مشخص نیست، نمیشه بر روی چیزی یا کسی برچسب «منحرف از معیار» زد.
بدتر از این؟
نه خود شخص بلکه کس دیگه ای بیاد اخلاق کسی رو منحرف از معیار جامعه بدونه. شاید خواست اون شخص انزوا هست و مطلقا علاقه ای به اجتماعی بودن نداره در نتیجه اخلاقش طوری هست که نیازی به پذیرفته شدن در جامعه ای که مد نظرش نیست رو نداره. در نتیجه اخلاقش نه تنها منحرف از معیار نیست بلکه کاملا هم صحیح هست.
پنجشنبه، ۱ نوامبر ۲۰۱۲
چرا اینطوری هستی؟
هر فردی، تشکیل شده از دیدگاهها، اعتماد به نفس پایه بر دیدگاهها و تجارب. همچنین روابط اجتماعی پایه بر اعتماد به نفس که خود پایه بر دیدگاهها هست.
اگه فردی روابط اجتماعیش دچار مشکل بشه، ریشه مسئله رو در اعتماد به نفس جستجو میکنه. با تفکر بیشتر ریشه اعتماد به نفس رو در دیدگاهها جستجو میکنه. وقتی دید دیدگاههاش چیزی نیست که باید باشه، دیدگاههاش تغییر میده.
چیزی که اتفاق افتاده «تخریب خلاق» هست، چیزی که باقی مونده فردی گیچ و منگ هست که همه کاخ درونیش با خاک یکسان شده و به ابتدای راه برگشته، ابتدایی که خالی نیست و تجربه ای از دیدگاههای قبلیش رو هم داره.
چیزی که باید انجام بشه اینه دیدگاههاش رو به ثبات برسونه یا شرایطی رو بوجود بیاره که تغییر در دیدگاهها باعث برهم زدن چند آجری که روی هم گذاشته برای بازسازی کاخ درونیش، نشه.
اعتماد به نفسش رو بر پایه دیدگاهها بعضا متغییر و بعضا ثابتش بنا میکنه. روابط اجتماعی خودش رو هم برپایه این اعتماد به نفس بوجود میاره.
نتیجه: فردی که از درون شروع به تحول و بازسازی کرده و راهی رو که خیلیا از بدو تولد رفتن رو با قدم هایی لرزون بعد از چندین سال شروع به طی کردن میکنه.
این علت اینه که من یطوری هستم.
سهشنبه، ۳۰ اکتبر ۲۰۱۲
زندگیشناسی
زندگی یعنی:
۱۱ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۹
زندگی لحظه هاست. نه دیروز، نه فردا، حتی نه امروز، لحظه ای که الان تو اون هستی زندگیته. حتی اونم نیست. حسی که تو این لحظه داری همه زندگیایه که تو داری.
۱۵ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۰۳
شاید هم زندگی بطور خلاصه یعنی مقابله با Irregularity
۳۱ مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۰۹
زندگی تو دو محور میره جلو، یا با سنتهای خانواده و جامعه یا با کشف علت و مفهومش توسط خودت و پیدا کردن مسیر خودت.
اونایی که راه اول رو انتخاب کردن از زندگیشون لذت بردن ولی اسم هیچکدومشون تو تاریخ ثبت نشد.
اونایی که راه دوم رو انتخاب کردن اسمشون تو تاریخ ثبت شد، اما، نمیدونم از ندگیشون لذت بردن یا نه.
هرچند نمیتونم درک کنم ثبتشدن یا نشدن اسم تو تاریخ مهم هست اصلا یا نه.
جمعه، ۱۱ مارس ۲۰۱۱
پیر شدیم به معنای واقعی کلمه
امروز اولین موی سفید رو تو موهام دیدم.
جمعه، ۳ دسامبر ۲۰۱۰
چیزی شبیه به بهشت
ساعت ۲:۴۵ بامداد. برف میاد و درحال پیادهرویام. نه آدمی هست نه صدای آدمی. یه چیزی شبیه به بهشت.
یکشنبه، ۱۷ اکتبر ۲۰۱۰