چهطور از شر رابطهی مخربمان خلاص شویم؟
از آنجایی که من مذکر هستم، طرف مقابل نوشته مونث فرض شده، ولی بدیهست که بسیاری از این موارد شامل هر دو جنس و شامل هر نوع دیگری از روابط هم میشود.
بدانید و بفهمید که یک رابطهی خوب چه مشخصاتی دارد. بدانید و بفهمید که رابطه برای داشتن حس خوب و اضافهکردن چیزی به زندگی شماست. اگر ذرهای خلاف این در رابطهتان را تجربه میکنید باید بپذیرید که وقت جدایی رسیده است. بپذیرید که وضعیت شما در این رابطه خاص نیست. بیشتر چیزهایی که زندگی میکنید قبلا توسط دیگران تجربه شدهاند.
تنها نمانید. نگذارید شخص مقابل روابطتان را از بین ببرد و شما را تنها کند. تنهایی باعث خودخوری و حفظ رابطهی مخرب شما خواهد شد.
با کسی باشید که اقتضای سناش را زندگی کرده است. نه کسی بزرگتر از سناش و نه کسی کوچکتر از سناش به درد رابطهی مفید و سازنده نمیخورند. کسی که در شرف ۳۰ سالگی همچنان فتیش سوباسا و بازیگر و خوانندهی مشهور دارد نمیتواند شریک زندگی شما باشد.
به تهدیدها و ننهمنغریبمبازیها توجه نکنید. هیچ یکی از آنها تبدیل به واقعیت نخواهند شد، حتی اگر طرف مقابلتان خودش را بکشد هم شما مسئولش نیستید. شما موسسه خیریه نیستید که تنها فرصت زندگیتان را به دیگری ببخشید چون «اگر نباشید خودش را میکشد.»
با ماندن در یک رابطه بد هم به خودتان بدی میکنید و هم به آن نفر بعدی که اجازه نمیدهید زودتر با شما آشنا شود و حس خوب متقابلی را باهم زندگی کنید.
اوکی توجهم رو جلب کردی. چطور جدا بشم که درد نکشم؟
– دلایل نارضایتیتان از رابطه را بنویسید.
– بپذیرید که هیچ راه دیگری وجود نداشت. مرد باشید و بپذیرید که هیچ راهی جز جدایی ندارید.
– از تنهایی نترسید. تنهایی بسیار هم شیرین هست اگر بلد باشید چطور از آن استفاده کنید. روزهایی را به یاد بیاورید که آن شخص نبود و چقدر زندگی شیرینی داشتید.
– حضور دوستانتان را دست کم نگیرید. با دوستانتان صحبت کنید. موارد مشابه را بررسی کنید.
– سعی نکنید قبل از جدایی چیزی را به آن شخص اثبات کنید. اینکه به شما ظلم کرده با رفتار اشتباهی داشته. آن شخص اگر اهمیتی به این چیزها میداد مطمئنا در همان ابتدا انجامشان نمیداد.
بدنبال انتقام و مبارزه نباشید. کشتیگرفتن با یک خوک تنها اثری که دارد کثیفشدن لباسهایتان هست. حتی اگر آن خوک را زمین بزنید کسی بابت زمینزدنش شما را تشویق نخواهد کرد.
– رابطه را با قاطعیت و بدون هیچ توضیحی تمام کنید. فرصت دفاع ندهید.
– تاکیدن و مطلقا تمامی راههای ارتباطی را ببندید. هم برای آن شخص هم برای خودتان. کوچکترین تماس و ارتباط کافیست که همهچیز از هم بپاشد و دوباره بشوید بردهی آن رابطه. هیچ راهی مطلقا هیچ راهی برای ارتباط مجدد باز نگذارید. از شبکههای اجتماعی گرفته تا اسمس و ایمیل هرکدام میتواند به ابزاری برای اعمال فشار مجدد از طرف آن شخص شود. ممکن است آن شخص پیشبینی کند که شما پروفایلهای مجازیاش را چک میکنید و در آن پیامهای تحریککننده برای شما بنویسد. دم به تله ندهید. راه رهایی از آپاندیس چیزی جز عمل جراحی و کندنش نیست.
جدا شدم. الان چه کنم؟
قاعدتا اگر مواردی که گفتم را بطور کامل رعایت کنید احساس خلائی نخواهید داشت. ولی اگر به هردلیل همچنان حس خلا/ناراحتی/بیتابی دارید انجام اینکارها کمکتان میکند:
– خودتان را در یک رابطهی ایدهآل با یک شخص ایدهآل را تصور کنید.
– عزاداری نکنید. موسیقی خوب گوش کنید. کلهی پدر شجریان و نشت ارتاش و هرکسی که برای عشق التماس و عزاداری میکند.
– طرف مقابلتان همانطور که با تحقیرهای مخفیانه تا این لحظه شما را در رابطه نگه داشتهاست بعد از این هم با تحقیرهای آشکار همین تلاش را خواهد کرد. بدانید که شما با ارزش هستید. این را هزار بار به خودتان یادآوری کنید. حتی اگر چلاغ بیریخت و زشت باشید. دنبال نفر درست باشید. لیاقت این را دارید که با بهترین شخص باشید و از اعماق وجود دوست بدارید و دوست داشتهشوید.
– بپذیرید که هیچ انسانی، تاکیدن هیچ انسانی مقدس نیست و ارزش صرف گرانبهاترین لحظات عمر و باارزشترین احساسات شما را ندارد مگرآنکه به شما آرامش و حس خوب ارائه کند.
– بپذیرید که اگر در سوراخ دیوار فرو کنید بهتر هست تا اینکه عمر و سلامتی روح و روان و جسمتان را فدای یک رابطهی مخرب و مسموم کنید.
– از هرجایی که ممکن است اثری از آن شخص باشد (مثل شبکههای اجتماعی) دوری کنید.
– دلایل نارضایتی از رابطهتان را که نوشته بودید روزی ۴۸۶ بار (و نه کمتر) بخوانید.
اینطوری که تو راحت نوشتی نیست. دارم درد میکشم
سخت هست، بیشتر مردم از پسش بر نمیآیند. با یک تخمین سرانگشتی میتوانم بگویم هرکسی که در رابطه هست و هرکسی که جدا شده با همین مشکلات دستوپنجه نرم میکند. به عبارت دیگر، در هر رابطهای یک نفر ابیوزر هست و یک نفر قربانی تحملکننده. یکی با دوز شدید و دیگری با دوز کمتری. برای اثباتش کافیست کمی به دوربرتان توجه کنید. روزهای عذابآور حضورتان در رابطه را بیاد بیاورید. به خودتان فرصت دهید. انسان به هرچیزی عادت میکند. به فرصتهای جدیدی که در انتظارتان هستند فکر کنید. به روزی فکر کنید که به این رابطه نگاه میکنید و پوزخندی ناشی از تهوع میزنید.
همچنان دارم درد میکشم
سری به دادگاه خانواده بزنید و با کسانی که در سالن منتظر هستند صحبت کنید. خودتان میفهمید چه لطفی به خودتان کردهاید.
ولی اون خوشحاله الان.
بپذیرید که ممکن است آن شخص بعد از شما خوشحالتر یا ناراحتتر شود. مهم نیست. مهم شمائید و حس مزخرفی که در حین رابطه داشتید. شما دیگر بهنفع/بهضد احساس دیگری کار نمیکنید. کارهای بعدی شما برای خودتان و برای بهبود وضعیت خودتان هست. تمامی تلاشتان را بکنید که به آن شخص فکر نکنید. دوربرتان را پر کنید با دوستان و آشنایانتان و کارهایی که برای خودتان انجام میدهید. یاد بگیرید که فراموش کنید چون تنها راهحل شماست.
ترجیح میدهم مبارزه کنم و همهچیز را درست کنم.
موفق باشید.
چرا اینطور میشود؟
طبیعت زندگی همین بوده و هست. شاید بیربط به غرایض نباشد. تمدن و زندگی مدرن نمیتواند این غرایض را تغییر دهد. اگر کسی را پیدا کردید که بر خلاف غرایضش عمل میکند سلام من را بهش برسانید.
مواظب باشید. شما هبچگاه در مقابل این نوع از رابطهها مصون نخواهید شد. گندهلاتتان من بودم که ۹ ماه بعد از جدایی از چنین رابطهای باز هم درگیر رابطهای مشابه شدم.
چطور مواظب باشم؟
رابطه خوب نه با هیجان لحظهای و نه با عکسهای لخت و نه با احساسات شدید شروع میشود. رابطهی خوب رابطهایست که دو شخص بالغ و عاقل و هممسیر در آن برای رسیدن به یک حس خوب مشترک حضور دارند. این نوع از رابطهها حداقل ۶ ماه شناخت نیاز دارند تا بشود اسمشان را رابطه گذاشت. کوچکترین احساس منفی در طول این ۶ ماه میتواند سرنخ شما باشد که آیا آن هم تبدیل به رابطهی فعلی خواهد شد یا نه. به نشانهها (و البته تلاشها برای مخفیکردن نشانهها) توجه کنید.
اگر فکر میکنید شرایط شما در قالب نوشتهی فوق قرار نمیگیرد یا بهردلیلی نیاز به کمک دارید با من تماس بگیرید. من آمادهام که تا هرجای ممکن به هرکسی که چنین مشکلی دارد کمک کنم.
مرتبط:
چطور از یک جدایی جان سالم به در ببریم؟
پنجشنبه، ۲۵ مارس ۲۰۲۱
چطور مقاله انگلیسی بنویسیم؟
چه برای انتشار افکار و عقاید و چه برای ساخت رزومه و چه دلایل دیگر، انتشار مقاله به انگلیسی میتواند نتایج بسیار مثبتی داشته باشد. اما مانع اصلی اینجاست که بیشتر اوقات به هر دلیلی دست به قلم نمیرود. برای این مانع یک راهکار خیلی سریع دارم که میتواند کارتان را راه بیاندازد.
قدم اول: هرچیزی که میخواهید بنویسید را به زبان اولتان بنویسید.
قدم دوم: با استفاده از گوگل ترنسلیت ترجمهاش کنید.
قدم سوم: با ابزار Wordtune شیوه نگارش و جملهبندیاش را اصلاح کنید.
همین. نتیجه تجربهتان را با من هم شریک شوید 🙂
سهشنبه، ۲۳ فوریه ۲۰۲۱
مینیمال (۱۱) متفکرین و مقلدین
انسانها را بر اساس رویکردشان به کلیت زندگی میتوان به دو گروه متفکرین و مقلدین تقسیم کرد. همانطور که از اسمشان برمیآید، متفکرین نسبت به هرچیزی از قوه تفکرشان استفاده میکنند و مقلدین نسبت به هرچیزی سیاست تقلید پیش میگیرند. مشکل از آنجایی بوجود میآید که بعلت ذات این رویکردها، متفکرین نسبت مقلدین دچار مشکلات اجتماعی بیشتری هستند. چون حتی سلام احوالپرسی عادی را هم از فیلتر تفکرشان رد میکنند و بسیاری از آنها هم این عمل و عکسالعمل را منطقی نمییابند. اینجاست که گروه سوم با ارزش میشوند، متفکرینی که ترجیح میدهند در چیزهای عمومی تا جایی که با بنیان فکرشان در تضاد نباشد تقلید پیشه کنند و بشوند انسانهای موفق و دوستداشتنی کرهی زمین.
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱
چند رویکرد در محیط کاری برای اینکه تجربه شغلی بهتری داشته باشید
The English version of this article is available on Medium.
این نوشته بیشتر در این کانتکست هست که شما کارمند یک شرکت یا سازمان هستید ولی ممکن هست در حالات دیگر هم بدردتان بخورد.
شغل و زندگی شغلی بخش زیادی از طول روز شما را شامل میشود. بدیهی هست حسی که در طول این ساعات (و البته بعد از آن) بخش زیادی از حس و حال شما درمورد زندگیست و تجربیات و اتفاقاتی که در طول این ساعات میافتد تعیینکنندهی کیفیت زندگی شما. نظر به این مسئله، چند ایده و رویکرد دارم که میتواند به شما کمک کند کیفیت زندگی کاری و غیرکاری متاثر از زندگی کاریتان را بالا ببرید.
الف) مطمئن شوید که این خانه از پایبست ویران نیست.
اولین چیز برای ارتقا تجربه روزمره کاری شما این است که جایی که در آن کار میکنید اصول و مشخصات اولیهی یک جای کار خوب را داشته باشد. مجموعهای با ۲-۳ کارمند و یک رئیس سادیست جایی نیست که بتوان در آن تجربهی مفیدی داشت. در این شرایط هر کاری که بکنید یا نکنید تحت تاثیر محیط مخرب کاری خواهد بود و طبعا نتیجهی مثبتی هم نخواهد داشت. در نتیجه اگر در جای خوبی کار نمیکنید و خودتان مطمئن نیستید که قرار است چند سال بعد را در این مجموعه باشید قبل از خواندن ادامهی این نوشته تلاش کنید جای کار خوبی پیدا کنید. در صورتی که مهارتهایتان کفاف کارکردن در جای خوب را نمیدهد ابتدا برای افزایش و بهبود مهارتهایتان برنامهریزی و تلاش کنید.
ب) درگیر بازیسازی سازمانی نشوید.
بازیسازی یا Gamification مفهومیست که در آن سازمان/مجموعه با تعیین چند هدف و نقش عموما غیرواقعی تلاش میکند نفرات درگیر را به سمت اهداف مورد نظرش هدایت کند. درجات نظامی یا Badgeـهای Foursquare نمونهای از این بازیسازیها هستند و باعث میشوند شما نتوانید بطور دقیق بفهمید آیا کاری که میکنید برای خودتان مفید هست یا نه. زمانی که در حال صرف آن در آن مجموعه هستید تاثیری روی بهبودی وضعیت کلی زندگیتان دارد یا نه. میتوانید برنامهای بلند مدت ترتیب دهید تا کیفیت زندگیتان افزایش پیدا کند یا نه. بعد از شناخت بند الف و درک محیط کاری و موازیبودن مسیر شغلی با مسیر زندگیتان، مطمئن شوید که فارغ از بازیسازیهای سازمانی حضور شما در آن محیط کاری باعث افزایش کیفیت زندگی شما و حرکت شما به سمت اهداف شخصیتان میشود.
ج) مطمئن شوید اهداف زندگی شخصیتان در تقابل با اهداف سازمانی مجموعهی کاری شما نیست.
با نظر به بند ب، باید این نکته را هم در نظر بگیرید که بهرحال شما بابت زمانی که در مجموعه کاریتان صرف میکنید حقوق میگیرید. اگر حقوق دریافتیتان راضیکننده نیست یا مسیر زندگی شخصیتان موازی با مسیر سازمانی محل کارتان نیست یا اگر بهردلیلی اهداف شما شما مغایر با اهداف سازمانتان هست باید در مورد ادامهی حضورتان در آن مجموعه تجدید نظر کنید.
د) هر عمل/عکسالعملی را از این سوال مهم عبور دهید: آیا من برای این کار حقوق میگیرم؟
شما برای دریافت حقوق و مزایا کار میکنید نه چیز دیگری. این اولین چیزی هست که در مقابل هر اتفاق و صحبتی باید به آن توجه کنید. هر چیز دیگری در مجموعهی کاریتان در اولویت بعدیست. هر عمل و عکسالعملی باید با این سوال همراه باشد که آیا این چیزیست که بابتش حقوق میگیرم؟ اگر جواب مثب است به آن عمل یا عکسالعمل ادامه دهید اگر نه، یکبار دیگر قبل از انجام آن فکر کنید.
ه) با بالادستیها و زیردستیها و همردههایتان به درستی رفتار کنید.
شما نه بردهی رئیستان هستید نه ارباب زیردستیتان. همهی کسانی که در مجموعهی کاریتان با آنها مواجه میشوید انسان هستند و مشمول رعایت تمامی آداب ارتباط با انسانها. همیشه و در همهحال تلاش کنید از حاشیه دوری کنید و روابطتان با هر کسی را از چارچوب سازمانی خارج نکنید. درمورد چیزی جز کارهای محوله صحبت نکنید. در صورتی که از شما خواسته نشده در مورد کار دیگران نظر ندهید (مگر درمواردی که مطمئنید نظرتان باعث بهبود کار محوله و یا جلوگیری از مشکلی نسبتا بزرگ میشود.) در همهحال تلاش کنید به هر یک از همکارانتان کمک کنید و اگر کمکی از دستتان برمیآید بدون چشمداشت دریغ نکنید. از شوخیهای بیجا با همکارانتان خودداری کنید. نفرات زیردستیتان را تخریب نکنید. در مقابل هر کسی مراتب ادب را رعایت کنید. مجموعهی شما باید این قابلیت را داشته باشد که بتوانید نظر خود در مورد بهبود کیفیت کار خروجی آزادانه و با احترام بیان کنید. اگر چنین نیست، به بند الف دقت کنید.
و) ارزش شغل و پوزیشن شغلی شما بیشتر از اینکه به سختکوشی شما مرتبط باشد به سهچیز وابسته است: تخصص شما، مخاطبین شما و امکان تعویض شما با نفر دیگری. در صورتی که در این سهچیز حرف زیادی برای گفتن ندارید باید تا جای ممکن مدارا کنید.
ز) بند آخر: تا جای ممکن (و نه بیشتر) مدارا کنید.
هیچ محیط کاری عاری از ایراد نیست و در اکثر شرکتها مشکلاتی در روابط انسانی وجود دارد. بپزیرید که مرغ همسایه غاز نیست. اگر رفتار بالادستیتان طوری نیست که زندگی شما را بطور کامل بهم بریزد تا جای ممکن تلاش کنید با تحمل و چشمپوشی تاثیرات منفیاش را به حداقل برسانید. اگر زیردستیتان رفتار نامناسبی دارد یا کارهایش را به درستی انجام نمیدهد تلاش کنید با مهربانی نحوه انجام درست کارها را به وی آموزش دهید. اگر همردههایتان آنطور که انتظار دارید با شما رفتار نمیکنند تلاش کنید طوری با مهربانی و سخاوت رفتار کنید که با گذشت زمان تفاوت خودشان و شما بیشتر به چشمشان بیاید. همهی اینها درصورتی جوابگوست که هیچ یک از آنها آرامش زندگی غیرکاریتان را از شما نگیرد. در این صورت تذکر و اعتراض مسالمتآمیز میتواند کمککننده باشد. در غیر این صورت به بند الف توجه کنید.
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱
چرا و چطور با «خودمان» آشتی کنیم؟
کدام یکی از این زندگیها را ترجیح میدهید؟ فریلنسری که بدون وابستگی به مکان و زمان آزادانه درحال مسافرت به سرتاسر جهان هست و با وقت آزاد بینهایتش با بازدهی بسیار خوب کار میکند و کتاب میخواند و خوش میگذراند یا مدیری که از بیرون بسیار موفق بهنظر میآید ولی صبح تا شب و شب تا صبح درگیر تنشها و چالشهای مدیریت شرکت میلیارد دلاریاش است؟
اگر جوابتان گزینه دوم است این نوشته به درد شما نمیخورد. میتوانید بروید سراغ پست بعدی. ولی اگر گزینه اول شما را به هیجان وا میدارد، به خواندن ادامه دهید.
من آهنگهای بیکلام را خیلی دوست دارم. چون میتوانم فارغ از داستانی که خواننده در تلاش است به من شنونده انتقال دهد داستان خودم را برای آن آهنگ تصور کنم. این اجرای شگفتانگیز «تا آخرین لحظه» یانی هم از قاعده فوق مستثنی نیست. تا لحظه ۳:۵۴ زندگی و چالشهایش را میتواند حس کرد (تز). بعد از آن لحظه تراژدی (آنتیتز) شروع میشود. مثل هر اتفاق مردافکنی که در زندگی هرکسی رخ میدهد و در اکثر موارد هم توان بهپا خواستن مجدد را از شما میگیرد. تا آنجاکه تنها کاری که از شما برمیآید انتظار برای مرگ است. اما در این آهنگ در لحظه ۵:۰۴ اتفاق دیگری رخ میدهد، شخص بلند میشود و با حس جدیدی، تلاش میکند از نو شروع کند (سنتز). ترکیبی از امید و ناامیدی و حس ناراحتی شکست و حس خوب شروع مجدد از این ثانیهها به بعد حس میشود. من اسمش را میگذارم آشتی با خود.
مدتیست فهمیدهام هر آنچه که من بانی و شروعکنندهی آن هستم بطرز عجیبی لذت خاصی به من میدهد. کافه ای که کشف کردهام، آهنگی یا گروهی که کشف کردهام. هرکاری که نه برای دیگران بلکه برای خودم انجام میدهم. حتی کوچکترین چیزها مثل پیادهروی. انگار منی در من وجود دارد که دنبال احترام به خود هست و هر وقت من به خودی که در درونم هست چنین احترامی میگذارم با پاداش زیادی از من تشکر میکند. پاداشی از جنس عزت نفس و حس خوب. پاداشی از جنس آشتی با خود.
آشتی با خود نیازمند احترام به خود، احترام به خود آغاز داشتن اعتماد بهنفس و اعتماد بهنفس آغاز به پا خواستن دوباره شماست. احترام به خود از ردشدن و ولکردن شروع میشود و با نخواستن ادامه پیدا میکند. احترام به خود مثل نوزادی تازه متولد شده نیازمند نگهداری ۲۴ ساعته است وگرنه امکان لذت از زندگی را از شما میگیرد. احترام به خود تنها به زمان حال محدود نیست. شما نمیتوانید به خودتان احترام بگذارید اگر به خود آیندهتان بیتوجهی کنید و بخاطر خود فعلیتان، خود آیندهتان را به چاه ویل بیاندازید. احترام به خود شامل احترام به خودتان در گذشته و آینده است. یعنی شما نمیتوانید بهخودتان احترام بگذارید اگر بهخاطر اشتباهاتتان در گذشته خودتان را نبخشید و همچنین از ظلمی که به خود سابقتان شدهاست چشمپوشی کنید. به عبارت دیگر، اگه اتفاقی عصبیکنندهست، عصبی باشید، اگه ناراحت کنندهست، ناراحت باشید. اگر کسی، هرکسی، آنطور که خودتان خودتان را لایق آن میدانید به شما احترام نمیگذارد و برایتان ارزش قائل نیست، حذفش کنید. به این کار میگویند تعیین تکلیف با خود.
وقتی با خودتان تعیین تکلیف کردید برای زندگیتان برنامهریزی کنید. تلاش کنید مثبت زندگی کنید. هر روزی که زنده هستید را غنیمت بشمارید. به نتایج مثبت انجام کارهایتان فکر کنید و حتی درموردشان رویاپردازی کنید. مواردی که مطمئنید با موانع غیرقابل حل متوقف نخواهد شد را جلوتر بیاندازید و درموردشان درصورت امکان قول دهید. قبول کنید که آن انگیزهای که بدنبالش هستید تا شما را حرکت دهد وجود ندارد و نخواهد داشت. دنیا آنطور که فکر میکنید کار نمیکند. اما چیزی شبیه به آن انگیزه، با برداشتن قدمهای کوچک و در نتیجهی برداشتن آن قدمها به وجود خواهد آمد. درست مثل گلولهی برفی که از کوه سرازیر میشود و رفته و رفته بزرگتر و بزرگتر میشود.
تنبلی یا بیحوصلگی یک ویژگی شخصیتی نیست. تنبلی/بیحالی/خستگی ناشی از اهمیت ندادن به خودتان و خواستههای خودتان است. شبیه بچهای که چون چیزی که میخواسته را نگرفته مینشیند و چند نفری هم نمیشود بلندش کرد. راهکارش هم چیزی جز تعیین تکلیف با خود نیست. شاید این تعیین تکلیف با خود شما را به جایی هدایت کند که مثل آیدین در زیرزمین کلیسا روزی سی قاب بسازید و کتاب و روزنامه بخوانید و منتظر عصر باشید تا سرملینا بیاید و پوتشکا را باز کند. شاید هم شما را به کوهستانهای اکراین هدایت کند تا در مزرعهای به دامداری مشغول شوید. به هرجایی که هدایت شوید مهم این هست که خودتان را تغییر دهید وگرنه به آرامی شروع به مردن خواهید کرد.
در حال گوشدادن به Green-Eyed Taxi
مرتبط:
– چارچوبی برای زندگی بدون چارچوب
یکشنبه، ۱۴ فوریه ۲۰۲۱
آینده
از اونجایی که به احتمال زیاد کمتر از صد سال دیگه به نامیرایی (درمان بیماریها و پیری) دست پیدا کنیم، در اون صورت سایکولوژی افرادی که بالای ۱۵۰ سال سن دارن ولی جسما جوون هستن دیدنی خواهد بود.· کمتر از ۵۰ سال دیگه با تزریق علم به مغز فاصله داریم. دنیایی که در اون همه همهچی میدونند هم بسیار جای عجیبی خواهد بود. همچنین با پیشرفت هوش مصنوعی دولتها چطور مردم رو کنترل خواهند کرد و به چه سمتی خواهند برد. سایبورگها و انسانهای ویرایش ژنیشده چه قدرتها و قابلیتهایی خواهند داشت و تاثیرشان بر زندگی و جامعه چه خواهد بود.
از طرفی ناراحتم که در اون سالهای آیندهی هیجانانگیز بدنیا نیومدم و از طرفی یقین دارم که فجایع انسانی غیرقابل اجتناب هست و زندگی تو عصر حاضر آرومتر و بهتر.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱