مینیمال (۱۱) متفکرین و مقلدین
انسانها را بر اساس رویکردشان به کلیت زندگی میتوان به دو گروه متفکرین و مقلدین تقسیم کرد. همانطور که از اسمشان برمیآید، متفکرین نسبت به هرچیزی از قوه تفکرشان استفاده میکنند و مقلدین نسبت به هرچیزی سیاست تقلید پیش میگیرند. مشکل از آنجایی بوجود میآید که بعلت ذات این رویکردها، متفکرین نسبت مقلدین دچار مشکلات اجتماعی بیشتری هستند. چون حتی سلام احوالپرسی عادی را هم از فیلتر تفکرشان رد میکنند و بسیاری از آنها هم این عمل و عکسالعمل را منطقی نمییابند. اینجاست که گروه سوم با ارزش میشوند، متفکرینی که ترجیح میدهند در چیزهای عمومی تا جایی که با بنیان فکرشان در تضاد نباشد تقلید پیشه کنند و بشوند انسانهای موفق و دوستداشتنی کرهی زمین.
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱
چند رویکرد در محیط کاری برای اینکه تجربه شغلی بهتری داشته باشید
The English version of this article is available on Medium.
این نوشته بیشتر در این کانتکست هست که شما کارمند یک شرکت یا سازمان هستید ولی ممکن هست در حالات دیگر هم بدردتان بخورد.
شغل و زندگی شغلی بخش زیادی از طول روز شما را شامل میشود. بدیهی هست حسی که در طول این ساعات (و البته بعد از آن) بخش زیادی از حس و حال شما درمورد زندگیست و تجربیات و اتفاقاتی که در طول این ساعات میافتد تعیینکنندهی کیفیت زندگی شما. نظر به این مسئله، چند ایده و رویکرد دارم که میتواند به شما کمک کند کیفیت زندگی کاری و غیرکاری متاثر از زندگی کاریتان را بالا ببرید.
الف) مطمئن شوید که این خانه از پایبست ویران نیست.
اولین چیز برای ارتقا تجربه روزمره کاری شما این است که جایی که در آن کار میکنید اصول و مشخصات اولیهی یک جای کار خوب را داشته باشد. مجموعهای با ۲-۳ کارمند و یک رئیس سادیست جایی نیست که بتوان در آن تجربهی مفیدی داشت. در این شرایط هر کاری که بکنید یا نکنید تحت تاثیر محیط مخرب کاری خواهد بود و طبعا نتیجهی مثبتی هم نخواهد داشت. در نتیجه اگر در جای خوبی کار نمیکنید و خودتان مطمئن نیستید که قرار است چند سال بعد را در این مجموعه باشید قبل از خواندن ادامهی این نوشته تلاش کنید جای کار خوبی پیدا کنید. در صورتی که مهارتهایتان کفاف کارکردن در جای خوب را نمیدهد ابتدا برای افزایش و بهبود مهارتهایتان برنامهریزی و تلاش کنید.
ب) درگیر بازیسازی سازمانی نشوید.
بازیسازی یا Gamification مفهومیست که در آن سازمان/مجموعه با تعیین چند هدف و نقش عموما غیرواقعی تلاش میکند نفرات درگیر را به سمت اهداف مورد نظرش هدایت کند. درجات نظامی یا Badgeـهای Foursquare نمونهای از این بازیسازیها هستند و باعث میشوند شما نتوانید بطور دقیق بفهمید آیا کاری که میکنید برای خودتان مفید هست یا نه. زمانی که در حال صرف آن در آن مجموعه هستید تاثیری روی بهبودی وضعیت کلی زندگیتان دارد یا نه. میتوانید برنامهای بلند مدت ترتیب دهید تا کیفیت زندگیتان افزایش پیدا کند یا نه. بعد از شناخت بند الف و درک محیط کاری و موازیبودن مسیر شغلی با مسیر زندگیتان، مطمئن شوید که فارغ از بازیسازیهای سازمانی حضور شما در آن محیط کاری باعث افزایش کیفیت زندگی شما و حرکت شما به سمت اهداف شخصیتان میشود.
ج) مطمئن شوید اهداف زندگی شخصیتان در تقابل با اهداف سازمانی مجموعهی کاری شما نیست.
با نظر به بند ب، باید این نکته را هم در نظر بگیرید که بهرحال شما بابت زمانی که در مجموعه کاریتان صرف میکنید حقوق میگیرید. اگر حقوق دریافتیتان راضیکننده نیست یا مسیر زندگی شخصیتان موازی با مسیر سازمانی محل کارتان نیست یا اگر بهردلیلی اهداف شما شما مغایر با اهداف سازمانتان هست باید در مورد ادامهی حضورتان در آن مجموعه تجدید نظر کنید.
د) هر عمل/عکسالعملی را از این سوال مهم عبور دهید: آیا من برای این کار حقوق میگیرم؟
شما برای دریافت حقوق و مزایا کار میکنید نه چیز دیگری. این اولین چیزی هست که در مقابل هر اتفاق و صحبتی باید به آن توجه کنید. هر چیز دیگری در مجموعهی کاریتان در اولویت بعدیست. هر عمل و عکسالعملی باید با این سوال همراه باشد که آیا این چیزیست که بابتش حقوق میگیرم؟ اگر جواب مثب است به آن عمل یا عکسالعمل ادامه دهید اگر نه، یکبار دیگر قبل از انجام آن فکر کنید.
ه) با بالادستیها و زیردستیها و همردههایتان به درستی رفتار کنید.
شما نه بردهی رئیستان هستید نه ارباب زیردستیتان. همهی کسانی که در مجموعهی کاریتان با آنها مواجه میشوید انسان هستند و مشمول رعایت تمامی آداب ارتباط با انسانها. همیشه و در همهحال تلاش کنید از حاشیه دوری کنید و روابطتان با هر کسی را از چارچوب سازمانی خارج نکنید. درمورد چیزی جز کارهای محوله صحبت نکنید. در صورتی که از شما خواسته نشده در مورد کار دیگران نظر ندهید (مگر درمواردی که مطمئنید نظرتان باعث بهبود کار محوله و یا جلوگیری از مشکلی نسبتا بزرگ میشود.) در همهحال تلاش کنید به هر یک از همکارانتان کمک کنید و اگر کمکی از دستتان برمیآید بدون چشمداشت دریغ نکنید. از شوخیهای بیجا با همکارانتان خودداری کنید. نفرات زیردستیتان را تخریب نکنید. در مقابل هر کسی مراتب ادب را رعایت کنید. مجموعهی شما باید این قابلیت را داشته باشد که بتوانید نظر خود در مورد بهبود کیفیت کار خروجی آزادانه و با احترام بیان کنید. اگر چنین نیست، به بند الف دقت کنید.
و) ارزش شغل و پوزیشن شغلی شما بیشتر از اینکه به سختکوشی شما مرتبط باشد به سهچیز وابسته است: تخصص شما، مخاطبین شما و امکان تعویض شما با نفر دیگری. در صورتی که در این سهچیز حرف زیادی برای گفتن ندارید باید تا جای ممکن مدارا کنید.
ز) بند آخر: تا جای ممکن (و نه بیشتر) مدارا کنید.
هیچ محیط کاری عاری از ایراد نیست و در اکثر شرکتها مشکلاتی در روابط انسانی وجود دارد. بپزیرید که مرغ همسایه غاز نیست. اگر رفتار بالادستیتان طوری نیست که زندگی شما را بطور کامل بهم بریزد تا جای ممکن تلاش کنید با تحمل و چشمپوشی تاثیرات منفیاش را به حداقل برسانید. اگر زیردستیتان رفتار نامناسبی دارد یا کارهایش را به درستی انجام نمیدهد تلاش کنید با مهربانی نحوه انجام درست کارها را به وی آموزش دهید. اگر همردههایتان آنطور که انتظار دارید با شما رفتار نمیکنند تلاش کنید طوری با مهربانی و سخاوت رفتار کنید که با گذشت زمان تفاوت خودشان و شما بیشتر به چشمشان بیاید. همهی اینها درصورتی جوابگوست که هیچ یک از آنها آرامش زندگی غیرکاریتان را از شما نگیرد. در این صورت تذکر و اعتراض مسالمتآمیز میتواند کمککننده باشد. در غیر این صورت به بند الف توجه کنید.
یکشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۱
چرا و چطور با «خودمان» آشتی کنیم؟
کدام یکی از این زندگیها را ترجیح میدهید؟ فریلنسری که بدون وابستگی به مکان و زمان آزادانه درحال مسافرت به سرتاسر جهان هست و با وقت آزاد بینهایتش با بازدهی بسیار خوب کار میکند و کتاب میخواند و خوش میگذراند یا مدیری که از بیرون بسیار موفق بهنظر میآید ولی صبح تا شب و شب تا صبح درگیر تنشها و چالشهای مدیریت شرکت میلیارد دلاریاش است؟
اگر جوابتان گزینه دوم است این نوشته به درد شما نمیخورد. میتوانید بروید سراغ پست بعدی. ولی اگر گزینه اول شما را به هیجان وا میدارد، به خواندن ادامه دهید.
من آهنگهای بیکلام را خیلی دوست دارم. چون میتوانم فارغ از داستانی که خواننده در تلاش است به من شنونده انتقال دهد داستان خودم را برای آن آهنگ تصور کنم. این اجرای شگفتانگیز «تا آخرین لحظه» یانی هم از قاعده فوق مستثنی نیست. تا لحظه ۳:۵۴ زندگی و چالشهایش را میتواند حس کرد (تز). بعد از آن لحظه تراژدی (آنتیتز) شروع میشود. مثل هر اتفاق مردافکنی که در زندگی هرکسی رخ میدهد و در اکثر موارد هم توان بهپا خواستن مجدد را از شما میگیرد. تا آنجاکه تنها کاری که از شما برمیآید انتظار برای مرگ است. اما در این آهنگ در لحظه ۵:۰۴ اتفاق دیگری رخ میدهد، شخص بلند میشود و با حس جدیدی، تلاش میکند از نو شروع کند (سنتز). ترکیبی از امید و ناامیدی و حس ناراحتی شکست و حس خوب شروع مجدد از این ثانیهها به بعد حس میشود. من اسمش را میگذارم آشتی با خود.
مدتیست فهمیدهام هر آنچه که من بانی و شروعکنندهی آن هستم بطرز عجیبی لذت خاصی به من میدهد. کافه ای که کشف کردهام، آهنگی یا گروهی که کشف کردهام. هرکاری که نه برای دیگران بلکه برای خودم انجام میدهم. حتی کوچکترین چیزها مثل پیادهروی. انگار منی در من وجود دارد که دنبال احترام به خود هست و هر وقت من به خودی که در درونم هست چنین احترامی میگذارم با پاداش زیادی از من تشکر میکند. پاداشی از جنس عزت نفس و حس خوب. پاداشی از جنس آشتی با خود.
آشتی با خود نیازمند احترام به خود، احترام به خود آغاز داشتن اعتماد بهنفس و اعتماد بهنفس آغاز به پا خواستن دوباره شماست. احترام به خود از ردشدن و ولکردن شروع میشود و با نخواستن ادامه پیدا میکند. احترام به خود مثل نوزادی تازه متولد شده نیازمند نگهداری ۲۴ ساعته است وگرنه امکان لذت از زندگی را از شما میگیرد. احترام به خود تنها به زمان حال محدود نیست. شما نمیتوانید به خودتان احترام بگذارید اگر به خود آیندهتان بیتوجهی کنید و بخاطر خود فعلیتان، خود آیندهتان را به چاه ویل بیاندازید. احترام به خود شامل احترام به خودتان در گذشته و آینده است. یعنی شما نمیتوانید بهخودتان احترام بگذارید اگر بهخاطر اشتباهاتتان در گذشته خودتان را نبخشید و همچنین از ظلمی که به خود سابقتان شدهاست چشمپوشی کنید. به عبارت دیگر، اگه اتفاقی عصبیکنندهست، عصبی باشید، اگه ناراحت کنندهست، ناراحت باشید. اگر کسی، هرکسی، آنطور که خودتان خودتان را لایق آن میدانید به شما احترام نمیگذارد و برایتان ارزش قائل نیست، حذفش کنید. به این کار میگویند تعیین تکلیف با خود.
وقتی با خودتان تعیین تکلیف کردید برای زندگیتان برنامهریزی کنید. تلاش کنید مثبت زندگی کنید. هر روزی که زنده هستید را غنیمت بشمارید. به نتایج مثبت انجام کارهایتان فکر کنید و حتی درموردشان رویاپردازی کنید. مواردی که مطمئنید با موانع غیرقابل حل متوقف نخواهد شد را جلوتر بیاندازید و درموردشان درصورت امکان قول دهید. قبول کنید که آن انگیزهای که بدنبالش هستید تا شما را حرکت دهد وجود ندارد و نخواهد داشت. دنیا آنطور که فکر میکنید کار نمیکند. اما چیزی شبیه به آن انگیزه، با برداشتن قدمهای کوچک و در نتیجهی برداشتن آن قدمها به وجود خواهد آمد. درست مثل گلولهی برفی که از کوه سرازیر میشود و رفته و رفته بزرگتر و بزرگتر میشود.
تنبلی یا بیحوصلگی یک ویژگی شخصیتی نیست. تنبلی/بیحالی/خستگی ناشی از اهمیت ندادن به خودتان و خواستههای خودتان است. شبیه بچهای که چون چیزی که میخواسته را نگرفته مینشیند و چند نفری هم نمیشود بلندش کرد. راهکارش هم چیزی جز تعیین تکلیف با خود نیست. شاید این تعیین تکلیف با خود شما را به جایی هدایت کند که مثل آیدین در زیرزمین کلیسا روزی سی قاب بسازید و کتاب و روزنامه بخوانید و منتظر عصر باشید تا سرملینا بیاید و پوتشکا را باز کند. شاید هم شما را به کوهستانهای اکراین هدایت کند تا در مزرعهای به دامداری مشغول شوید. به هرجایی که هدایت شوید مهم این هست که خودتان را تغییر دهید وگرنه به آرامی شروع به مردن خواهید کرد.
در حال گوشدادن به Green-Eyed Taxi
مرتبط:
– چارچوبی برای زندگی بدون چارچوب
یکشنبه، ۱۴ فوریه ۲۰۲۱
آینده
از اونجایی که به احتمال زیاد کمتر از صد سال دیگه به نامیرایی (درمان بیماریها و پیری) دست پیدا کنیم، در اون صورت سایکولوژی افرادی که بالای ۱۵۰ سال سن دارن ولی جسما جوون هستن دیدنی خواهد بود.· کمتر از ۵۰ سال دیگه با تزریق علم به مغز فاصله داریم. دنیایی که در اون همه همهچی میدونند هم بسیار جای عجیبی خواهد بود. همچنین با پیشرفت هوش مصنوعی دولتها چطور مردم رو کنترل خواهند کرد و به چه سمتی خواهند برد. سایبورگها و انسانهای ویرایش ژنیشده چه قدرتها و قابلیتهایی خواهند داشت و تاثیرشان بر زندگی و جامعه چه خواهد بود.
از طرفی ناراحتم که در اون سالهای آیندهی هیجانانگیز بدنیا نیومدم و از طرفی یقین دارم که فجایع انسانی غیرقابل اجتناب هست و زندگی تو عصر حاضر آرومتر و بهتر.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱
مینیمال (۱۰) اگر در یکی از این سه حالت هستید فرار کنید
رابطه با شخص قربانی
دوستی با شخص نارسیسیت
کار در شرکت با رئیس سادیست
هر کدام از اینها برای نابودی زندگی شما کافیست. اگر درگیر یکی از اینها هستید، به احترام خودتان و سلامتی جسم و روانتان فرار کنید.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱
چرا و چطور کتاب بخوانیم؟
اینکه کتاب و کتابخوانی ۵ هزار سال است که وجود دارد و منسوخ هم نمیشود بهخاطر یک دلیل هست: چون جواب میدهد. کتابخواندن باعث میشود بیشتر بدانید، بیشتر بفهمید، بهتر تصمیم بگیرید و بهتر زندگی کنید. کتابخواندن چیزی هست که هر کسی دوست دارد بیشتر انجام دهد. اگر کلا کتابی نمیخوانید دوست دارید چندتایی بخوانید. اگر چندتایی میخوانید دوست دارید خیلی بیشتر بخوانید و اگر خیلی زیاد کتاب میخوانید بخاطر هزاران کتاب خوب که وقت ندارید بخوانید حسرت میخورید.
پیش از این نوشته بخوانید: چطور وقت کتابخواندن پیدا کنیم؟
برای ایجاد زمان مطالعه، برای زندگیتان برنامهریزی کنید. اگر نه هم مهم نیست، ادامهی این نوشته را بخوانید.
نکته کلیدی (حداقل برای من) هنگام کتابخواندن این است که خودتان را بزرگتر از آن کتاب تصور کنید. به عبارتی، اجازه ندهید عنوان یا حجم کتاب باعث خودکوچکبینی شما شود. این رویکرد باعث میشود مانع ذهنی مقاومت در برابر خواندن هرچیزی از شما رانده شود. همانطور که اگر کتاب اول دبستان را در دست بگیرید خواندن کل آن چند دقیقه بیشتر زمانتان را نمیگیرد، هر کتاب دیگری در صورتی که با همین رویکرد به آن نزدیک شوید چند روز بیشتر زمانتان را نخواهد گرفت. البته باید دقت داشته باشید که زیادهروی در این رویکرد باعث نشود خودتان را علامهدهر بدانید و نوشتههای کتاب را کوچک بشمارید.
شیوه کتابخوانی ما از دوران مدرسه تغییر نکرده است. تصور عمومی این است که باید کل سطرهای هر کتابی که در دست گرفتید را بخوانید و حتی کامل حفظش کنید. این رویکرد به شدت اشتباه و یادگار دوران تحصیل هست. شیوهی درست این است که فهرست مطالب را بخوانید و صفحاتی که بیشتر به درد شما میخورد را ابتدا بخوانید. سپس سایر بخشهایی که ممکن است مکمل آن بخشها باشد را بخوانید و بپذیرید که قرار نیست هیچ جملهای از کتاب را حفظ باشید یا بیاد بیاورید. صرف خواندن روزنامهوار هر کتابی تاثیرش را روی نحوه تفکر شما خواهد گذاشت.
برویم سراغ انگلیسی. ایدهآلترین گزینه این است که انگلیسی یاد بگیرید. یا اگر تا جایی بلد هستید شجاعت این را به خودتان بدهید که کتابهای انگلیسی بخوانید و کتابهای صوتی انگلیسی گوش کنید. لازم به ذکر نیست که چه دنیای بینهایتی بهرویتان باز خواهد شد.
بعد میرسیم به منابع. تقریبا هر کتابی که اندک ارزشی برای خواندن داشته باشد روی Libgen پیدا میشود. هرچند برای شروع بهتر است که از Blinkist شروع کنید. هر کتاب طولانی و خستهکنندهای را در ۱۵ دقیقه خلاصه کردهاند و نکات مهماش را برایتان تعریف میکنند. این یک مورد رایگان نیست ولی بعنوان کسی که گرانترین چیز غیر فیزیکی که خریدهام اشتراک یکسالهی این سرویس هست تضمین میکنم که پشیمان نمیشوید. سایر کتابهای PDFـی که از اینور و آنور دانلود کردهاید را میتوانید به ابزارهایی مثل Natural Reader و Speechfy به صوت تبدیل کنید البته به شرطی که نسخهی با کیفیت و بهترش را در AudioBookBay پیدا نکنید. در صورتی که بازهم محتوای موردنظرتان را پیدا نکردید کتابهای صوتی Audible و کتابهای فیزیکی/دیجیتالی آمازون مقصد نهایی شماست.
درمورد کتابهای فارسی اگر دنبال دردسر نیستید بهترین گزینه برای کتابهای متنی و صوتی همان فیدیبو و دوستانش هست. بیشتر مواقع تخفیف دارند و قیمتشان هم معقول هست.
حالا آموزش اینکه چطور کتاب بخوانید:
ابتدا لباس مناسب پیادهروی طولانی بپوشید. کتاب مورد نظر را به گوشیتان انتقال داده و هندزفریتان را درون گوشهایتان قرار دهید. دکمه پخش را بزنید و شروع به راهرفتن کنید.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱