آینده
از اونجایی که به احتمال زیاد کمتر از صد سال دیگه به نامیرایی (درمان بیماریها و پیری) دست پیدا کنیم، در اون صورت سایکولوژی افرادی که بالای ۱۵۰ سال سن دارن ولی جسما جوون هستن دیدنی خواهد بود.· کمتر از ۵۰ سال دیگه با تزریق علم به مغز فاصله داریم. دنیایی که در اون همه همهچی میدونند هم بسیار جای عجیبی خواهد بود. همچنین با پیشرفت هوش مصنوعی دولتها چطور مردم رو کنترل خواهند کرد و به چه سمتی خواهند برد. سایبورگها و انسانهای ویرایش ژنیشده چه قدرتها و قابلیتهایی خواهند داشت و تاثیرشان بر زندگی و جامعه چه خواهد بود.
از طرفی ناراحتم که در اون سالهای آیندهی هیجانانگیز بدنیا نیومدم و از طرفی یقین دارم که فجایع انسانی غیرقابل اجتناب هست و زندگی تو عصر حاضر آرومتر و بهتر.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱
مینیمال (۱۰) اگر در یکی از این سه حالت هستید فرار کنید
رابطه با شخص قربانی
دوستی با شخص نارسیسیت
کار در شرکت با رئیس سادیست
هر کدام از اینها برای نابودی زندگی شما کافیست. اگر درگیر یکی از اینها هستید، به احترام خودتان و سلامتی جسم و روانتان فرار کنید.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱
چرا و چطور کتاب بخوانیم؟
اینکه کتاب و کتابخوانی ۵ هزار سال است که وجود دارد و منسوخ هم نمیشود بهخاطر یک دلیل هست: چون جواب میدهد. کتابخواندن باعث میشود بیشتر بدانید، بیشتر بفهمید، بهتر تصمیم بگیرید و بهتر زندگی کنید. کتابخواندن چیزی هست که هر کسی دوست دارد بیشتر انجام دهد. اگر کلا کتابی نمیخوانید دوست دارید چندتایی بخوانید. اگر چندتایی میخوانید دوست دارید خیلی بیشتر بخوانید و اگر خیلی زیاد کتاب میخوانید بخاطر هزاران کتاب خوب که وقت ندارید بخوانید حسرت میخورید.
پیش از این نوشته بخوانید: چطور وقت کتابخواندن پیدا کنیم؟
برای ایجاد زمان مطالعه، برای زندگیتان برنامهریزی کنید. اگر نه هم مهم نیست، ادامهی این نوشته را بخوانید.
نکته کلیدی (حداقل برای من) هنگام کتابخواندن این است که خودتان را بزرگتر از آن کتاب تصور کنید. به عبارتی، اجازه ندهید عنوان یا حجم کتاب باعث خودکوچکبینی شما شود. این رویکرد باعث میشود مانع ذهنی مقاومت در برابر خواندن هرچیزی از شما رانده شود. همانطور که اگر کتاب اول دبستان را در دست بگیرید خواندن کل آن چند دقیقه بیشتر زمانتان را نمیگیرد، هر کتاب دیگری در صورتی که با همین رویکرد به آن نزدیک شوید چند روز بیشتر زمانتان را نخواهد گرفت. البته باید دقت داشته باشید که زیادهروی در این رویکرد باعث نشود خودتان را علامهدهر بدانید و نوشتههای کتاب را کوچک بشمارید.
شیوه کتابخوانی ما از دوران مدرسه تغییر نکرده است. تصور عمومی این است که باید کل سطرهای هر کتابی که در دست گرفتید را بخوانید و حتی کامل حفظش کنید. این رویکرد به شدت اشتباه و یادگار دوران تحصیل هست. شیوهی درست این است که فهرست مطالب را بخوانید و صفحاتی که بیشتر به درد شما میخورد را ابتدا بخوانید. سپس سایر بخشهایی که ممکن است مکمل آن بخشها باشد را بخوانید و بپذیرید که قرار نیست هیچ جملهای از کتاب را حفظ باشید یا بیاد بیاورید. صرف خواندن روزنامهوار هر کتابی تاثیرش را روی نحوه تفکر شما خواهد گذاشت.
برویم سراغ انگلیسی. ایدهآلترین گزینه این است که انگلیسی یاد بگیرید. یا اگر تا جایی بلد هستید شجاعت این را به خودتان بدهید که کتابهای انگلیسی بخوانید و کتابهای صوتی انگلیسی گوش کنید. لازم به ذکر نیست که چه دنیای بینهایتی بهرویتان باز خواهد شد.
بعد میرسیم به منابع. تقریبا هر کتابی که اندک ارزشی برای خواندن داشته باشد روی Libgen پیدا میشود. هرچند برای شروع بهتر است که از Blinkist شروع کنید. هر کتاب طولانی و خستهکنندهای را در ۱۵ دقیقه خلاصه کردهاند و نکات مهماش را برایتان تعریف میکنند. این یک مورد رایگان نیست ولی بعنوان کسی که گرانترین چیز غیر فیزیکی که خریدهام اشتراک یکسالهی این سرویس هست تضمین میکنم که پشیمان نمیشوید. سایر کتابهای PDFـی که از اینور و آنور دانلود کردهاید را میتوانید به ابزارهایی مثل Natural Reader و Speechfy به صوت تبدیل کنید البته به شرطی که نسخهی با کیفیت و بهترش را در AudioBookBay پیدا نکنید. در صورتی که بازهم محتوای موردنظرتان را پیدا نکردید کتابهای صوتی Audible و کتابهای فیزیکی/دیجیتالی آمازون مقصد نهایی شماست.
درمورد کتابهای فارسی اگر دنبال دردسر نیستید بهترین گزینه برای کتابهای متنی و صوتی همان فیدیبو و دوستانش هست. بیشتر مواقع تخفیف دارند و قیمتشان هم معقول هست.
حالا آموزش اینکه چطور کتاب بخوانید:
ابتدا لباس مناسب پیادهروی طولانی بپوشید. کتاب مورد نظر را به گوشیتان انتقال داده و هندزفریتان را درون گوشهایتان قرار دهید. دکمه پخش را بزنید و شروع به راهرفتن کنید.
جمعه، ۵ فوریه ۲۰۲۱
راهنمای مردن و زندگی پس از آن، یا چه کنیم که هر روزمان یک غنیمت با ارزش شود؟
یک فرد اعدامی را تصور کنید که فردا ۵ صبح حکمش اجرا خواهد شد. او چطور به زندگی نگاه میکند؟ دوست دارد چه کارهایی انجام دهد؟ چه چیزهایی برایش مهم هستند و چه چیزهایی کوچکترین ارزشی ندارند؟ نذر/آرزو میکند که اگر از طناب دار نجات پیدا کند چطور زندگی کند؟
شاید (قطعا) شما هم بعضا فکر میکنید زندگیتان خستهکننده شده. از همهچیز و همهکس شاکی هستید و حجم وصف ناپذیری از خشم و ناامیدی تمام سلولهایتان را پر کرده است. خودتان را محکوم به تحمل دردهایی میدانید که هیچ راه فراری از آنها ندارید. دهها تعهد و مسولیت سرتاسر ساعات بیداری و خوابتان را پر کرده است. مجبورید به هزاران چیز فکر کنید و برایشان تصمیم بگیرید یا به نحوی در مسیرشان هدایتشان کنید. صبحها که بیدار میشوید طعم تلخ دهنتان و زندگیتان باهمدیگر مسابقه میدهند. شبها از سردرد خوابتان نمیبرد. هیچکس دوست ندارد جای شما باشد. در یک جمله، زندگیتان مفت نمیارزد.
اگر همهی یا بخشی از اینها شامل شما هم میشود، برایتان خبر خوبی دارم. من راهکار رهایی شما را میدانم. میدانم که چه کنید که از لحظهی بیداری تا لحظهی خواب برای تکتک لحظاتتان شکرگذار/قدردان باشید و از تکتک لحظاتتان لذت ببرید.
تحمل خواندن ادامهی متن را ندارید؟ باشد. همین حالا میگویم: شما باید بمیرید.
اجازه بدهید شما را با مسیری که من را به این نتیجه رساند آشنا کنم.
اینروزها خودم را مثل یک اعدامی که نجات پیدا کرده میبینم. اینکه امروز میتوانم مثل یک اعدامی نجاتیافته فکر کنم و زندگی کنم را هم مدیون اتفاقی هستم که ماهها پیش افتاد.
حقیقتش از همان اوایل میخواستم درموردش بنویسم ولی شجاعت لازم برای حرف زدن در اینباره را نداشتم. حس نفرت و درماندگی از بلایی که به سرم آمده بود هم قاطی دلایل دیگر شده بود که در موردش حرف نزنم. جدا از آن آنچه میخواستم بگویم با آنچه که ممکن بود برای شمای خواننده مفید باشد کیلومترها فاصله داشت. من میخواستم از آزادیام و حس شادی آن بگویم ولی مطمئن بودم که چنین چیزی برای کسی مهم نیست. ولی حالا تاثیر آن اتفاق در زندگی من چیزیست که هم نوشتنش برای من دلچسب است و هم خواندنش برای خواننده.
ماهها قبل درگیر رابطهای سیار مخرب و ویرانگر بودم که طناب دار محسوب میشد. رابطهای که از لحظهی پیدایشش (و ماهها قبل از آن) زندگی من را بهم ریخت و تا لحظات آخرش اسباب استرس و اضطراب و ناراحتی و سایرچیزهایی که در ابتدای نوشته گفتم بود. یا خود رابطه باعث آنچیزها بود یا شروعکننده چیزی که تاثیرش آن نتیجهها را داشت. هر ثانیهای که میگذشت سفتتر و سفتتر میشد و باور کنید یا نه، حسم دقیقا شبیه یک اعدامی بود که هیچ چیزی جز اجرای قریبالقوع حکمش متصور نبود. مشکل این بود که طرف دیگر رابطهام امپاتی نداشت. و به طبع آن هیچ ایدهای در مورد زجرکشیدن دیگران نداشت و محض تفریح خودش هم که شده تمایلی به توقف کارهایی که دیگران را عذاب میداد نداشت. و طبعا من بعنوان اولین شخص زندگی او، اولین هدف این شکنجههای روانی تمامنشدنی بودم.
نقطه عطف آزادی من صحبتهای یک دوست و استدلالهایش بود که باعث شد طور دیگری به همهچیز این رابطه نگاه و حماقتی که در جریان بود را شناسایی کنم و در نهایت هم نابودش کنم. در این بخش چیز زیادی برای گفتن وجود ندارد. برای هرکسی چیز متفاوتیست و اینجا هم قرار نیست درمورد «چطور از شر رابطهی ویرانگرمان خلاص شویم؟» بنویسم. مهم این است که من مثل یک اعدامی که عفو شده یا فرار کرده شانس زندگی دوباره پیدا کردم و درست مثل یک اعدامی توانستم به چیزهایی فکر کنم و به چیزهایی ارزش دهم که قبل از آن برایمان گنگ و مات بودند. یا شاید مثل جاچا۱ بعد از مبارزهاش با چند گرگ و زندهماندنش فهمید که خانهنشینی خیلی بیشتر از قهرمانبازی میارزد.
شاید بتوان اسمش را دیتاکس زندگی گذاشت. درست مثل دیتاکس دوپامین. تخلیه ذهن و جسم از لذتهای اشباعشدهی مصنوعی و غیرواقعی و استراحتدادن به آن و اجازه مجدد دادن به خودت برای بازتعریف همهچیز و بعد از برنامهریزی برای زندگی به شیوه سریع و درستش.
درحال گوش دادن به «قهوه برای یک نفر» از Dennis Kuo
۱. جاچا اسم سگ پدربزرگم بود که در درگیری با چند گرگ به شدت زخمی شد و بعد از بهبودیاش تا آخر عمر از خانهی پدربزرگم بیرون نرفت.
مرتبط:
چطور خودم رو بکشم؟
همین حالا لیستهای انتظارتان را تخلیه کنید
دوشنبه، ۱ فوریه ۲۰۲۱
مینیمال (۹) چطور خیلی سریع حس بهتری داشته باشیم؟
نوشیدن دو شات اسپرسو، شکلات تلخ، موسیقی بدون کلام، صحبت با کسی که شما را تحت تاثیر قرار میدهد. پیادهروی بدون هدف بهجهت خستهکردن جسم و ذهن. مدیتیشن. دوش گرفتن با آب داغ یا خیلی سرد. تغییر بوی محیط با ادکلن ناآشنا.
یکشنبه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱
چطور برای زندگی برنامهریزی کنیم؟ راهکاری ساده و سریع برای رسیدن به اهدافتان
یک محیط ساکت و آرام پیدا کنید. تمرکز کنید و:
به این سوال به صورت لیست پاسخ دهید: من چه چیز میخواهم؟
در مقابل هر گزینه اینکه چرا این چیز را میخواهید و چه چیزی مانع رسیدن شما به این چیز هست را بصورت جداگانه بنویسید.
یکبار دیگر به علل چیزهایی که میخواهید فکر کنید. مطمئن شوید که این علل واقعی هستند.
به سوال دوم هم بصورت لیست پاسخ دهید: چرا این موانع مانع رسیدن شما به چیزهایی که میخواهید میشوند؟
در مقابل هر مانع، علت وجود این مانع را بنویسید. به احتمال زیاد علل مشترکی باعث بوجود آمدن این موانع شدهاند. این علتها را تجمیع کنید.
به سوال سوم پاسخ دهید: چطور میتوانید این علل را برطرف کنید؟
راهکارهایتان را بصورت لیست بنویسید و برای انجام راهکارها زمان خالی پیدا کنید. شروع به انجام راهکاریتان بکنید. بعد از رفع موانع ساعات روزانهتان را تقسیم کنید و هر روز قسمتی از چیزهایی که برای رسیدن به اهدافتان لازم است را انجام دهید.
فقط داناترينها و احمقترينها نمیتوانند خودشان را تغيير دهند.
– کنفوسیوس (فیلسوف چینی)
یکشنبه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱