آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen Coffee Cup
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᛟᛏᛖ ᛏᚺᛁᛊ ᚱᚢᚾᛁᚲ ᛒᛚᛟᚷ
SINCE 2006

چند رویکرد در محیط کاری برای اینکه تجربه شغلی بهتری داشته باشید

The English version of this article is available on Medium.

این نوشته بیشتر در این کانتکست هست که شما کارمند یک شرکت یا سازمان هستید ولی ممکن هست در حالات دیگر هم بدردتان بخورد.

شغل و زندگی شغلی بخش زیادی از طول روز شما را شامل می‌شود. بدیهی هست حسی که در طول این ساعات (و البته بعد از آن) بخش زیادی از حس و حال شما درمورد زندگی‌ست و تجربیات و اتفاقاتی که در طول این ساعات می‌افتد تعیین‌کننده‌ی کیفیت زندگی شما. نظر به این مسئله، چند ایده و رویکرد دارم که می‌تواند به شما کمک کند کیفیت زندگی کاری و غیرکاری متاثر از زندگی کاری‌تان را بالا ببرید.

الف) مطمئن شوید که این خانه از پای‌بست ویران نیست.
اولین چیز برای ارتقا تجربه روزمره کاری شما این است که جایی که در آن کار می‌کنید اصول و مشخصات اولیه‌ی یک جای کار خوب را داشته باشد. مجموعه‌ای با ۲-۳ کارمند و یک رئیس سادیست جایی نیست که بتوان در آن تجربه‌ی مفیدی داشت. در این شرایط هر کاری که بکنید یا نکنید تحت تاثیر محیط مخرب کاری خواهد بود و طبعا نتیجه‌ی مثبتی هم نخواهد داشت. در نتیجه اگر در جای خوبی کار نمی‌کنید و خودتان مطمئن نیستید که قرار است چند سال بعد را در این مجموعه باشید قبل از خواندن ادامه‌ی این نوشته تلاش کنید جای کار خوبی پیدا کنید. در صورتی که مهارت‌هایتان کفاف کارکردن در جای خوب را نمی‌دهد ابتدا برای افزایش و بهبود مهارت‌هایتان برنامه‌ریزی و تلاش کنید.

ب) درگیر بازی‌سازی سازمانی نشوید.
بازی‌سازی یا Gamification مفهومی‌ست که در آن سازمان/مجموعه با تعیین چند هدف و نقش عموما غیرواقعی تلاش می‌کند نفرات درگیر را به سمت اهداف مورد نظرش هدایت کند. درجات نظامی یا Badgeـهای Foursquare نمونه‌ای از این بازی‌سازی‌ها هستند و باعث می‌شوند شما نتوانید بطور دقیق بفهمید آیا کاری که می‌کنید برای خودتان مفید هست یا نه. زمانی که در حال صرف آن در آن مجموعه هستید تاثیری روی بهبودی وضعیت کلی زندگی‌تان دارد یا نه. می‌توانید برنامه‌ای بلند مدت ترتیب دهید تا کیفیت زندگی‌تان افزایش پیدا کند یا نه. بعد از شناخت بند الف و درک محیط کاری و موازی‌بودن مسیر شغلی با مسیر زندگی‌تان، مطمئن شوید که فارغ از بازی‌سازی‌های سازمانی حضور شما در آن محیط کاری باعث افزایش کیفیت زندگی شما و حرکت شما به سمت اهداف شخصی‌تان می‌شود.

ج) مطمئن شوید اهداف زندگی شخصی‌تان در تقابل با اهداف سازمانی مجموعه‌ی کاری شما نیست.
با نظر به بند ب، باید این نکته را هم در نظر بگیرید که بهرحال شما بابت زمانی که در مجموعه کاری‌تان صرف می‌کنید حقوق می‌گیرید. اگر حقوق دریافتی‌تان راضی‌کننده نیست یا مسیر زندگی شخصی‌تان موازی با مسیر سازمانی محل کارتان نیست یا اگر بهردلیلی اهداف شما شما مغایر با اهداف سازمان‌تان هست باید در مورد ادامه‌ی حضورتان در آن مجموعه تجدید نظر کنید.

د) هر عمل/عکس‌العملی را از این سوال مهم عبور دهید: آیا من برای این کار حقوق می‌گیرم؟
شما برای دریافت حقوق و مزایا کار می‌کنید نه چیز دیگری. این اولین چیزی هست که در مقابل هر اتفاق و صحبتی باید به آن توجه کنید. هر چیز دیگری در مجموعه‌ی کاری‌تان در اولویت بعدی‌ست. هر عمل و عکس‌العملی باید با این سوال همراه باشد که آیا این چیزی‌ست که بابتش حقوق می‌گیرم؟ اگر جواب مثب است به آن عمل یا عکس‌العمل ادامه دهید اگر نه، یک‌بار دیگر قبل از انجام آن فکر کنید.

ه) با بالادستی‌ها و زیردستی‌ها و همرده‌هایتان به درستی رفتار کنید.
شما نه برده‌ی رئیس‌تان هستید نه ارباب زیردستی‌تان. همه‌ی کسانی که در مجموعه‌ی کاری‌تان با آن‌ها مواجه می‌شوید انسان هستند و مشمول رعایت تمامی آداب ارتباط با انسان‌ها. همیشه و در همه‌حال تلاش کنید از حاشیه دوری کنید و روابط‌تان با هر کسی را از چارچوب سازمانی خارج نکنید. درمورد چیزی جز کارهای محوله صحبت نکنید. در صورتی که از شما خواسته نشده در مورد کار دیگران نظر ندهید (مگر درمواردی که مطمئنید نظرتان باعث بهبود کار محوله و یا جلوگیری از مشکلی نسبتا بزرگ می‌شود.) در همه‌حال تلاش کنید به هر یک از همکاران‌تان کمک کنید و اگر کمکی از دستتان برمی‌آید بدون چشم‌داشت دریغ نکنید. از شوخی‌های بی‌جا با همکارانتان خودداری کنید. نفرات زیردستی‌تان را تخریب نکنید. در مقابل هر کسی مراتب ادب را رعایت کنید. مجموعه‌ی شما باید این قابلیت را داشته باشد که بتوانید نظر خود در مورد بهبود کیفیت کار خروجی آزادانه و با احترام بیان کنید. اگر چنین نیست، به بند الف دقت کنید.

و) ارزش شغل و پوزیشن شغلی شما بیشتر از اینکه به سخت‌کوشی شما مرتبط باشد به سه‌چیز وابسته است: تخصص شما، مخاطبین شما و امکان تعویض شما با نفر دیگری. در صورتی که در این سه‌چیز حرف زیادی برای گفتن ندارید باید تا جای ممکن مدارا کنید.

ز) بند آخر: تا جای ممکن (و نه بیشتر) مدارا کنید.
هیچ محیط کاری عاری از ایراد نیست و در اکثر شرکت‌ها مشکلاتی در روابط انسانی وجود دارد. بپزیرید که مرغ همسایه غاز نیست. اگر رفتار بالادستی‌تان طوری نیست که زندگی شما را بطور کامل بهم بریزد تا جای ممکن تلاش کنید با تحمل و چشم‌پوشی تاثیرات منفی‌اش را به حداقل برسانید. اگر زیردستی‌تان رفتار نامناسبی دارد یا کارهایش را به درستی انجام نمی‌دهد تلاش کنید با مهربانی نحوه انجام درست کارها را به وی آموزش دهید. اگر همرده‌هایتان آنطور که انتظار دارید با شما رفتار نمی‌کنند تلاش کنید طوری با مهربانی و سخاوت رفتار کنید که با گذشت زمان تفاوت خودشان و شما بیشتر به چشم‌شان بیاید. همه‌ی این‌ها درصورتی جوابگوست که هیچ یک از آن‌ها آرامش زندگی غیرکاری‌تان را از شما نگیرد. در این صورت تذکر و اعتراض مسالمت‌آمیز می‌تواند کمک‌کننده باشد. در غیر این صورت به بند الف توجه کنید.

آراز غلامی
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱

تجربیات من بعنوان استخدام‌کننده بعد از مصاحبه با ۱۰۰ نفر، یا چطور درخواست کار دهیم؟

The English version of this article is available on Medium.

جدا از پروسه‌ی فوری استخدام در مسافرتم به ایران در طول دو ماه گذشته برای پرکردن پوزیشن‌های باز شده در تیم ریموت با بیش از ۱۰۰ نفر مصاحبه کردم (و تعداد بیشتری رو هم قبل از مصاحبه رد کردم)  به نکاتی برخوردم که مطمئنم بعنوان کارجو بدردتون خواهد خورد.

فایل پی‌دی‌اف رزومه‌ی شما اولین برخورد کارفرما با شماست و تعیین‌کننده‌ی قدم بعدی پس:

  • رزومه‌تان را ساده، شفاف، تک‌ستونه و قابل خوانده‌شدن در کمترین زمان بنویسید. باور کنید یا نه کمتر از ۵ ثانیه فرصت دارید تا استخدام‌کننده را قانع کنید دکمه رد را نزند.
  • عکس رزومه‌تان باید بیان‌گر چهره‌ی شما در طول روزکاری در شرکت باشد نه عکس ۳x۴ پرسنلی.
  • اطلاعات تماس‌تان را در صفحه‌ای جداگانه و کامل بنویسید.
  • بدترین جمله‌ای که می‌شود در رزومه‌ی کارجو خواند این است: مدیرعامل شرکت فلان. اگر مدیرعامل هستید به مدیرعاملی‌تان ادامه دهید.
  • بزرگترین کلمه‌ای که در زومه‌تان به چشم می‌خورد باید با عنوان فرصت شغلی یکی باشد.
  • اگر مهارت‌هایی دارید که مکمل مورد تخصصی‌تان است آن را بصورت کوچک‌تر ولی نزدیک‌تر به عنوان اصلی‌تان بنویسید. کسی که نوشته توسعه‌دهنده لاراول دارای تجربه در دیگر فریم‌ورک‌ها شانس بیشتری برای استخدام دارد تا کسی که نوشته توسعه‌دهنده لاراول و سمفونی و زند.

نکته مهم:
در کشورهایی مثل آمریکا، قراردادن عکس و اطلاعاتی مثل سن، ملیت، رنگ پوست و وضعیت ازدواج می‌تواند باعث ردن شدن بلافاصله درخواست کار شما شود.

درست است که کارفرما به شما نیاز دارد ولی فراموش نکنید شما تنها کسی نیستید که برای آن فرصت شغلی اپلای کرده‌اید. پس:

  • در زمانی که کارفرما تعیین کرده برای مصاحبه حاضر شوید. گول جمله‌ی «اگر در ساعت تعیین‌شده در دسترس نیستی ساعت دیگری اعلام کن» رو نخورید.
  • راس ثانیه‌ی تعیین‌شده آماده مصاحبه باشید. نزدیک به ده نفر رو صرفا به‌خاطر تاخیر کمتر از ۵ دقیقه‌ای رد کردم.
  • قبل از مصاحبه (در اینجا تصویری) از عملکرد ابزارها (میکروفون، وب‌کم، اینترنت) و مناسب‌بودن اتمسفر (صدا و تصویر پشت‌سرتان) مطمئن شوید. خودم یک فرصت‌شغلی رویایی رو صرفا بخاطر صدای محیط از دست دادم.
  • قبل از مصاحبه درمورد شرکت (و نه اشخاص حاضر در شرکت) اطلاعات کسب کنید. با دست پر پشت میز مصاحبه بشینید.

خودتان را برای سوالات عادی و غیرعادی آماده کنید:

  • وقتی کارفرما از شما می‌پرسد از خودت بگو، جواب سوال‌تان باید متمرکز بر عنوان شغلی باشد نه وضعیت زندگی شخصی‌تان.
  • جواب سوال‌هایی نظیر «نقطه ضعفت چیست؟» یا «آخرین باری که گند زدی کی بود؟» باید روی نحوه حل آن‌ها متمرکز باشد نه خود سناریوی گندزدنتان.

بعضی از سوالات در قالب چیزهای دیگری نهفته‌شده‌اند:

  • چهره‌ی شما در هنگام جواب‌دادن به سوالات یا توضیحات کارفرما باعث تیک‌خوردن یا نخوردن بعضی از مشخصه‌ها می‌شود. برای مثال ممکن است کارفرما خودش را بعنوان شخصی با دانش فنی ضعیف نشان دهد، تعیین‌کننده تیک‌خوردن مثبت یا منفی حالات چهره‌ی شما در هنگام گوش‌کردن به سوال یا توضیحات است نه جوابی که خواهید داد.
  • رئیس بازی و غرور را بذارید کنار، اگر خیلی کارتان درست است و بی‌نیاز هستید لازم نبود برای این موقعیت شغلی اپلای کنید.
  • یک چشم‌تان به ساعت باشد و چشم دیگرتان به اینباکس ایمیل. سرعت عمل در پاسخ‌دادن به ایمیل‌ها به قدری تعیین‌کننده است که فکرش را هم نمی‌کنید.
  • بغیر از شرکت‌های مفتضح ایران در سایر دنیا خود کارفرما در مورد حقوق درخواستی‌تان خواهد پرسید. کنجکاوی‌تان را خاموش کنید. در مورد حقوق دیگران و رنج حقوقی شرکت نپرسید.

سوالاتی که باید در مصاحبه کاری بپرسید:

  • تعداد کارکنان‌تان چند نفر است؟ در تیمی که من کار خواهم کرد چند نفر وجود دارند؟ بدیهی است که جواب به به این سوالات هرچه‌قدر بیشتر باشد بهتر است. خودتان را مزحکه و اسباب مسخره‌بازی چند خوداستیوجابز‌پندار نکنید.
  • قرار است با Legacy Code کار کنم یا Green Code؟ اگر تفاوت این‌دو و مزایا و معایب هرکدام را نمی‌دانید فعلا دنبال کار نگردید.
  • چرا به من نیاز دارید؟ چرا این پوزیشن خالی‌ست؟ آیا قبل از من کسی در این پوزیشن کار می‌کرد؟ اگر بله چرا این پوزیشن را ترک کرده است؟

و نکته‌ی آخر:

بعضی اوقات ده‌ها نفر از هر لحاظ برای فرصت شغلی مناسب هستند و امتیازی که گرفته‌اند یکسان است. به کارفرما دلیلی بدهید که شما را انتخاب کند. یک چیزی، هر چیزی که شما را از دیگران جلو بیاندازد. رفتار خوب، پیگیری غیرآزاردهنده. علاقه‌مندی واقعی به فرصت شغلی. هم‌راستایی مسیر زندگی با فرصت شغلی. جمله‌ای بامزه در رزومه‌تان. هر چیزی.

آراز غلامی
پنج‌شنبه، ۲۸ نوامبر ۲۰۱۹

چرا باید در رزومه‌نویسی تا جای ممکن اغراق کنید؟

این نوشته، توضیحات تکمیلی این‌یکی نوشته است.

نکته‌ی بسیار مهمی که در طول سال‌ها کار کردن برای دیگران و استخدام کردن برای دیگران یاد گرفتم و عموما می‌بینم که افراد تازه‌کاری که بدنبال کار می‌گردن بهش توجه نمی‌کنند این هست که کسی که رزومه‌ی شما رو می‌خونه بالقوه ایمان داره که ۸۰٪ چیزهایی که نوشتید دروغ و در خوشبینانه‌ترین حالت اغراق هست. در نتیجه وقتی شما با خوش‌خیالی در نهایت صداقت سی‌وی تون رو می‌نویسید بیشتر از نصف نوشته‌هاتون به عنوان اغراق در نظر گرفته می‌شه و شما به احتمال زیاد اون کار رو از دست می‌دید.

 

آراز غلامی
جمعه، ۲۱ ژوئن ۲۰۱۹

بیست‌ونهم می ۲۰۱۹، فرودگاه مهرآباد تهران

دیگر حساب تعداد دفعاتی که با محل کارم دچار مشکل شده‌ام از دستم در رفته است ولی داستان کوتاه و تنش‌زاست: بار دیگر شغلم را از دست دادم و بار دیگر دست‌به‌کار شدم و برای موقعیت‌های شغلی دیگر اپلای کردم ولی این‌دفعه چنان سخت گرفتم که از ۱۰-۱۵ جایی که برای مصاحبه رفتم همه‌را رد کردم تا این‌بار دفعه‌ی آخر باشد. فقط دو مورد تماما با استانداردهای کاری من سازگار بود که یکی‌شان بدلیل زمینه کاری حساس رد شد و ماند آخری که در نهایت با تعیین تکلیف و شفاف‌سازی انتظارات متقابل قرارداد بستم و تاریخ شروع کار هم بعد از تعطیلات رمضان (دهم ژوئن) ست شد.

با توجه به فاصله ۴۰ کیلومتری محل کار و آپارتمانم ناچار شدم مجددن دنبال آپارتمان جدید نزدیک به محل کار هم بگردم که با فیلترهای اجاره بدون واسطه (صرفه‌جویی از هزینه کمسیون) و وجود وسایل داخل خانه باعث شده بود عملیات طاقت‌فرسای بی‌حدومرزی بشود ولی در نهایت دیروز موفق شدم آپارتمان جدید را هم اجاره کنم و با بستن قرارداد عملا کارهای سخت تمام شود و مجددن برگردم به روال عادی.

در این بین چیزی که مانده بود ۱۲-۱۳ روز زمان خالی بود بین سه انتخاب نشستن در خانه و سفر به ازمیر و سفر به ایران طبعا و قطعا سومی را انتخاب کردم چرا که چنین زمان طولانی برای تجدید قوا و دیدار با خانواده دیگر بدست نمی‌آمد نمی‌شد از دستش داد. در نتیجه عملیات تبدیل ارز و خرید بلیط شروع شد. اما در این حین به مشکل عجیبی برخورد کردم و آن هم اینکه قیمت پروازهای استانبول – تبریز حدود سه‌برابر پروازهای استانبول – تهران بود و بر این اساس مجبور شدم دردسر جابجایی بین فرودگاه‌های بین‌المللی و داخلی تهران را هم به جان بخرم.

در نهایت امروز بیست‌ونهم می – نهم خرداد وارد فرودگاه امام خمینی تهران شدم و از آنجا هم با اسنپ (پدرسازندگانش قرین رحمت باد) به فرودگاه مهرآباد آمدم تا با پرواز دوم به تبریز برگردم. در فاصله ایجاد شده کاری نمی‌شد کرد جز کتاب خواندن و نوشتن این پست که البته من دومی را انتخاب کردم چون با وجود اتفاقات روزهای آخر و جابجایی‌های استانبول دیگر تمرکزی برای کتاب‌خواندن نداشتم.

روزهای میانی بهار که بر ما اینگونه گذشت. امیدوارم تعطیلات پیش رو در تبریز باعث شود انرژی تحلیل‌رفته مجددن به سرجایش برگردد و بتوانم برای بار چهارم زندگی در استانبول را از نو شروع کنم.

 

آراز غلامی
چهارشنبه، ۲۹ می ۲۰۱۹

یکم آوریل ۲۰۱۹، استانبول

با اینکه کمی بیشتر از ۱۰ روز از شوکی که تو آنکارا بهم وارد شد می‌گذره امروز میتونم بگم به‌طور کامل استیبل شدم و همه‌چیز مجددن روی غلتک قرار گرفته. اتمسفر محیط کار بسیار پرانرژی و ایده‌آل هست. تونستم نزدیکی شرکت یه خونه‌ی قابل قبول اجاره کنم. آخر هفته‌ها یک روز اضافه کار میرم شرکت تا هم پروژه به ددلایل تعیین‌شده برسه هم خودم بیکار نمونم. هرچند کارهای زیادی هست برای انجام دادن ولی جابجایی بین آنکارا و استانبول کاملا انرژیم رو تخلیه کرده و نیاز دارم مدتی به چیزی جز کار شرکت فکر نکنم.

مشابه روزهای اول آنکارا که مطمئن نبودم هنوز همه‌چی به روال عادیش برگشته یا نه و چمدون‌هام رو باز نکرده بودم اینجا هم به‌غیر از چیزهای ضروری چیز دیگه‌ای از چمدون‌ها برنداشتم و همونطوری گوشه خونه موندن. خانه‌بدوشی برخلاف تصوری که قبل‌ترها ازش داشتم واقعا سخت و خسته‌کننده‌ست.

سیستم گرمایشی خونه‌ای که تازه گرفتم چندان درست‌وحسابی کار نمیکنه و با وجود قول صاحب‌خونه برای تعمیرش فعلا خبری نشده و در صورتی که بیرون از تخت باشم سرما کاملا محسوس و آزاردهنده هست. برای همین هم ترجیح میدم حداقل فعلا به‌دلیلی جز خواب و خونه نباشم.

بیست‌وسوم آوریل تعطیل هست و با چسبوندن یک روز مرخصی میشه چهار روز وقت آزاد سرهم کرد. امیدوارم بتونم بزودی دوباره برم ایران. به‌طور جدی و شدیدی نیاز دارم پیش خانواده‌م باشم برای مدت هرچندکوتاهی هم. خصوصا که نوروز و چهارشنبه‌سوری رو از دست دادم. مشکلات این سفر از همین الانش دارن ابراز وجود می‌کنن. نبود پرواز برگشت از خطوط ایرانی (و قیمت نجومی خطوط ترکیش) از یه طرف و انتقال فرودگاه آتاترک به فرودگاه سوم (که ۵۰ کیلومتر از محل زندگی و کارم فاصله داره از طرف دیگه باعث شده هزینه‌ها و زمان‌بندی این سفر خیلی سخت بشه. پروازهای رفت خطوط ایران همه‌شون ساعت ۵ هستن و با توجه به حضور سه‌ساعت قبل و مسافت حداقل دوساعتی لازمه یه روز دیگه هم به مرخصی اضافه کنم و برای این یه مورد مطمئن نیستم موافقت بشه. بهرترتیب امیدوارم به دنبال اتفاقات خوبی که پشت‌سرهم افتاد و من رو از شوک آنکارا نجات داد این اتفاق هم بیافته و سرخورده نشم.

آراز غلامی
یکشنبه، ۳۱ مارس ۲۰۱۹

درس‌هایی که از مصاحبه شغلی در آلمان یاد گرفتم

بعد از اینکه کارم تو استانبول رو از دست دادم شروع کردم به اپلای مجدد تو چند موقعیت شغلی. با اینکه موقعیت‌ها تو استانبول بیشتر از سایر شهرها هست و شانس استخدام بیشتر بود ترجیح دادم بیشتر برای گزینه‌های موجود تو ازمیر و آنکارا اقدام کنم چون مایل بودم برای مدتی هم که شده از استانبول خارج بشم. هم تجربه جدیدی تو شهر جدید داشته باشم هم به‌نوعی بریکی باشه از چالش‌های زندگی تو این شهر شلوغ.
در نهایت هم با یکی از شرکت‌ها تو آنکارا به توافق رسیدم و اومدم آنکارا. هرچند دلم پیش ازمیر موند.

در بین مواردی که مرور می‌کردم به موردی برخوردم از هامبورگ آلمان. شرایطی که داشتن برای من ایده‌آل بود و براش اپلای کردم. بعد از دوبار تلاش ناموفق برای مصاحبه تصویری نهایتا بار سوم تونستیم این ارتباط رو برقرار کنیم و صحبت کنیم. از این گفتگو درس‌هایی یاد گرفتم که اینجا می‌نویسم‌شون.

  1. آنقدرهایی که فکر می‌کردم به انگليسی مسلط نیستم. حتی اگه ۶ ماهه تنها راه ارتباطیم با چندین همکارم هست. تمرین و تمرین و فاکینگ تمرین.
  2. تو هر صحبتی اگه سوالی رو نفهمیدم خواهش کنم که بطور دیگه‌ای پرسیده بشه و با حدسِ فهمیدن سوال، جواب ندم. یکی از دلایل کلیدی از دست دادن این شغل اشتباه فهمیدن یکی از سوال‌ها بود که باعث شد جواب‌هام به‌طرز خنده‌داری احمقانه باشه.
  3. اگه فرصتش رو ندارم در مورد شرکت موردنظر تحقیق کنم قرار رو بندازم عقب‌تر.
  4. انتظار یکسان بودن تفسیر از تسلط کامل بر چیزی در همه‌جای دنیا رو نداشته باشم. همون اول توضیح بدم که منظورم از تسلط کامل، تسلط بر نحوه حل مشکلاتی هست که ممکنه پیش بیاد و من می‌دونم که چطور باید دنبال راه‌حل اون مشکل باشم.
آراز غلامی
سه‌شنبه، ۲۷ نوامبر ۲۰۱۸
Nazar Amulet