چگونه اکانت فیسبوک را حذف کنیم؟
در ابتدا به خاطر داشته باشید که دو راه برای حذف حساب کاربری شما در فیس بوک وجود دارد. حذف موقتی و حذف دائمی یا همیشگی.
در حذف موقتی حساب کاربری، تمامی اطلاعات شما به طور کامل و دست نخورده نگه داری خواهند شد و هر زمانی که مایل باشید میتوانید مجددا” اکانت خود را فعال کرده و فعالیتهای خود رو از سر بگیرید.
اما در حذف دائمی حساب کاربری، تمامی اطلاعات شما برای همیشه از فیسبوک حذف خواهند شد و شما هیچ وقت قادر به بازگردانی اطلاعات نخواهید شد. البته میتوانید قبل از حذف اکانت، مجموعه اطلاعات خود را به صورت فایل فشرده پس از چند ساعت از درخواست، دریافت نمایید.
آموزش حذف موقتی اکانت فیس بوک:
۱. وارد حساب کاربری خود شده و در گوشه سمت راست و بالا برروی Account کلیک کنید و در منوی باز شده Account Settings را انتخاب کنید.
۲. در سمت چپ، وارد برگه Security شده و در پایین صفحه بر روی عبارت Deactivate your account کلیک کنید.
– در حرکتی جالب، فیس بوک با نمایش عکسهایی از دوستانتان آخرین تلاشش را بکار خواهد گرفت تا شمارا از تصمیم ترک فبس بوک منصرف کند.
۳. در صفحه جدید سوالی درمورد علت حذف اکانت از شما پرسیده خواهد شد. یکی از پاسخ ها را انتخاب و تیک گزینه Email opt out را نیز برای عدم دریافت ایمیل از طرف فیس بوک بزنید. سپس بر روی عبارت Confirm کلیک کنید.
۴. پایان؛ حساب کاربری شما به طور کامل بسته شده و البته در صورت تمایل به بازگردانی حسابتان، تنها کافیست مجددا با ایمیل اصلی خود وارد حساب کاربری شوید.
آموزش حذف دائمی اکانت فیس بوک:
توجه: با استفاده از روش زیر، حساب کاربری شما و تمامی اطلاعات اعم از عکسها، یادداشت ها و… به طور کامل و برای همیشه از فیس بوک حذف خواهد شد.
۱. تنها کافیست به این لینک بروید سپس بر روی گزینه Delete My Account کلیک کنید. تا ساعاتی دیگر ایمیل فیسبوک مبنی بر حذف کامل حساب کاربری خود را دریافت خواهید کرد.
پینوشتها:
– پیسنهاد میشود قبل از حذف حساب در هر دو حالت، کپی تمامی اطلاعات خود را دریافت نمایید. برای اینکار به صفحه Account Settings رفته و در پایین صفحه بر روی عبارت Download a copy of your Facebook data. کلیک کنید. تمامی اطلاعاتتان بصورت آرشیو شده پس از چند ساعت به ایمیل شما ارسال میشود.
– با بسته شدن اکانت شما، ایمیل تحت فیس بوک نیز بسته خواهد شد و در حالت حذف دائمی، به هیچ وجه امکان بازگردانی آن وجود نخواهد داشت.
این نوشته در دوشنبه، ۲۲ اکتبر ۲۰۱۲ به خاطر تغییرات فیسبوک ویرایش و اصلاح شد.
جمعه، ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱
ایستگاه آخر
تفکر تا یهجایی راحت هست. جایی که کسی قبل از تو فکر کرده و تو صرفا به افکار اون فکر میکنی. ولی بعضی وقتا میرسی به یه جایی که کسی قبل از تو در اون موضوع فکر نکرده. یا اگه فکر کرده هم به نتیجهای نرسیده. اونجایی که میفهمی تنهایی، هیچکسی نیست که ازش کمک بگیری. شبیه وقتی که رو قلهی کوه وایستادی ولی بازم میخوای بری بالاتر.
ندانی که همگان را به چه کس از همه بیش نیاز است؟ به آن کس که فرمان به کارهای بزرگ دهد. به انجام رساندن کارهای بزرگ دشوار است. اما دشوارتر از آن، فرمان دادن به کارهای بزرگ است. نابخشودنیترین چیز در تو این است که قدرت داری و فرمان نمی خواهی راند.
– نیچه
پنجشنبه، ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱
داستان انتقالی دانشگاه
عرض کنم خدمتتون که من ترم اول دانشگاه رو تو یه شهرستانی خوندم که حتی علاقه ندارم اسمش رو هم بیارم. قرار بود بعد از اون ترم انتقالی بگیرم (درواقع انتقالی بدن) و برگردم تبریز. اما وقتی زمان موعود رسید فهمیدم آخر صف هستم.
چه کنیم و چه نکنیم و چه خاکی به سر معاون دانشگاه بریزیم که یکی از آشنایان یه راه روشن تو افق (!) بهم نشون داد.
اون تو دانشگاهی بود که من میخواستم بهش انتقالی بگیرم ولی قصد ادامه تحصیل نداشت. پیشنهاد داد جابجایی کنیم و اون بره دانشگاهی که تو شهرستان هست و من برم تو دانشگاه ایشون.
بعد از کلی کاغذبازی و هزینهی های مسخره و اضافی و رفتآمدهای الکی (هر رفتوآمد بیشتر از ۲۰۰ کیلومتر بود) و جنگ اعصاب بالاخره کارهای جابجایی تموم شد و الان تو دانشگاه جدید هستم.
دانشگاه جدید رو خیلی دوست دارم. فقط ۱۰ دقیقه با خونه فاصله داره. مقایسه کنین با قبلی که بیشتر از دو ساعت طول میکشید برسم بهش. علاوه بر اون اینجا همهچی سر جاش هست. همین الان که داشتم این پست رو مینوشتم زنگ زدن بیا برای انتخاب واحد. خیلی خوشحالم.
دوشنبه، ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱
دلتنگی به وقت تبریز
بعضی وقتا آدم دلش تنگ میشه. نه کتاب حالش رو عوض میکنه نه یه بحث علمی. نه خوابیدن. نه چایی و قهوه. نه با یه دوست قدیمی قدم زدن. هیچی. هیچی حالت رو عوض نمیکنه.
عذاب میکشه. میزنه بیرون و شروع میکنه به قدم زدن. از این سر شهر تا اون سر شهر. حال و هوا همون حال و هواست. یه سیگار روشن میکنه، دیگه این باید جواب بده. اما بازم تاثیری نداره. همچنان دلتنگه. هیچی نمیتونه تغییری ایجاد کنه. خستهست. دلتنگه و دلتنگ باقی خواهد موند. دیگه هیچی نمیتونه این حال و هوا رو عوض کنه.
یکشنبه، ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱
اندر گواهینامه
از اول تابستون شروع کردم به گرفتن گواهینامه. ماه سومش تموم شده و تازه دارم به یه جاهایی میرسم. وقتی بالاخره وقت امتحان علائم رسید اونقد تو راه آفتاب زد به کتابی که داشتم میخوندم نور چشمام از بین رفت :d و درنتیجه -> رد شدم.
بار دوم که هفتهی بعدش بود یکم دیر رسیدم و در نتیجه -> امتحان ندادم.
بار سوم بالاخره تونستم با امتیاز ۳۰ (کامل) از امتحان علائم قبول بشم.
۲۸ اوت ۲۰۱۱
امروز کلاسهای عملی شروع شد. جلسه اول صبح اول وقت مربی میگه دنده رو بذار رو یک، آروم پاتو از کلاج بردار و همزمان گاز رو فشار بده، جملش تموم نشده بود که دید من دارم تو دنده ۳ میرم خیلی خستهطور.
گفت تو دیگه نیا کلاس فقط جلسه آخر بیا یه مرور کنیم بعد برو برای امتحان اصلی.
۲ اکتبر ۲۰۱۱
امروز موفق شدم تو امتحان شهری گواهینامه که برای بار دوم شرکت میکردم قبول بشم. بار اول اولین نفر بودن تو گروه و استرس رانندگی تو حضور افسر کار خودش رو کرد و رد شدم.
امیدوارم تا دو هفتهی دیگه گواهینامهم برسه.
هر چند لحظهی آخر یه برگ تعهد ازمون گرفتن که خلاصهش میشد «حق ندارید رانندگی کنید تا یکسال، در غیر این صورت گواهینامه باطل هست»
حالا یهمقدار اغراقآمیز بود ولی واقعا چیزی شبیه به همین بود.
منم که از سالها پیش بدون گواهینامه رانندگی میکردم لبخندی زده و امضا کردم 🙂
پنجشنبه، ۲۵ آگوست ۲۰۱۱
انتخاب
یه موزیکی دارم تو گوشیم، میخوام همونو تو پیسی هم داشته باشم.
دوتا راه حل داریم:
۱. گوشی رو وصل کنیم به کامپیوتر. آهنگ رو پیدا کنیم و انتقالش بدیم به پیسی.
۲. دانلودش کنیم.
و البته که من راه دوم رو انتخاب کردم.
دوشنبه، ۳۰ می ۲۰۱۱