آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

دشت اورتیکا

زندگی رو مثال یه دشت اورتیکا (گیاهی تیغ‌دار) درنظر بگیرید، ما با تولدمون تو این‌طرف دشت وارد بازی میشیم و قراره در طول زندگی‌مون به اون‌طرف دشت برسیم.
اتفاقی که برامون میافته دو حالت بیشتر نداره، یا باهاشون برخورد می‌کنیم یا نمی‌کنیم. اون‌هایی که برخورد نمی‌کنن بدون مشکل خاصی به انتهای دشت می‌رسن و تمام. جبر جغرافیایی.
اما کسانی که با اورتیکاها برخورد می‌کنن، درد شدیدی وجودشون رو فرا میگیره، راه‌حل اول خاروندن جای زخمه، راه دوم بریدن جای زخم، راه سوم بریدن کل اون عضو و الخ، ولی اون زخم نه تنها از بین نمیره بلکه لحظه به لحظه به شدت درد افزوده میشه.
این افراد به چند گروه تقسیم می‌شن:
کسانی که هیچ‌ایده‌ای برای رفع درد ندارن، تا آخر مسیر با اون درد می‌رن و شاید زخم رو بزرگتر کنن و بیشتر عذاب بکشن.
کسانی که ترجیح می‌دن بجای رفع اون زخم، با یه پماد ضددرد تا آخر مسیر برن.
یه عده‌ی دیگه، نه از پماد استفاده می‌کنن، نه درد رو تحمل می‌کنن، بلکه با اون درد زندگی می‌کنن، چه بسا ازش لذت می‌برن. اگه احساس نیاز کنن اون زحم رو بزرگتر می‌کنن و بالعکس.
این آدم‌ها شگفت‌انگیزن.

او با لمس اولین زخم‌هایش، دردمند می‌شود، اما درمانی که فلسفه ارائه میکند، جز خاراندن زخم، و بیشتر کردن خونریزی و التهاب نیست. زخمش را عمیق تر میجورد، مدام در این مداقه می‌کند، انقدر زخمش را میکاود، تا زخم تبدیل به مغاک میشود. این مغاک اما چاه ویل است، غلطیدن به درون این چاه همانا، و درد بیشتر همانا.
– نیچه

آراز غلامی
چهارشنبه، ۱ اکتبر ۲۰۱۴


Nazar Amulet