یادمون نره زندگی کنیم
واقعیت اینه که کرهی خاکی اصولا هیچوقت رنگ آرامش به اون شکلی که ما رویاپردازی میکنیم رو نخواهد دید. درگیریها و مشغلهها و جنگها و غیره همیشه وجود خواهند داشت. انتظار برای رفع همهی مشکلات سپس شروع کردن به زندگی عاقلانه نیست. همین الان شروع کنیم. تا جایی که میتونیم خوب زندگی کنیم. تا جاییکه میشه بیشتر بخندیم. بیشتر محبت کنیم. بیشتر و مفیدتر کار کنیم. چه بسا همین شروع مدتی بعد تکههایی از پازل آرمانشهری و شهروندسیارهای باشه و رویامون رو در واقعیت ببینیم. اگه هم نشد، چیزی از دست نمیدیم. لحظاتمون رو زندگی کردیم 🙂
چهارشنبه، ۳۰ دسامبر ۲۰۱۵
مثل یه مسافر که نیومدن استقبالش
سنگینترین روزها وقتیه که تغییر تو راهه و تو آخرین کسی باشی که تغییر میکنی. مثل حس آخرین عضو گروه وقتی اعدام میشه. حتی همگروههاش هم نیستن که بگن چه بدبخت. یا حس پدر مادری که بچههاشون رفتن اون سر دنیا و الان نشستن تو خونه دارن درودیوار رو نگاه میکنن. یا شاید شبیه اون حسی که بعد از تصور یه نگاه مشتاق داری. اون لحظه که میفهمی اون تصویر، تصور بوده و واقعیت نیست.
من قلب شکستهی جک هستم.
چهارشنبه، ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵
شیرینی و تلخی
٣١ مرداد ھست. ٣١ روز مونده تا پاییز و چندماھی گرمای بیسابقهی تابستون رو که احتمالا به لطف خشک شدن دریاچه ی ارومیه بود رو تحمل کردیم. تبریز عموما شھریور خنکی داره و شب ھاش نوعی حس خوب که ھیچ وقت نتونستم اسمی براش پیدا کنم. ٣١ روز فرصت داریم از شب ھای شھریوری نھایت استفاده رو ببریم و اون حس خوبه رو تجربه کنیم. بعدش سه ماه پاییز ھست و کافه نشینی و سیگار و قھوه و آھنگ ھایی از کسانی مثل احمد کایا. روزھای سختی درپیش ھست.
گاھی وقتا فکر میکنم چرا مردم ھمه ش دنبال احساس ھای خوب ھستن. با فرض اینکه معنی خوب و بد رو میدونیم، چرا باید به حسی صفت خوب یا بد داد؟
مثل اینکه بگیم زندگی شیرین، حال اینکه یکی از بھترین مزه ھای دنیا مزه ی تلخ قھوه ھست. چرا اگه بگیم زندگی تلخ حس بدی رو منتقل میکنه؟
آدم ھا عموما وقتی با کسی ھستن، تعداد آھنگھایی که میتونن گوش کنن انگشت شمار و تعداد کتاب ھا یا سایر محتواھایی که با حسشون سازگار باشه تقریبا صفره.
حال اینکه وقتی تنھا ھستن، یا از کسی جدا شدن، تقریبا تمامی آھنگ ھا و کتاب ھا و خیابون ھا و پیاده روھا و پارک ھا و کلا ھرچیزی و ھرجایی برای اونھاست.
نمیدونم، شاید ھم دارم به خودم تسکین میدم.
شنبه، ۲۲ آگوست ۲۰۱۵
از رنجی که میبرم
امسال خیلی خوب شروع شد ولی خیلی سخت ادامه پیدا کرد. تجربیات سنگینی که بهای سختی بابتشون دادم. هرچند حداقلش اینه که زندگی جریان داشت، سال ۹۳ رو نیاوردم تو ۹۴ ادامهش بدم. نمیخواستم اینطوری بشه ولی بعضی موقعها دیگه هیچکاری از دستت بر نمیاد جز سازگاری با شرایط و اتفاقات. در این بین وقتی اونایی که خیلی سرسخت جلوه میکنن، حرف دلشونو بهم میگن احساس میکنم چندان هم راه رو اشتباه نیومدم. خیلی بده که بدبختی عادی شده دیگه. نخندیدن، افسردگی، مشکلات، سگدو زدن. اینا زیادی عادی شدن. وضعیت طوریه که بعضی از آهنگا که چندساله داریشون ولی هیچ وقت گوش نکردی میشن تنها آهنگ قابل تحمل.
پنجشنبه، ۲۵ ژوئن ۲۰۱۵
تولد غمگین امسال و پنیر بروبیوتیک
چندروز پیش که تولدم بود تو کافه نشسته بودم، از شرکت پگاه اسمس تبلیغاتی اومد که با پنیر پروبیوتیک سلامتی رو به خانواده خود هدیه کنید. بدون اینکه انتظار داشته باشم دلیور بشه جواب دادم امروز تولدمه و من تنها نشستهم تو یه کافه و حالم اصلا خوب نیست . شما از پنیر پروبیوتیک حرف میزنین؟
امروز از شرکت پگاه تماس گرفتن و تولدمو تبریک گفتن. این حجم از باشعوری از طرف یه شرکت بیسابقهست. ممنونم ازشون.
سهشنبه، ۳۰ دسامبر ۲۰۱۴
از درونگرایی تا برونگرایی
از درونگرایی تا برونگرایی. یا بطور دقیقتر مهارت ارتباط با انسانها. چه راه طولانیای هست. داشتم فکر میکردم از هرکسی که رفتارهای ایام فرومایهگیم رو تحمل کرده چقدر گلهمندم و البته مدیون کسانی هستم که به صریحترین شکل ممکن رفتار بدم رو بهم گوشزد کردن. حالا که با افراد مشابه اون زمونهای خودم مواجه میشم میفهمم چقد تحملشون سخته و چقد شانس بهتر زندگی کردن ازشون سلب میشه. صرفا بخاطر اینکه کسی بهشون گوشزد نمیکنه همینطور گستاخ میمونن.
واقعیتش اینه که اگه میخواین با مردم در ارتباط باشین باید مقدار خیلی زیادی به حرفها و رفتارتون فکر کنین. این فکر که مردم موظفن هرچیزی از ذهن من میگذره بهمون شکل دریافت کنن بدون اینکه تلاشی برای بهتر درک شدنش داشته باشم احمقانهست. و صد البته، باید قسمت خودخواهانهی مغزتون رو هم بکنین بندازین دور. قاطع بودن و اصرار به نظر شخصی، وقتی ارزشمنده که خودتون حداقل دلایل (نه صرفن حس) رو برای درست بودن نظرتون رو داشته باشین.
یادمون باشه که هرچیزی که مربوط به کار، فکر، روابط اجتماعی و کلا هرچیزی که هست رو میشه یاد گرفت. اگه بیشعوریم، یاد بگیریم که چطور بیشعور نباشیم. اگه تو رفاقت مشکل داریم، یاد بگیریم که چرا مشکل داریم و چطور مشکل نداشته باشیم و الی آخر.
چهارشنبه، ۳ دسامبر ۲۰۱۴