چهار درسی که بهتازگی یاد گرفتهام
دوگانهباوری غیرت
تصور میکنی روشن فکری، به همهچیز با منطق نگاه میکنی، افکار کهنه و عصر حجری جایی در مغز تو ندارد. تصور میکنی انسانها حق دارند هرکاری که دلشان میخواهد انجام دهند. هر تجربهای که میخواهند داشته باشند. اما، کسی، نوک انگشتانش، به بدن معشوق تو خورده است. حالا این تصورات رو با اتفاقِ افتاده ترکیب کنید و خاموش کنید آتش روشن شده را.
خودارضایی عاطفی
دوستم برخلاف من معتقد هست امکان حفظ رابطه بدون گذشتهی قابل هضم و آیندهی ممکن، امکانپذیر نیست. خصوصا اگر حال هم حال قابل قابل قبولی نباشد. تنها چیزی که رابطه را در این حالت حفظ میکند خودارضایی عاطفی هست. دلخوشی با درصد کمی از چیزهایی که هر رابطهای باید آنها را داشته باشد و چشمپوشی از مابقی چیزها. من هم فکر میکنم درست میگوید.
توهم تسلط
مثل شبکههای اجتماعی، مثل سیگار و مثل هرچیز اعتیادآور دیگری، تصور اینکه میتوان هر چیز بالقوه اعتیادآوری را تحت کنترل مصرف کرد توهمی بیش نیست. عشق هم از این قاعده مستثنا نیست. خصوصا اگر معشوق کارکشتهی استفاده از این خطای مغز برای معتاد کردنت باشد. کلهی پدر مغز و این باگهای بیشمارش.
چالش احترام به خود
احترام به خود از خاموشکردن خشم، ردشدن و ولکردن شروع میشود و با نخواستن ادامه پیدا میکند. احترام به خود مثل نوزادی تازه متولد شده نیازمند نگهداری ۲۴ ساعته است وگرنه امکان لذت از زندگی را از شما میگیرد. احترام به خود تنها به زمان حال محدود نیست. احترام به خود شامل احترام به خودتان در گذشته و آینده است. یعنی شما نمیتوانید بهخودتان احترام بگذارید اگر بهخاطر اشتباهاتتان در گذشته خودتان را نبخشید و همچنین از ظلمی که به خود سابقتان شدهاست چشمپوشی کنید.
شما نمیتوانید به خودتان احترام بگذارید اگر به خود آیندهتان بیتوجهی کنید و بخاطر خود فعلیتان، خود آیندهتان را به چاه ویل بیاندازید.
و فی الصدر لبانات، اذا ضاق لها صدری
نکت الارض بالکف، و ابدیت لها سری
فمهما تنبت الارض، فذاک النبت من بذری
(۲ش)
جمعه، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹