چطور شاد و مفید زندگی کنیم؟ راهنمای عملی و قطعی شادی و بهرهوری روزمره
عنوانش خیلی پر مدعاست مگر نه؟
مغز و بدن انسان بسیار پیچیده و شناخت آن بسیار سخت و زمانبر است. ولی نه برای انسان معاصر. ما میتوانیم بر پایهی دانش فعلی ورودی مناسب به مغز و بدنمان بدهیم و انتظار خروجی قطعی مورد انتظار را داشته باشیم. همین برای دستکاری جسمی و ذهنی برای رسیدن به هر هدفی کافیست.
امروزه ما میدانیم که لذت/شادی در مغز و بدنمان از ۴ چیز نشات میگیرد. سرتونین، دوپامین، اوکسیتوسین و آندروفین. هر عمل و عکسالعمل و هر اتفاقی که برای شما خوشایند است ابتدا به این ۴ چیز ترجمهشده سپس بدنتان با دریافت اینها احساس شادی میکند. پس اگر بتوانیم به شیوهای سریع و قطعی این ۴ چیز را فراهم کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم چه هر نوع مقاومتی نسبت بهشان داشته باشیم چارهای جز شادی نداریم. بله. به همین سادگی.
الف) سرتونین
این ماده ۹۰٪ از روده جذب میشود و ۱۰٪ ـش از مغز. سریعترین راه دستیابی به آن مواد غذایی حاوی آن است.
مواد غذایی شامل سرتونین عبارتاند از: زردچوبه، ماهی تن (کنسروش نه، خودش) بعلت دارا بودن امگا۳ و ویتامین ب. آوکادو که گران است، بیخیال. موز، خرما و کرفس.
علاوه بر مواد غذایی، عشق و رابطه جنسی سالم و ورزش صبحگاهی و دوش سرد هم باعث تولید این ماده میشود.
سرتونین همزمان باعث کاهش استرس و افسردگی، بهبود کیفیت خواب و البته بهبود روابط اجتماعی و افزایش میل جنسی میشود. بله، این دوستمان یکتنه پاسخی به اکثر مشکلات بشریت است.
ب) دوپامین
این همان چیزی هست که بعد از دیدن طرهی طلایی دختری اکراینی به شما ارادهی حرکت به سمتش و ارائه پیشنهاد میدهد. سرخوشی، بهبود عملکرد اجتماعی، افزایش اطمینان و اعتماد به نفس از اثرات حضور دوپامین در بدن است. سریعترین راه دستیابی به آن تمامکردن کارهاست. بله، در این مورد قبلا نوشتهام. تا جای ممکن هرچیزی که منتظر انجامشدن است را انجام دهید. موسیقی آرام و دوش سرد را هم فراموش نکنید.
ج) اوکسیتوسین
این دوستمان بیشتر از چیزهای اجتماعی نشات میگیرد. حضور در جمعهای درست و مفید (و نه کسخلهای روانی و مسموم دوربرتان)، ارتباطات موثر، ورزشگاه و باشگاه از راهکارهای دسترسی سریع به این ماده است. عشق و رابطه جنسی سالم در این مورد هم کمکتان میکند.
د) آندروفین
دوش سرد، ورزش هوازی عصرگاهی، خنده و گریه اصلیترین روشهای تولید آندروفین هستند. عملکرد اصلی این ماده همانطور که از اسمش برمیآیند آرامشبخشی و تسکین دردهاست.
حالا که این چهار ماده و نحوهی بدستآوردنشان را شناختیم به برنامهای منظم و البته سالم نیاز داریم که احساس شادی و بهرهوری نتیجهی غیرقابل اجتناب آن باشد.
همین ابتدا باید بگویم باید چند چیز را از برنامهی غذاییتان حذف کنید. شکر، نمک، آرد، برنج، نوشابه و هر گونه نوشیدنی حاوی شکر. هرگونه روغنی غیر از روغن زیتون اصل. چای در طول روز و قهوه هم آخر شب ممنوع.
لازم به گفتن نیست که سیگار، خبر، شبکههای اجتماعی و اطرافیان مخرب را قطعا و قطعا باید حذف کنید و استفاده از تلفن همراه را به حداقل برسانید. در صورت امکان وعدههای غذاییتان را به ۴ تا ۶ وعدهی کمحجم تقسیم کنید.
بعد از خواب کافی و بدون حضور هرگونه نور (اعم از لامپ و نمایشگر گوشی و لپتاپتان) و صدا، ترجیحا صبح زود بیدار شوید. یک لیوان آب ولرم با چند قطره لیموی ترش میل کنید و از خانه بیرون بزنید و نیم ساعت بدوید یا (اگر به آن دسترسی دارید) کوهنوردی کنید. اگر امکان چنین کارهایی ندارید پنجرهها رو باز کنید و طناب بروید یا هر گونه ورزش خانگی که ضربان قلبتان را بالا ببرد.
در طول روز چیزی جز موسیقی لایت و بیکلام گوش ندهید.
بعد از ورزش یک دوش سرد وضعیت را بهتر میکند. پس از آن صبحانهی بدون شکر و حاوی حداقل نان با عسل و خامهی طبیعی انرژی لازم و کافی برای یک روز کامل را فراهم میکند. مصرف خرما، گردو و مولتیویتامین (B و D) هم فراموش نشود.
در زمان ناهار هر چیزی غیر از سبزیجات و میوه و گوشت قرمز و سفید مخل برنامه خواهد شد. ترجیح این است که در روزهای ابتدایی صرفا ماهی و سبزیجات بخورید و بعدا نوع گوشت را تغییر دهید. یک واحد زینک هم بعد ناهار وضعیت را تثبیت خواهد کرد.
بعنوان میانوعده از نان کامل حاوی کره بادامزمینی و یا میوه و سبزیجاتی نظیر کرفس استفاده کنید.
تا جای ممکن اجازه ندهید ساعت شام از ۶ عصر بگذرد و چیزی جز غذاهای حاوی فیبر نخورید. سالاد با روغن زیتون ایدهآل خواهد بود.
استرس و اضطراب هرچه ساختهاید و قصد ساختنش را دارید خراب خواهد کرد. استرس فکر کردن به آینده و اضطراب از فکر کردن به گذشته نشات میگیرد. تا جای ممکن از این دو پرهیز کنید. بغیر از درسهایی که از گذشته گرفتهاید بقیه چیزها را فراموش کنید. با مشخص کردن برنامهای منظم برای آینده خودخوری و نشخوار فکری برای آینده را هم از بین ببرید.
برنامه منظم حضور در باشگاه ورزشی در این مورد بسیار کمکتان خواهد کرد. بازیهای فکری نظیر پازل، تماشای فیلمهای غیر جنایی و استرسآور، حضور در جمع دوستانهی مفید، پیادهروی هوازی و گوش کردن/خواندن کتابهای داستانی و غیرداستانی ذهنتان را آرام و مسیر را برای خوابی کامل و عمیق فراهم خواهد کرد.
به مرحلهی خواب میرسیم. یک دوش گرم بگیرید و یک لیوان شیر ولرم بخورید. بدون حضور گوشیتان به تخت خواب بروید و چشمانتان را ببندید. اگر خوابتان نمیآید که احتمالش کم است، مدیتیشن بهترین راهکار است. بطور خیلی ساده: یک نفس عمیق بکشید و با تنفسی منظم به ورود و خروج نفسهایتان فکر کنید. شب بخیر.
سهشنبه، ۲۹ ژوئن ۲۰۲۱
مینیمال (۱۲) با مسائل غیرقابل حل زندگیمان چه کنیم؟
فراموشی را یاد بگیرید. تنها راه Dealـکردن با مسائل غیرقابل حل، فراموش کردن آنهاست.
مرتبط:
راهنمای عملی و تضمینی هیچ کاری نکردن
دوشنبه، ۲۹ مارس ۲۰۲۱
چند رویکرد در محیط کاری برای اینکه تجربه شغلی بهتری داشته باشید
The English version of this article is available on Medium.
این نوشته بیشتر در این کانتکست هست که شما کارمند یک شرکت یا سازمان هستید ولی ممکن هست در حالات دیگر هم بدردتان بخورد.
شغل و زندگی شغلی بخش زیادی از طول روز شما را شامل میشود. بدیهی هست حسی که در طول این ساعات (و البته بعد از آن) بخش زیادی از حس و حال شما درمورد زندگیست و تجربیات و اتفاقاتی که در طول این ساعات میافتد تعیینکنندهی کیفیت زندگی شما. نظر به این مسئله، چند ایده و رویکرد دارم که میتواند به شما کمک کند کیفیت زندگی کاری و غیرکاری متاثر از زندگی کاریتان را بالا ببرید.
الف) مطمئن شوید که این خانه از پایبست ویران نیست.
اولین چیز برای ارتقا تجربه روزمره کاری شما این است که جایی که در آن کار میکنید اصول و مشخصات اولیهی یک جای کار خوب را داشته باشد. مجموعهای با ۲-۳ کارمند و یک رئیس سادیست جایی نیست که بتوان در آن تجربهی مفیدی داشت. در این شرایط هر کاری که بکنید یا نکنید تحت تاثیر محیط مخرب کاری خواهد بود و طبعا نتیجهی مثبتی هم نخواهد داشت. در نتیجه اگر در جای خوبی کار نمیکنید و خودتان مطمئن نیستید که قرار است چند سال بعد را در این مجموعه باشید قبل از خواندن ادامهی این نوشته تلاش کنید جای کار خوبی پیدا کنید. در صورتی که مهارتهایتان کفاف کارکردن در جای خوب را نمیدهد ابتدا برای افزایش و بهبود مهارتهایتان برنامهریزی و تلاش کنید.
ب) درگیر بازیسازی سازمانی نشوید.
بازیسازی یا Gamification مفهومیست که در آن سازمان/مجموعه با تعیین چند هدف و نقش عموما غیرواقعی تلاش میکند نفرات درگیر را به سمت اهداف مورد نظرش هدایت کند. درجات نظامی یا Badgeـهای Foursquare نمونهای از این بازیسازیها هستند و باعث میشوند شما نتوانید بطور دقیق بفهمید آیا کاری که میکنید برای خودتان مفید هست یا نه. زمانی که در حال صرف آن در آن مجموعه هستید تاثیری روی بهبودی وضعیت کلی زندگیتان دارد یا نه. میتوانید برنامهای بلند مدت ترتیب دهید تا کیفیت زندگیتان افزایش پیدا کند یا نه. بعد از شناخت بند الف و درک محیط کاری و موازیبودن مسیر شغلی با مسیر زندگیتان، مطمئن شوید که فارغ از بازیسازیهای سازمانی حضور شما در آن محیط کاری باعث افزایش کیفیت زندگی شما و حرکت شما به سمت اهداف شخصیتان میشود.
ج) مطمئن شوید اهداف زندگی شخصیتان در تقابل با اهداف سازمانی مجموعهی کاری شما نیست.
با نظر به بند ب، باید این نکته را هم در نظر بگیرید که بهرحال شما بابت زمانی که در مجموعه کاریتان صرف میکنید حقوق میگیرید. اگر حقوق دریافتیتان راضیکننده نیست یا مسیر زندگی شخصیتان موازی با مسیر سازمانی محل کارتان نیست یا اگر بهردلیلی اهداف شما شما مغایر با اهداف سازمانتان هست باید در مورد ادامهی حضورتان در آن مجموعه تجدید نظر کنید.
د) هر عمل/عکسالعملی را از این سوال مهم عبور دهید: آیا من برای این کار حقوق میگیرم؟
شما برای دریافت حقوق و مزایا کار میکنید نه چیز دیگری. این اولین چیزی هست که در مقابل هر اتفاق و صحبتی باید به آن توجه کنید. هر چیز دیگری در مجموعهی کاریتان در اولویت بعدیست. هر عمل و عکسالعملی باید با این سوال همراه باشد که آیا این چیزیست که بابتش حقوق میگیرم؟ اگر جواب مثب است به آن عمل یا عکسالعمل ادامه دهید اگر نه، یکبار دیگر قبل از انجام آن فکر کنید.
ه) با بالادستیها و زیردستیها و همردههایتان به درستی رفتار کنید.
شما نه بردهی رئیستان هستید نه ارباب زیردستیتان. همهی کسانی که در مجموعهی کاریتان با آنها مواجه میشوید انسان هستند و مشمول رعایت تمامی آداب ارتباط با انسانها. همیشه و در همهحال تلاش کنید از حاشیه دوری کنید و روابطتان با هر کسی را از چارچوب سازمانی خارج نکنید. درمورد چیزی جز کارهای محوله صحبت نکنید. در صورتی که از شما خواسته نشده در مورد کار دیگران نظر ندهید (مگر درمواردی که مطمئنید نظرتان باعث بهبود کار محوله و یا جلوگیری از مشکلی نسبتا بزرگ میشود.) در همهحال تلاش کنید به هر یک از همکارانتان کمک کنید و اگر کمکی از دستتان برمیآید بدون چشمداشت دریغ نکنید. از شوخیهای بیجا با همکارانتان خودداری کنید. نفرات زیردستیتان را تخریب نکنید. در مقابل هر کسی مراتب ادب را رعایت کنید. مجموعهی شما باید این قابلیت را داشته باشد که بتوانید نظر خود در مورد بهبود کیفیت کار خروجی آزادانه و با احترام بیان کنید. اگر چنین نیست، به بند الف دقت کنید.
و) ارزش شغل و پوزیشن شغلی شما بیشتر از اینکه به سختکوشی شما مرتبط باشد به سهچیز وابسته است: تخصص شما، مخاطبین شما و امکان تعویض شما با نفر دیگری. در صورتی که در این سهچیز حرف زیادی برای گفتن ندارید باید تا جای ممکن مدارا کنید.
ز) بند آخر: تا جای ممکن (و نه بیشتر) مدارا کنید.
هیچ محیط کاری عاری از ایراد نیست و در اکثر شرکتها مشکلاتی در روابط انسانی وجود دارد. بپزیرید که مرغ همسایه غاز نیست. اگر رفتار بالادستیتان طوری نیست که زندگی شما را بطور کامل بهم بریزد تا جای ممکن تلاش کنید با تحمل و چشمپوشی تاثیرات منفیاش را به حداقل برسانید. اگر زیردستیتان رفتار نامناسبی دارد یا کارهایش را به درستی انجام نمیدهد تلاش کنید با مهربانی نحوه انجام درست کارها را به وی آموزش دهید. اگر همردههایتان آنطور که انتظار دارید با شما رفتار نمیکنند تلاش کنید طوری با مهربانی و سخاوت رفتار کنید که با گذشت زمان تفاوت خودشان و شما بیشتر به چشمشان بیاید. همهی اینها درصورتی جوابگوست که هیچ یک از آنها آرامش زندگی غیرکاریتان را از شما نگیرد. در این صورت تذکر و اعتراض مسالمتآمیز میتواند کمککننده باشد. در غیر این صورت به بند الف توجه کنید.
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱
آینده
از اونجایی که به احتمال زیاد کمتر از صد سال دیگه به نامیرایی (درمان بیماریها و پیری) دست پیدا کنیم، در اون صورت سایکولوژی افرادی که بالای ۱۵۰ سال سن دارن ولی جسما جوون هستن دیدنی خواهد بود.· کمتر از ۵۰ سال دیگه با تزریق علم به مغز فاصله داریم. دنیایی که در اون همه همهچی میدونند هم بسیار جای عجیبی خواهد بود. همچنین با پیشرفت هوش مصنوعی دولتها چطور مردم رو کنترل خواهند کرد و به چه سمتی خواهند برد. سایبورگها و انسانهای ویرایش ژنیشده چه قدرتها و قابلیتهایی خواهند داشت و تاثیرشان بر زندگی و جامعه چه خواهد بود.
از طرفی ناراحتم که در اون سالهای آیندهی هیجانانگیز بدنیا نیومدم و از طرفی یقین دارم که فجایع انسانی غیرقابل اجتناب هست و زندگی تو عصر حاضر آرومتر و بهتر.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱
راهنمای مردن و زندگی پس از آن، یا چه کنیم که هر روزمان یک غنیمت با ارزش شود؟
یک فرد اعدامی را تصور کنید که فردا ۵ صبح حکمش اجرا خواهد شد. او چطور به زندگی نگاه میکند؟ دوست دارد چه کارهایی انجام دهد؟ چه چیزهایی برایش مهم هستند و چه چیزهایی کوچکترین ارزشی ندارند؟ نذر/آرزو میکند که اگر از طناب دار نجات پیدا کند چطور زندگی کند؟
شاید (قطعا) شما هم بعضا فکر میکنید زندگیتان خستهکننده شده. از همهچیز و همهکس شاکی هستید و حجم وصف ناپذیری از خشم و ناامیدی تمام سلولهایتان را پر کرده است. خودتان را محکوم به تحمل دردهایی میدانید که هیچ راه فراری از آنها ندارید. دهها تعهد و مسولیت سرتاسر ساعات بیداری و خوابتان را پر کرده است. مجبورید به هزاران چیز فکر کنید و برایشان تصمیم بگیرید یا به نحوی در مسیرشان هدایتشان کنید. صبحها که بیدار میشوید طعم تلخ دهنتان و زندگیتان باهمدیگر مسابقه میدهند. شبها از سردرد خوابتان نمیبرد. هیچکس دوست ندارد جای شما باشد. در یک جمله، زندگیتان مفت نمیارزد.
اگر همهی یا بخشی از اینها شامل شما هم میشود، برایتان خبر خوبی دارم. من راهکار رهایی شما را میدانم. میدانم که چه کنید که از لحظهی بیداری تا لحظهی خواب برای تکتک لحظاتتان شکرگذار/قدردان باشید و از تکتک لحظاتتان لذت ببرید.
تحمل خواندن ادامهی متن را ندارید؟ باشد. همین حالا میگویم: شما باید بمیرید.
اجازه بدهید شما را با مسیری که من را به این نتیجه رساند آشنا کنم.
اینروزها خودم را مثل یک اعدامی که نجات پیدا کرده میبینم. اینکه امروز میتوانم مثل یک اعدامی نجاتیافته فکر کنم و زندگی کنم را هم مدیون اتفاقی هستم که ماهها پیش افتاد.
حقیقتش از همان اوایل میخواستم درموردش بنویسم ولی شجاعت لازم برای حرف زدن در اینباره را نداشتم. حس نفرت و درماندگی از بلایی که به سرم آمده بود هم قاطی دلایل دیگر شده بود که در موردش حرف نزنم. جدا از آن آنچه میخواستم بگویم با آنچه که ممکن بود برای شمای خواننده مفید باشد کیلومترها فاصله داشت. من میخواستم از آزادیام و حس شادی آن بگویم ولی مطمئن بودم که چنین چیزی برای کسی مهم نیست. ولی حالا تاثیر آن اتفاق در زندگی من چیزیست که هم نوشتنش برای من دلچسب است و هم خواندنش برای خواننده.
ماهها قبل درگیر رابطهای سیار مخرب و ویرانگر بودم که طناب دار محسوب میشد. رابطهای که از لحظهی پیدایشش (و ماهها قبل از آن) زندگی من را بهم ریخت و تا لحظات آخرش اسباب استرس و اضطراب و ناراحتی و سایرچیزهایی که در ابتدای نوشته گفتم بود. یا خود رابطه باعث آنچیزها بود یا شروعکننده چیزی که تاثیرش آن نتیجهها را داشت. هر ثانیهای که میگذشت سفتتر و سفتتر میشد و باور کنید یا نه، حسم دقیقا شبیه یک اعدامی بود که هیچ چیزی جز اجرای قریبالقوع حکمش متصور نبود. مشکل این بود که طرف دیگر رابطهام امپاتی نداشت. و به طبع آن هیچ ایدهای در مورد زجرکشیدن دیگران نداشت و محض تفریح خودش هم که شده تمایلی به توقف کارهایی که دیگران را عذاب میداد نداشت. و طبعا من بعنوان اولین شخص زندگی او، اولین هدف این شکنجههای روانی تمامنشدنی بودم.
نقطه عطف آزادی من صحبتهای یک دوست و استدلالهایش بود که باعث شد طور دیگری به همهچیز این رابطه نگاه و حماقتی که در جریان بود را شناسایی کنم و در نهایت هم نابودش کنم. در این بخش چیز زیادی برای گفتن وجود ندارد. برای هرکسی چیز متفاوتیست و اینجا هم قرار نیست درمورد «چطور از شر رابطهی ویرانگرمان خلاص شویم؟» بنویسم. مهم این است که من مثل یک اعدامی که عفو شده یا فرار کرده شانس زندگی دوباره پیدا کردم و درست مثل یک اعدامی توانستم به چیزهایی فکر کنم و به چیزهایی ارزش دهم که قبل از آن برایمان گنگ و مات بودند. یا شاید مثل جاچا۱ بعد از مبارزهاش با چند گرگ و زندهماندنش فهمید که خانهنشینی خیلی بیشتر از قهرمانبازی میارزد.
شاید بتوان اسمش را دیتاکس زندگی گذاشت. درست مثل دیتاکس دوپامین. تخلیه ذهن و جسم از لذتهای اشباعشدهی مصنوعی و غیرواقعی و استراحتدادن به آن و اجازه مجدد دادن به خودت برای بازتعریف همهچیز و بعد از برنامهریزی برای زندگی به شیوه سریع و درستش.
درحال گوش دادن به «قهوه برای یک نفر» از Dennis Kuo
۱. جاچا اسم سگ پدربزرگم بود که در درگیری با چند گرگ به شدت زخمی شد و بعد از بهبودیاش تا آخر عمر از خانهی پدربزرگم بیرون نرفت.
مرتبط:
چطور خودم رو بکشم؟
همین حالا لیستهای انتظارتان را تخلیه کنید
دوشنبه، ۱ فوریه ۲۰۲۱
چطور برای زندگی برنامهریزی کنیم؟ راهکاری ساده و سریع برای رسیدن به اهدافتان
یک محیط ساکت و آرام پیدا کنید. تمرکز کنید و:
به این سوال به صورت لیست پاسخ دهید: من چه چیز میخواهم؟
در مقابل هر گزینه اینکه چرا این چیز را میخواهید و چه چیزی مانع رسیدن شما به این چیز هست را بصورت جداگانه بنویسید.
یکبار دیگر به علل چیزهایی که میخواهید فکر کنید. مطمئن شوید که این علل واقعی هستند.
به سوال دوم هم بصورت لیست پاسخ دهید: چرا این موانع مانع رسیدن شما به چیزهایی که میخواهید میشوند؟
در مقابل هر مانع، علت وجود این مانع را بنویسید. به احتمال زیاد علل مشترکی باعث بوجود آمدن این موانع شدهاند. این علتها را تجمیع کنید.
به سوال سوم پاسخ دهید: چطور میتوانید این علل را برطرف کنید؟
راهکارهایتان را بصورت لیست بنویسید و برای انجام راهکارها زمان خالی پیدا کنید. شروع به انجام راهکاریتان بکنید. بعد از رفع موانع ساعات روزانهتان را تقسیم کنید و هر روز قسمتی از چیزهایی که برای رسیدن به اهدافتان لازم است را انجام دهید.
فقط داناترينها و احمقترينها نمیتوانند خودشان را تغيير دهند.
– کنفوسیوس (فیلسوف چینی)
یکشنبه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱