بیستوچهارم ژوئن ۲۰۱۸، استانبول
انتخابات ترکیه امروز انجام شد و مشکل بزرگ سروصدای تبلیغات کاندیداها جاشو داد به صدای بوق ماشینها و تیرهای هوایی هواداران کاندیدای پیروزشده و امیدوارم زاویه شلیکهاشون کمتر از ۹۰ درجه نباشه. در مقابل من هم یک روز کامل از لحظهی بیدارشدن تا لحظه خواب توی تختم دراز کشیدم تا بفهمن رئیس کیه.
همچنان موفق به باز کردن حساب نشدم و کاشف به عمل آوردم که هم برای بانک و هم اخذ اقامت باید برگ اجاره با ثبت نوتر بگیرم و این یعنی کمتر از دو هفته دیگه باید خونهم رو عوض کنم.
نزدیکترین گزینههای قابل تحمل با احتساب حق شارژ ماهانه و قبضها تو رزیدانسها دوبرابر هزینهای هست که الان میدم و من هیچ من نگاه.
هرچند گزینههایی مثل باشگاه ورزشی، سینما و کلاب بازی و استخر روی رزیدانسها هست ولی بازم جزو هزینههایی نیست که من روشون برنامهریزی کرده باشم و تعمیم داده بشن رو هزینه خونه. هزینههای خرید لوازمش هم که بماند.
امروز با «کادیر» همسایه جدیدم هم آشنا شدم. یه مرد مسن ۶۰ ساله که همسرش رو طلاق داده و به این آپارتمان اومده. ازم خواهش کرد نحوه کار ماشین لباسشویی رو بهش یاد بدم و من بین دو فکر «چهقدر زود شروع کردم» و «چقدر پیر شدم» از بین رفتم.
قره بولوت آلتدا گزن دورنالار
اوچا اوچا گئدین بیزیم ائللره
یکشنبه، ۲۴ ژوئن ۲۰۱۸