آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS۲۴۸۸ مشترک
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

۴۹۳ روز بیکاری و چیزهایی که یاد گرفتم

۱۵ سپتامبر دو سال قبل و استعفا از شغلی ~۴ ساله نقطه‌ی عطفی در زندگی من بود و پایانی بود بر ماجرای مهاجرت من به ترکیه و آغاز ده‌ها سوال در مورد ادامه‌ی زندگی کاری‌ام. سه ماه بعدش همچنان به درک دقیقی از وضعیتی که درونش بودم نرسیده بودم. بحرانی که از ماه‌های قبل از استعفا شروع شده بود (اعتراف به شکست و شروع درمان و پایان درمان) بعد از مدت‌ها مقاومت بالاخره مجبورم کرد از نقطه‌ی امنم خارج شوم و بدنبال تغییر در وضعیت شغلی‌ام باشم.

در این مدت تصمیم گرفتم تا جایی که امکانش هست هرچیزی که از زندگی قبلی‌ام باقی‌مانده و منتظر تمرکز برای تعیین تکلیف بود را بازسازی/بازیادگیری کنم. یکی از نتیجه‌هایش شد پروژه‌ای که افتخار این روزهایم هست. نصرالدین، مجموعه‌ای از ابزارهای زبان ترکی آذربایجانی. برخی هم با رویکرد حذف به‌جهت جا بازشدن برای ایده‌های جدید پاک شدند، یکی از آن‌ها پروژه‌ای بود که دو سال مداوم روی آن کار کرده بودم ولی تقریبا به این نتیجه رسیدم که کسی نمی‌خواهد با آن کار کند. در نتیجه بدون معرفی حذفش کردم.

در کنار همه‌ی این‌ها، فریلنسری، این عشق و نفرت قدیمی هم زنده شد. چند پروژه‌ی بسیار هیجان‌انگیز برای دوستانم انجام دادم که باعث شد از نظر مالی کمی از فشارها کاسته شود. به توصیه‌ی چند نفر از دوستانم تلاش کردم تا این کانال را کمی رسمی‌تر هم بکنم که البته موفقیت‌آمیز نبود.

مورد دیگری که برایش تلاش کردم ایجاد کانال Passive Income بود. برای من راحت‌ترین و در دسترس‌ترین گزینه نوشتن بود. حساب پرمیوم مدیوم و حدود ۴۰ نوشته‌ی مداوم نتیجه‌ای جز ۳ دلار نداشت. سوپرایز هم نشدم. اگر از پیش فرد شناخته‌شده‌ای نیستید (که من نبودم) یا باید نوشته‌ای به شدت وایرال بنویسید یا به همین ۳ دلار قناعت کنید.

و البته موازی با همه‌ی این کارها، عملیات مردافکن اپلای شروع شد. در طول ۱۵ ماه و ۵ روز، یا به عبارتی ۴۹۳ روز بالغ بر ۳۰۰۰ اپلای به طرق مختلف انجام شد. از لینکدین و سایر سرویس‌های کاریابی بگیرید تا معرفی‌های دوستان و آشنایان و تحقیقات شخصی و هزار و یک روش دیگر. همگی بلااستثنا منتهی به شکست به این علت‌ها:

  • ایرانی بودن
    این یک مورد اصلی‌ترین دلیل کش آمدن این پروسه بود. کسی نمی‌خواهد یک ایرانی را استخدام کند. خصوصا آن که آن شخص در خود ایران هم سکونت داشته باشد.
  • عدم حضور فیزیکی در کشور محل کار
    با جرات ۹۹/۹۹٪ اپلای‌هایی که از لینکدین انجام دادم حتی دیده هم نشد چون فیلتر سیستمی‌اش اپلای‌هایی که از کشورهایی جز کشور مورد نظر انجام می‌شد را نشان نمی‌داد. در نتیجه شانس رقابت هم نداشتم.
  • آگهی‌های شغلی تقلبی
    بله، دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد. از تخفیفات مالیاتی بگیرید تا تبلیغات برای اینکه نشان دهند شرکت‌شان فعال است. یا صرفا نمایش اسمشان در سایت‌های کاریابی.
  • وضعیت اقتصادی نامناسب جهان
    این یک مورد هم از شانس من همزمان شد با پروسه‌ی کاریابی من. از طرفی انقلاب هوش مصنوعی و از طرف دیگر اصلاح بازار بعد از همه‌گیری کرونا و اخراج‌های پی‌درپی شرکت‌های بزرگ و کوچک بازار زخم‌خورده‌ی برنامه‌نویسی را تا مرز از بین رفتن پیش برده.
  • وایب: انرژی نامرئی که دنیای ما را شکل می‌دهد
    برخی هم صرفا از قیافه، اسم و یا نحوه صحبت‌کردنتان خوششان نمی‌آید!

تا اینکه در نهایت، اوایل ژانویه پیامی دریافت کردم از طرف یک Recruiter که مایل بود در مورد فرصت شغلی‌شان صحبت کنیم. به عبارتی باید اعتراف کنم که در نهایت همچنان پیدا کردن شغل جدید «توسط من» شکست خورده و صرفا به‌خاطر یک شانس توانستم این زنجیره‌ی شکست رو قطع کنم و با جایی شروع به کار کنم تک‌به‌تک فاکتورهایی که بدنبالشان بودم را داراست.

از شرایط روانی و فشاری که به مغزم وارد شد هرچه‌قدر بگویم کم گفته‌ام. صرفا این توصیه را می‌کنم که مادامی که موقعیت شغلی جدیدتان نهایی نشده هرجایی که هستید دو دستی بچسبید.

به‌هرترتیب، این فرایند تمام شده و من سال جدید میلادی و البته خورشیدی را با شرایط جدید و البته خوش‌آیندی شروع کردم و می‌کنم.

 

آراز غلامی
یکشنبه، ۱۶ مارس ۲۰۲۵

سه ماه پس از استعفا

نوشتن برای من علاوه بر همه‌ی مزیت‌هایش یک پیام شاخص دارد. اینکه در حال پیشرفت هستم. پیشرفت ذهنی و فکری. اگر در برهه‌ای از زندگی‌ام نمی‌توانم بنویسم به این معنیست که پیشرفتی در افکارم نداشته‌ام. این برهه معادل یک سال آخری بود که در شرکت سابق کار می‌کردم. آشفتگی ذهنی و بی‌رمقی و بی‌انگیزگی هم نتایج‌اش بود. اعتیاد به پولی که ماهانه به دستت می‌رسید و کم‌کم فراموشی آزادی‌یی عملی که قبل از آن داشتی شاید برای خودآگاه من خوشایند بوده ولی ناخودآگاهم با تمام توان مقاومت می‌کرد و چاره‌ای جز ترک این نقطه‌ی امن برایم نگذاشت.

والد درونم ساکت نشسته بود؟ عمرا. همانطور که اگر الان (اگر شغلی دارید) به ترک شغل فکر کنید کل تن و بدنتان می‌لرزد من هم روزهای آخر دچار پانیک شدید بودم. توی وضع فعلی (مملکت مبدا، اخراج‌های پی‌درپی در شرکت‌های خارجی، وضع اقتصادی نابسامان دنیا، ریجکت‌های پی‌درپی قبلی) دست کشیدن از کاری که قاعدتا باید چهاردست‌وپا بچسبی کار راحتی نبود.

نمی‌ترسم؟ می‌ترسم. شدیدا هم می‌ترسم. چرا که پس‌زمینه ذهنی مغزم نمی‌تواند بپذیرد که نداشتن کار قرار نیست مساوی باشد با فلاکت برای مثال ۱۰ سال قبل. برای ۳۰ سال همواره داشتم برای یه آینده یا هدفی تلاش می‌کردم، درس، دانشگاه، سربازی، مهاجرت، شغل، خانه و … حالا بعد ۳۰ سال می‌خواهم هیچکاری نکنم و برای هیچ‌چیزی تلاش نکنم و کوچک‌ترین ایده‌ای ندارم چطور.

این روزها چه می‌کنم؟ مطالعه، تمرین و بازسازی دانشی که برای شغلم نیاز دارم.

برنامه‌ام چیست؟ هیچ‌کاری نکردن تا جای ممکن. اگر بتوانم. اگر نه، ادامه اپلای برای فرصت شغلی‌ِ بهتر.

آراز غلامی
جمعه، ۱ دسامبر ۲۰۲۳

اکسپایرشناسی یا چه می‌شود که کارمندان‌تان مدتی بعد از شروع کار بی‌انگیزه و بی‌بازده می‌شوند

مدتی پیش در یک دورهمی با دوستان آی‌تی تبریز یکی از حضار در مورد اکسپایرشدن کارمندانش صحبت کرد و گفت که بعد از یک سال یا کمتر و بیشتر بعضی از کارمندان شروع به بهانه‌آوری می‌کنند و کاری که یک سال پیش در یک روز انجام می‌دادند را هفته‌ها کش می‌دهد و ایشان به این نتیجه می‌رسد که کارمند(ان) مذکور اکسپایر شده‌اند و وقتش هست با نیروی تازه‌نفس (بخوانید احمق) جایگزین شوند.

بعد از جواب ایشان به سوالم که بطور نرمال چقدر حقوق می‌دهند از شدت بد شدن حالم و جلوگیری از پانیک ‌اتک مجبور شدم محیط را ترک کنم. ۲۰۰ دلار برای برنامه‌نویس ارشد که سهل است، برای کسی که تازه دستش به کامپیوتر خرده هم کم هست. توهین‌آمیز هست. مقایسه‌ی کارکردن در اسنپ که عملا بدون سواد خواندن و نوشتن هم امکان پذیر هست با  شغلی که برای انجامش حداقل به ۱۶ سال تحصیلات نیاز هست و البته نزدیک به ۱۰ سال سابقه‌ی کار اگر احمقانه نیست پس چیست؟ تازه بدتر اینکه کاملا معلوم بود که درآمد راننده اسنپ از این بدبخت‌ها بهتر و ۲ الی ۳ برابر هست و تنها مزیتی که توانستند برای فرصت شغلی‌شان اعلام کنند این هست که پشت کامپیوتر می‌نشینند.

قصد بالای منبر رفتن و راهکار دادن ندارم. اینکه وضع مملکت به قهقرا رفته هیچ حقی به شما نمی‌دهد که برده‌داری کنید و بعد تعجب کنید که چرا انرژی و ذوق وجودی انسان‌ها سال‌ها را می‌مکید بعد شاکی باشید که چرا مثل قبل به شما سواری نمی‌دهند.

آراز غلامی
جمعه، ۱ دسامبر ۲۰۲۳

چگونه از فرسودگی شغلی یا Burn-out نجات پیدا کنیم؟

از هوش مصنوعی پرسیدم چطور می‌توان از فرسودگی شغلی نجات پیدا کرد، اینها را نوشت:

برای دوری از فرسودگی شغلی، موارد زیر پیشنهاد می‌شود:

  • استراحت کنید. اگر امکان دارد، چند روز مرخصی بگیرید تا استراحت کنید و انرژی بگیرید. حتی یک آخر هفته طولانی هم می‌تواند به شما کمک کند تا آرامش پیدا کنید.
  • بار کاری و تعهدات خود را بررسی کنید. سعی کنید وظایف و الزامات غیرضروری را حذف کنید. یاد بگیرید به درخواست‌هایی که واقعاً ضروری نیستند، نه بگویید.
  • برای استراحت و تفریح وقت بگذارید. مطمئن شوید مرتب مرخصی می‌روید، حتی اگر فقط مرخصی در خانه باشد. هر روز وقتی را به فعالیت‌های لذت‌بخش اختصاص دهید.
  • به سلامتی جسمی خود از طریق ورزش، رژیم غذایی و خواب توجه کنید. مطمئن شوید هر روز حرکت داشته باشید، غذای متعادل میل کنید و به اندازه کافی بخوابید. این به مدیریت استرس کمک می‌کند.
  • به ارزش‌ها، علایق و اهدافتان بیندیشید. دوباره با انگیزه‌ها و هدف اصلی خود ارتباط برقرار کنید. ببینید کار فعلی‌تان با علایق واقعی‌تان همخوانی دارد یا نه.
  • از حمایت دیگران استفاده کنید. با دوستان، خانواده یا مشاور در مورد احساساتتان صحبت کنید. به گروه‌های حمایتی افرادی که دچار فرسودگی هستند، بپیوندید. خودتان را انزوا ندهید.
  • اگر لازم است، تغییر ایجاد کنید. اگر فرسودگی شما به دلیل محیط کاری سمی یا شغل نارضایت‌بخش است، ممکن است نیاز به تغییر بزرگی داشته باشید. به‌طور جدی به تغییر شغل یا محیط کار فکر کنید.
  • ذهن‌آگاهی و قدردانی را تمرین کنید. با مدیتیشن، یوگا یا نوشتن، خود را به زمان حال متصل نگه دارید. بر نکات مثبت زندگی‌تان تمرکز کنید.
  • با خودتان مهربان و صبور باشید. بهبودی زمان می‌برد. از گام‌های کوچک رو به جلو استقبال کنید. درک کنید که فراز و نشیب‌هایی خواهید داشت.

کلید اصلی ارزیابی مجدد وضعیت و قرار دادن مراقبت از خود در اولویت هر روز است. با زمان و پافشاری، می‌توانید از فرسودگی خارج شوید و انگیزه خود را دوباره به دست آورید. ناامید نشوید.

ولی من پیشنهاد بهتری دارم: استعفا دهید.

آراز غلامی
جمعه، ۱ سپتامبر ۲۰۲۳

استعفا و پایان داستانی ۶ ساله، ۲۵ آگوست ۲۰۲۳

سال ۱۳۹۶ با تموم‌شدن سربازی و وقفه‌ی شش ماهه برای فراهم کردن آب باریکه‌ای قابل اتکا و شکست پی‌درپی پروژه‌های مختلفی که داشتم ناچار شدم هرچه که داشتم و نداشتم رو بریزم داخل چمدون و برم ترکیه. دو سال و نیم تو شرکت‌های مختلف کار کردم ولی با هیچ کدوم پایداری لازم رو نداشتم/نداشتند. با شروع دوران کرونا و ورشکست شدن شرکت آخر به ایران برگشتم و درحالی که چند هفته بیشتر نگذشته بود شرکت فعلی بهم آفر داد و داستانی سه سال و نیمه شروع شد. کرونا تموم شد و من مدتی اینجا و مدتی اونجا زندگی کردم تا اینکه ماه‌های آخر به این نتیجه رسیدم که خستگی و بی‌رمقی فعلیم ناشی از شرایط همین شرکت هست. از طرفی شاهد دوستانم بودم که به مراتب شرایط بهتری از من داشتند حتی توی همین شرکت‌های ترکیه و از طرفی تقریبا هرکسی که می‌شناختم از این شرکت رفت و من موندم و تعدادی جونیور. از بدو وردوم با خودم عهد کرده بودم اگه همه‌چیز خوب پیش بره تا وقتی قدیمی‌ترین نفر این شرکت نشدم از جام تکون نخورم و اینطور هم شد بالاخره. حالا بعد از موسسین شرکت من قدیمی‌ترین کارمند شرکت هستم.

ولی همونطور که گفتم تصمیم گرفتم از نقطه‌ی امنم بیام بیرون و قدم بعدی توی دنیای شغلیم رو بردارم. خصوصا که حالا نه نگران آب باریکه هستم نه نگران اجاره خونه توی کشور غریبه و نه هیچ مسئله‌ی مالی‌ای دیگه‌ای.

جسم و مغز من یک سال بود التماسم می‌کرد که بیخیال اینجا بشم و این رو به شکل انواع مشکلات روحی و روانی بهم تزریق می‌کرد و من مقاومت می‌کردم ولی چند روز پیش نوتیس شرکت رو دادم و ۱۵ اکتبر آخرین تاریخی خواهد بود که من توی این شرکت هستم. از همین الان احساس شعف و راحتی‌یی که من رو احاطه کرده باعث شگفتیم شده.

بهرترتیب داستان زندگی و مهاجرت من توی ترکیه به پایان خودش رسید و حالا من موندم و فصل جدیدی که باید شروع کنم.

آراز غلامی
شنبه، ۲۶ آگوست ۲۰۲۳

چند رویکرد در محیط کاری برای اینکه تجربه شغلی بهتری داشته باشید

The English version of this article is available on Medium.

این نوشته بیشتر در این کانتکست هست که شما کارمند یک شرکت یا سازمان هستید ولی ممکن هست در حالات دیگر هم بدردتان بخورد.

شغل و زندگی شغلی بخش زیادی از طول روز شما را شامل می‌شود. بدیهی هست حسی که در طول این ساعات (و البته بعد از آن) بخش زیادی از حس و حال شما درمورد زندگی‌ست و تجربیات و اتفاقاتی که در طول این ساعات می‌افتد تعیین‌کننده‌ی کیفیت زندگی شما. نظر به این مسئله، چند ایده و رویکرد دارم که می‌تواند به شما کمک کند کیفیت زندگی کاری و غیرکاری متاثر از زندگی کاری‌تان را بالا ببرید.

الف) مطمئن شوید که این خانه از پای‌بست ویران نیست.
اولین چیز برای ارتقا تجربه روزمره کاری شما این است که جایی که در آن کار می‌کنید اصول و مشخصات اولیه‌ی یک جای کار خوب را داشته باشد. مجموعه‌ای با ۲-۳ کارمند و یک رئیس سادیست جایی نیست که بتوان در آن تجربه‌ی مفیدی داشت. در این شرایط هر کاری که بکنید یا نکنید تحت تاثیر محیط مخرب کاری خواهد بود و طبعا نتیجه‌ی مثبتی هم نخواهد داشت. در نتیجه اگر در جای خوبی کار نمی‌کنید و خودتان مطمئن نیستید که قرار است چند سال بعد را در این مجموعه باشید قبل از خواندن ادامه‌ی این نوشته تلاش کنید جای کار خوبی پیدا کنید. در صورتی که مهارت‌هایتان کفاف کارکردن در جای خوب را نمی‌دهد ابتدا برای افزایش و بهبود مهارت‌هایتان برنامه‌ریزی و تلاش کنید.

ب) درگیر بازی‌سازی سازمانی نشوید.
بازی‌سازی یا Gamification مفهومی‌ست که در آن سازمان/مجموعه با تعیین چند هدف و نقش عموما غیرواقعی تلاش می‌کند نفرات درگیر را به سمت اهداف مورد نظرش هدایت کند. درجات نظامی یا Badgeـهای Foursquare نمونه‌ای از این بازی‌سازی‌ها هستند و باعث می‌شوند شما نتوانید بطور دقیق بفهمید آیا کاری که می‌کنید برای خودتان مفید هست یا نه. زمانی که در حال صرف آن در آن مجموعه هستید تاثیری روی بهبودی وضعیت کلی زندگی‌تان دارد یا نه. می‌توانید برنامه‌ای بلند مدت ترتیب دهید تا کیفیت زندگی‌تان افزایش پیدا کند یا نه. بعد از شناخت بند الف و درک محیط کاری و موازی‌بودن مسیر شغلی با مسیر زندگی‌تان، مطمئن شوید که فارغ از بازی‌سازی‌های سازمانی حضور شما در آن محیط کاری باعث افزایش کیفیت زندگی شما و حرکت شما به سمت اهداف شخصی‌تان می‌شود.

ج) مطمئن شوید اهداف زندگی شخصی‌تان در تقابل با اهداف سازمانی مجموعه‌ی کاری شما نیست.
با نظر به بند ب، باید این نکته را هم در نظر بگیرید که بهرحال شما بابت زمانی که در مجموعه کاری‌تان صرف می‌کنید حقوق می‌گیرید. اگر حقوق دریافتی‌تان راضی‌کننده نیست یا مسیر زندگی شخصی‌تان موازی با مسیر سازمانی محل کارتان نیست یا اگر بهردلیلی اهداف شما شما مغایر با اهداف سازمان‌تان هست باید در مورد ادامه‌ی حضورتان در آن مجموعه تجدید نظر کنید.

د) هر عمل/عکس‌العملی را از این سوال مهم عبور دهید: آیا من برای این کار حقوق می‌گیرم؟
شما برای دریافت حقوق و مزایا کار می‌کنید نه چیز دیگری. این اولین چیزی هست که در مقابل هر اتفاق و صحبتی باید به آن توجه کنید. هر چیز دیگری در مجموعه‌ی کاری‌تان در اولویت بعدی‌ست. هر عمل و عکس‌العملی باید با این سوال همراه باشد که آیا این چیزی‌ست که بابتش حقوق می‌گیرم؟ اگر جواب مثب است به آن عمل یا عکس‌العمل ادامه دهید اگر نه، یک‌بار دیگر قبل از انجام آن فکر کنید.

ه) با بالادستی‌ها و زیردستی‌ها و همرده‌هایتان به درستی رفتار کنید.
شما نه برده‌ی رئیس‌تان هستید نه ارباب زیردستی‌تان. همه‌ی کسانی که در مجموعه‌ی کاری‌تان با آن‌ها مواجه می‌شوید انسان هستند و مشمول رعایت تمامی آداب ارتباط با انسان‌ها. همیشه و در همه‌حال تلاش کنید از حاشیه دوری کنید و روابط‌تان با هر کسی را از چارچوب سازمانی خارج نکنید. درمورد چیزی جز کارهای محوله صحبت نکنید. در صورتی که از شما خواسته نشده در مورد کار دیگران نظر ندهید (مگر درمواردی که مطمئنید نظرتان باعث بهبود کار محوله و یا جلوگیری از مشکلی نسبتا بزرگ می‌شود.) در همه‌حال تلاش کنید به هر یک از همکاران‌تان کمک کنید و اگر کمکی از دستتان برمی‌آید بدون چشم‌داشت دریغ نکنید. از شوخی‌های بی‌جا با همکارانتان خودداری کنید. نفرات زیردستی‌تان را تخریب نکنید. در مقابل هر کسی مراتب ادب را رعایت کنید. مجموعه‌ی شما باید این قابلیت را داشته باشد که بتوانید نظر خود در مورد بهبود کیفیت کار خروجی آزادانه و با احترام بیان کنید. اگر چنین نیست، به بند الف دقت کنید.

و) ارزش شغل و پوزیشن شغلی شما بیشتر از اینکه به سخت‌کوشی شما مرتبط باشد به سه‌چیز وابسته است: تخصص شما، مخاطبین شما و امکان تعویض شما با نفر دیگری. در صورتی که در این سه‌چیز حرف زیادی برای گفتن ندارید باید تا جای ممکن مدارا کنید.

ز) بند آخر: تا جای ممکن (و نه بیشتر) مدارا کنید.
هیچ محیط کاری عاری از ایراد نیست و در اکثر شرکت‌ها مشکلاتی در روابط انسانی وجود دارد. بپزیرید که مرغ همسایه غاز نیست. اگر رفتار بالادستی‌تان طوری نیست که زندگی شما را بطور کامل بهم بریزد تا جای ممکن تلاش کنید با تحمل و چشم‌پوشی تاثیرات منفی‌اش را به حداقل برسانید. اگر زیردستی‌تان رفتار نامناسبی دارد یا کارهایش را به درستی انجام نمی‌دهد تلاش کنید با مهربانی نحوه انجام درست کارها را به وی آموزش دهید. اگر همرده‌هایتان آنطور که انتظار دارید با شما رفتار نمی‌کنند تلاش کنید طوری با مهربانی و سخاوت رفتار کنید که با گذشت زمان تفاوت خودشان و شما بیشتر به چشم‌شان بیاید. همه‌ی این‌ها درصورتی جوابگوست که هیچ یک از آن‌ها آرامش زندگی غیرکاری‌تان را از شما نگیرد. در این صورت تذکر و اعتراض مسالمت‌آمیز می‌تواند کمک‌کننده باشد. در غیر این صورت به بند الف توجه کنید.

آراز غلامی
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱
Nazar Amulet