ضد حمله: تکنیکهایی برای مقابله با دستکاریکنندگان ذهنی
پیشتر در مورد سواستفاده و دستکاری ذهنی و چیستی اون نوشتم. در این نوشته راهکارهایی برای مقابله با این مسئله را بررسی میکنیم.
در همین ابتدا بگویم، سواستفادهگرها و آزارگرها و دستکاریکنندگان ذهنی افراد باهوشی هستند، مبارزه با آنها کار سادهای نیست. اولین و بهترین (و بعضا تنها) راهکار ترک آنها و قطع رابطه با آنهاست. هر کجای اینترنت را که بگردید و هر کتابی که بخوانید اولین و اصلیترین توصیه این است که ارتباطتان را قطع کنید. تنها در صورتی که چنین امکانی ندارید ادامهی این نوشته را بخوانید.
۱. مقابله با دستکاریکنندگان ذهنی عموما امکانپذیر نیست و در هر صورتی در زمین آنها بازی خواهید کرد مگر آنکه احساسات (بخوانید خشم) خود را کنترل کنید. احساسات خود را کنترل کنید. احساسات خود را کنترل کنید و احساسات خود را کنترل کنید.
۲. دستکاریکنندگان ذهنی با هدیههای کوچک یا وعدهی کمک (به هر نوعی) به شما یا حتی با وعدههای توخالی تلاش میکنند شما را وابسته به خود نگه دارند. در صورتی که تشخیص دادهاید شخص مقابل شما از این دسته است، قید هر وعده و وعید را بزنید و خودتان به دنبال حل مشکلتان باشید.
۳. دستکاریکنندگان ذهنی دارای نوع خاصی از خوشبینی و اعتماد بنفس هستند. آنها انتظار ندارند شما بتوانید به طور آنی انتقام بگیرید یا مقابله کنید. با پرسیدن سوالهای سادهای سعی کنید آنها را عقب برانید. برای مثال، «واقعا نظر من برایت مهم است؟ بیشتر بنظر میآید که میپرسی که صرفا پرسیده باشی. یا آیا واقعا از تصمیم من حمایت میکنی؟ حتی اگر برخلاف تصمیم تو باشد؟»
۴. نمکگیرشان کنید. نه با سوردادن بلکه با تکنیکهایی که خود آنها استفاده میکنند. آنها را وابسته به خود نگه دارید یا با وعدههای توخالی منتظرشان نگهدارید. از صدا کردن اسمشان هم غافل نشوید. عکسالعملشان دیدنی (و بعضا خطرناک) خواهد بود.
۵. به چشمانشان نگاه کنید. درست مشابه خود آنها، ارتباط چشمی را قطع نکنید. بیشتر وقتها تمرکزشان از بین خواهد رفت یا از خواستهشان عقبنشینی خواهند کرد.
۶. اجازه تعمیمدهی به آنها ندهید. برای مثال وقتی به شما میگویند «تو همیشه اینکارو میکنی» از وی بخواهید نمونههای دیگر را نام ببرد.
۷. خواستهتان یا وعدهایی که دادهاند را آنقدر تکرار کنید تا یا انجام داده شود یا عکسالعمل اگرسیوشان را بدنبال داشته باشد. شما نیز انسان هستید و قادر به مقابله. آنقدر اصرار کنید که تا راهی جز فرار یا انجام نداشته باشند.
۸. افراد دستکاریکنندهی ذهنی به خوبی میتوانند افکار و آرامش شما را به هم بریزند. یاد بگیرید که ریلکس کنید و به آنها فکر نکنید. در مواردی که مورد بازخواست قرار گرفتهاید به عکس آنها و دلایلی که گفتهی وی درست نیست فکر کنید.
۹. به احساس درونیتان ایمان داشته باشید. اگر خودتان بابت انجام کاری احساس گناه نمیکنید، یا عمیقا احساس میکنید که کار درست را انجام دادهاید، تسلیم تلقین حس گناه توسط این افراد نشوید.
۱۰. اعتماد بنفس و عزت نفس داشته باشید و خودتان را بشناسید. اگر کسی به شکلی که خودتان باورتان نمیشود در حال تعریف (چاپلوسی) از شماست، به احتمال بسیار زیادی در حال ورود به بازی یک دستکاریکنندهی ذهنی هستید.
۱۱. آرام باشید، گوش کنید و نگاهشان کنید. عکسالعملی نشان ندهید. نه حضوری و نه غیرحضوری (آنلاین). کاملا به آنها بیتوجهی کنید. روانی خواهند شد.
۱۲. کمک بگیرید. بیشتر مواقع افراد دستکاریکننده تنها توانایی مدیریت شما را دارند نه دیگران. با حضور شخص سومی و کمک آن شخص سوم، آنها خلع سلاح خواهند شد.
۱۳. تلاش نکنید که گفتههای آنها را اصلاح کنید. اینکار مساویست با غرق شدن بیشتر در بازی آنها.
۱۴. نقاط ضعفشان را بیابید و از همانها حمله کنید. آنها دوستانتان را بر علیهتان تحریک میکنند؟ شما نیز همان کار را بکنید.
۱۵. به خودتان و اعمالتان اطمینان داشته باشید. به دنبال تایید یا رد توسط دیگران نباشید. هیچکس بهتر از شما صلاح شما را نمیداند.
۱۶. بهترین دفاع حمله است. یاد بگیرید.
مرتبط:
– چهطور از شر رابطهی مخربمان خلاص شویم؟
– سواستفاده و دستکاری ذهنی: شناخت و جلوگیری از خطرناکترین قابلیت بشریت
منابع:
quora, brightside, How_to_Win_Friends_and_Influence_People, linkedin, inc
شنبه، ۱۳ آگوست ۲۰۲۲
و سرانجام، محکومیت یک آزارگر دیگر
من هیچ فیلمی از جانی دپ و امبر هرد ندیدم و طرفدار هیچکدوم نیستم و دادگاهشون برام نه از لحاظ سلبریتی بودنشون، بلکه از لحاظ امپاتیای که با قربانی داشتم مهم بود.
بعنوان یک قربانی سابق آزار، محکومیت امبر هرد و اطلاع جهانیان از وضعیت چنین رابطههایی رو، قدمی مثبت و مفید برای شناخت و جلوگیری از چیزهای مشابه و همچنین رهایی دیگر اسرا و قربانیان ازچنین رابطههایی میدونم.
آزار، خشونت خانگی و دستکاری ذهنی، برای من، بعنوان کسی که سالها باهاش درگیر بودم، جرمی به اندازه تجاوز سنگین و غیرقابل بخشش هست. آسیب روحیای که چنین چیزی به قربانی میزنه تا سالها شخص رو دیگر میکنه و امکان زندگی عادی رو ازش میگیره.
آزار، سواستفاده و دستکاری ذهنی، بیتوجه به جنسیت بانی و قربانی اتفاق میافته و لازمه درموردش آگاهسازی بشه. در موردش حرف بزنید و یاد بدید.
مرتبط:
سواستفاده و دستکاری ذهنی: شناخت و جلوگیری از خطرناکترین قابلیت بشریت
پنجشنبه، ۲ ژوئن ۲۰۲۲
یک رابطهی خوب و سالم چهشکلیست؟
در یک رابطهی سالم و خوب شما:
۱. به همدیگر احترام میگذارید
در یک رابطهی خوب و سالم، احترام و ایمان به یکدیگر حرف اول را میزند. هرگونه تمسخر، بیتوجهی، جدینگرفتن صحبتها و یا بیاهمیتی به خواستهی طرف مقابل چه از جانب شما و چه از جانب دیگری میتواند نشانهی این باشد که رابطهی شما به آخر خط رسیده است.
۲. با یکدیگر وقت میگذارنید و از این این وقتگذرانی لذت میبرید
در یک رابطهی خوب و سالم، وقتگذرانی با یکدیگر نه از روی اجبار یا مسئولیت، بلکه بخاطر اشتیاق دوطرفه صورت میگیرد. این اشتیاق (مگر در موارد نادر) باید همیشه درون وجود شما و طرف دیگر رابطه باشد. در صورتی که چنین نیست، اندکی در مورد ماهیت رابطهتان تامل کنید.
۳. چیزی برای صحبت کردن با یکدیگر دارید و بعد از صحبت نیز سردرد نمیشوید
در یک رابطهی خوب و سالم، علاوه بر کافه رفتن، رابطهی جنسی و تفریحات اینچنینی، چیز دیگری باید شما را کنار یکدیگر نگه دارد. اگر حرف مشترکی برای صحبت ندارید و دنیایتان بالکل با یکدیگر فرق دارد، شاید بهتر باشد در مورد ادامهی رابطه تجدیدنظر کنید و وقت یکدیگر را بیش از این تلف نکنید.
۴. تعریف مشترک از عشق و رمانتیکبودن دارید
در یک رابطهی خوب و سالم، طرفین تعریف مشترکی از عشق و ابراز علاقه دارند. در صورتی که نحوهی ابراز علاقهی شما برای دیگری خستهکننده/فیک/اغراقآمیز بنظر میآید یا ابراز علاقهی طرف دیگر برای شما گنگ/نامفهوم و در مواردی غیرقابل لمس هست، میتوانید در مورد جدایی فکر کنید.
۵. جسم یکدیگر را پرستش میکنید
در یک رابطهی خوب و سالم، اشتیاق به رابطهی جنسی در دو طرف، مگر در موارد نادر یا روزهای خاص، همواره باید پایدار باشد. اگر بطور متوالی، از طرف شریک رابطهتان پسزده میشوید، یا برعکس، جسم شریک رابطهتان برای شما جذاب نیست، کمی در مورد ادامهی رابطه تامل کنید.
۶. برای امروز، فردا و آینده برنامه دارید و مشترکا بر اساس این برنامه جلو میروید
در یک رابطهی خوب و سالم، کسی وبال دیگری نیست. بار مسئولیت و چالشهای زندگی صرفا روی یک نفر نیست. بلکه طرفین مشترکا برای چالشهای پیشرویشان تلاش و برنامهریزی میکنند. در صورتی که در رابطهتان یکی از برخورد نسیم به صورتش لذت میبرد و دیگری از فکر اجارهی ماه بعد توان غذا خوردن ندارد، دیر یا زود، رابطه به پایان خودش خواهد رسید.
۷. انتقاد پذیر، غیرلجباز و مداراکننده هستید
هیچ رابطهای ایدهآل نیست و نخواهد بود. هر رابطهای و هر انسانی دارای مشکلات متعدد هست که با مدارا، انتقاد درست و اصلاح موارد آزاردهنده میتوان از مشکلات آن چشمپوشی کرد و در کنار یکدیگر لحظات خوبی را گذراند. در صورتی که یک یا چند مورد از موارد ۱ تا ۶ در رابطهی شما وجود ندارد، میتوان با کمی امیدواری رابطه را حفظ کرد. ولی در صورتی که از نبود مورد هفتم در عذاب هستید، نوشتههای زیر به شما کمک خواهد کرد:
چطور از یک جدایی جان سالم به در ببریم؟
چهطور از شر رابطهی مخربمان خلاص شویم؟
یکشنبه، ۲۹ می ۲۰۲۲
چطور از یک جدایی جان سالم به در ببریم؟
جدایی و ناراحتی بعد از آن، روی دیگر سکهی هر حس خوبیست که در شروع یا طول رابطه داشتهاید. نه الزاما اجتنابناپذیر ولی محتمل و غیرقابل فرار هست. علت بیولوژیکیاش در دو جمله خلاصه میشود:
۱. فوران هورمونهای لذتبخش (دوپامین و اوکسیتوسین) در رابطه و اعتیادی که ایجاد میکند پس از جدایی پدرتان را درمیآورد.
۲. مغزتان به هر دری میزند تا شما را به برگشت مجبور کند تا نسل بعدی را بوجود بیاورید.
نتیجه این دو حالت، این است که هرچقدر هم که جداییتان منطقی و برای هر دو طرف رابطه مفید باشد درد عاطفی کل وجودتان را فرا میگیرد (و گس وات؟ مغز تفاوت بین درد عاطفی و درد فیزیکی را نمیفهمد.) کل روح و روانتان بهم میریزد. بیخواب میشوید. نمیتوانید غذا بخورید. نمیتونید کار کنید و کار به جایی میرسد که نمیتوانید از جایتان بلند شوید. بدتر اینکه شما خودتان خواستار این وضعیت هستید. هر تلاشی از طرف خودتان یا دیگران برای تغییر وضعیت به درهای بسته میخورد. اینجا آن پارادوکسیست که هیچ نوشتهی راهنمای جدایی در موردش حرف نمیزند. هیچ کس به شما نمیگوید چطور از شر حس تمایل به سوگواری و برگشت و تلاش برای بهبود رابطه یا حسرت و حس فقدان ناشی از جدایی و حس شکست و خودخوری رها شوید. باور کنید، حداقل تا صفحه دهم گوگل کوچکترین اشارهای به این مسئله نشده است. جهت خالی نبودن عریضه من هم در انتهای پست راهکارهای بهبود وضعیت بعد از جدایی را مینویسم ولی اصلیترین علت نوشتن این پست، راه رهایی از این تمایلهاست.
– قدم اول: شناخت این حس و درک سازوکار آن
تبریک میگویم، همین حالا این قدم را برداشتید.
– قدم دوم: سوگواری
دوروبرتان را خلوت کنید و مطمئن شوید تا چند ساعت یا چند روز دیگر کسی مزاحمتان نمیشود. چند آهنگ خاطرهانگیز از رابطهای که داشتید رو پخش کنید، عکسهای مشترکتان را نگاه کنید و تا جای ممکن گریه و سوگواری کنید. اصلا یک روز کامل را به این قدم اختصاص دهید. مطلقا جلوی خودتان را نگیرید. تا جای ممکن عزاداری کنید و به تمامی حسهای خوبی که در طول رابطه داشتید فکر کنید. به این فکر کنید که طرف مقابل بزودی با یک قالتاق وارد رابطه میشود و چنان برایش تب میکند که گویا برترین مرد (یا زن) دنیاست. به این فکر کنید که آن قالتاق چپ و راست معشوقهی شما را آزار خواهد داد و هیچ کاری برای جلوگیری از این اتفاق از دستتان برنمیآید. آنقدر گریه کنید تا پدرتان دربیاید.
حتما حالا این سوال برایتان ایجاد شده که قاعدتا نباید چنین چیزی مینوشتم. نه، به آندروفین بعد از گریهتان نیاز دارم تا قدم بعدی را برداریم. درواقع تلاش میکنیم از همان سوراخی که به ما و آرامش روانمان حمله شده ضدحمله بزنیم.
– قدم سوم: از بین بردن نشانههای تحریککننده
بعد از اینکه کاملا عزاداری کردید و خسته شدید، از آرامش ناشی از اندروفین استفاده کنید و تمامی نشانههای رابطهی گذشته را از بین ببرید. عکس، فیلم، آهنگ، هر چیزی که شما را یاد ایشان میاندازد. همه و همه را از بین ببرید. طوری که یک سال دیگر کوچکترین چیزی مربوط به آن شخص و رابطه را پیدا نکنید. حتی اگر دنبالش بگردید.
– قدم چهارم: خشمگین شوید
از اینکه زندگی یک بار هم اجازه نداد صورتتان بخندد خشمگین شوید. یک کفش مناسب و لباس گرم بپوشید. از خانه بیرون بزنید، سرتان را پایین بیاندازید و تا جایی که ممکن است با سرعت راه بروید. وقتی به آن سر شهر رسیدید اگر همچنان خشمی درونتان وجود داشت دوباره به سمت خانه برگردید. اگر کماکان خشم از بین نرفته بود دوباره به آن سر شهر بروید. این کار را آنقدر تکرار کنید تا پاهایتان تاول بزند. حالا یک تاکسی بگیرید و به خانه برگردید. بروید زیر دوش آب سرد و پس از دقایقی آب داغ. نیم ساعت همانجا بمانید. بروید به تختخوابتان و چشمانتان را ببندید. اجازه دهید آندروفین و دوپامین درون رگهایتان جاری شود.
– قدم پنجم: بپذیرید که هیچ اتفاق بزرگی نیافتاده
حالا که ذهنتان کمی آرام شده و درد کمتری حس میکنید میتوانید منطقی فکر کنید: هیچ اتفاقی نیافته. تلاش کردید زندگیتان را با یک انسان دیگر شریک شوید و نشد. همین و بس. این اتفاق نه یک باخت هست نه یک فقدان. روبروی شما پر است از انسانهای جدید و اتفاقات جدید. پشت سر شما هم بیشمار اتفاق خوب و بردهای پیدرپی. پس بپذیرید که جدایی یک اتفاق نابودگر نیست. رویدادیست شبیه هر رویداد دیگر زندگی.
– قدم ششم: کاهش ساعات بیکاری
این یک قلم را خودتان با در نظر گرفتن شرایط زندگی خودتان انجام دهید. هر ساعتی از شبانه روز را که بیکار هستید را پر کنید. با دوستان و خانوادهتان وقت بگذرانید.
– قدم هفتم: انجام فعالیتهای انفرادی یا گروهی جدید
کتاب بخوانید، فیلم ببینید، ورزش کنید. با گروههای دوستی جدید آشنا شوید و با آنها وقت بگذرانید. سلام من را به منبع جدید اوکسیتوسینتان برسانید.
– قدم هشتم و نهایی: به گذشته و رابطهتان فکر کنید
حالا که هیچ دردی در وجودتان نمانده و ذهن و فکرتان هم از اعتیاد پاکشده میتوانید بهتر و منطقیتر فکر کنید. چیزی برای ناراحتی میبینید؟ نه؟ لبخندی بزنید و به ادامهی زندگیتان بپردازید.
مرتبط:
چطور شاد و مفید زندگی کنیم؟ راهنمای عملی و قطعی شادی و بهرهوری روزمره
چطور برای زندگی برنامهریزی کنیم؟ راهکاری ساده و سریع برای رسیدن به اهدافتان
شنبه، ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱
مینیمال (۱۳) چطور با کسی که Emotionally unavailable است وارد رابطه شویم؟
نشوید. نمیتوانید بشوید. بپذیرید که نمیشود.
پینوشت:
کسی که Emotionally unavailable است درهای احساسش عموما برای همه و در مواردی برای شخص خاص شما بسته است. هرکاری تاکیدا هرکاری برای این گونه افراد هیچ محرک احساسی را فعال نمیکند. با شروع رابطه یا ادامهی آن هم آن شخص را آزار خواهید داد هم سلامت روان خودتان از دست خواهد رفت. قدر احساس و زمانتان را بدانید و بگذرید. به خودتان زمان و فرصت بدهید. هر نوع رابطهی دیگری بهتر از رابطه با این گونه افراد است.
سوال: نمیخواهم با چنین شخصی در رابطه باشم، صرفا میخواهم کمکش کنم، چه کنم؟
جواب: شما هیچکاری مطلقا هیچکاری از دستتان برنمیآید. کاری نکنید. دور شوید به زندگی خودتان برسید.
سوال: یه دیقه مسخره نکن، جدیام.
جواب: من هم همینطور.
سوال: خب چرا اینطوریه این شخص؟
پاسخ: دلایل زیادی دارد که کسی که Emotionally unavailable میشود. از خانواده و فرهنگی که در آن بزرگ شده تا اتفاقات کودکی تا شخصیت ریسکناپذیر و یا ضربهدیده. این آخری از اصلیترین دلایل این مسئله و بسیار ساده و قابل درک هست. وارد رابطهای شده که پدر پدربزرگش را درآورده و چه خواسته چه ناخواسته درهای احساسش و محرکهای احساسیاش از کار افتادهاند. به اینگونه افراد احترام بگذارید و آزارشان ندهید. به حد کافی کشیدهاند.
سوال: امیدی نیست یعنی؟
جواب: نه.
سوال: شت.
جواب: متاسفم.
سوال: من Emotionally unavailable ـم. چه کنم؟
جواب: بروید پیش روانشناس کاربلد و آثار ضرباتی که دیدهاید را از روح و روانتان پاک کنید. زندگی شگفتانگیزتر از تجربیاتیست سختی که با یک شخص خاص داشتهاید. انسانها هم همینطور.
شنبه، ۱۳ نوامبر ۲۰۲۱
چهطور از شر رابطهی مخربمان خلاص شویم؟
از آنجایی که من مذکر هستم، طرف مقابل نوشته مونث فرض شده، ولی بدیهست که بسیاری از این موارد شامل هر دو جنس و شامل هر نوع دیگری از روابط هم میشود.
بدانید و بفهمید که یک رابطهی خوب چه مشخصاتی دارد. بدانید و بفهمید که رابطه برای داشتن حس خوب و اضافهکردن چیزی به زندگی شماست. اگر ذرهای خلاف این در رابطهتان را تجربه میکنید باید بپذیرید که وقت جدایی رسیده است. بپذیرید که وضعیت شما در این رابطه خاص نیست. بیشتر چیزهایی که زندگی میکنید قبلا توسط دیگران تجربه شدهاند.
تنها نمانید. نگذارید شخص مقابل روابطتان را از بین ببرد و شما را تنها کند. تنهایی باعث خودخوری و حفظ رابطهی مخرب شما خواهد شد.
با کسی باشید که اقتضای سناش را زندگی کرده است. نه کسی بزرگتر از سناش و نه کسی کوچکتر از سناش به درد رابطهی مفید و سازنده نمیخورند. کسی که در شرف ۳۰ سالگی همچنان فتیش سوباسا و بازیگر و خوانندهی مشهور دارد نمیتواند شریک زندگی شما باشد.
به تهدیدها و ننهمنغریبمبازیها توجه نکنید. هیچ یکی از آنها تبدیل به واقعیت نخواهند شد، حتی اگر طرف مقابلتان خودش را بکشد هم شما مسئولش نیستید. شما موسسه خیریه نیستید که تنها فرصت زندگیتان را به دیگری ببخشید چون «اگر نباشید خودش را میکشد.»
با ماندن در یک رابطه بد هم به خودتان بدی میکنید و هم به آن نفر بعدی که اجازه نمیدهید زودتر با شما آشنا شود و حس خوب متقابلی را باهم زندگی کنید.
اوکی توجهم رو جلب کردی. چطور جدا بشم که درد نکشم؟
– دلایل نارضایتیتان از رابطه را بنویسید.
– بپذیرید که هیچ راه دیگری وجود نداشت. مرد باشید و بپذیرید که هیچ راهی جز جدایی ندارید.
– از تنهایی نترسید. تنهایی بسیار هم شیرین هست اگر بلد باشید چطور از آن استفاده کنید. روزهایی را به یاد بیاورید که آن شخص نبود و چقدر زندگی شیرینی داشتید.
– حضور دوستانتان را دست کم نگیرید. با دوستانتان صحبت کنید. موارد مشابه را بررسی کنید.
– سعی نکنید قبل از جدایی چیزی را به آن شخص اثبات کنید. اینکه به شما ظلم کرده با رفتار اشتباهی داشته. آن شخص اگر اهمیتی به این چیزها میداد مطمئنا در همان ابتدا انجامشان نمیداد.
بدنبال انتقام و مبارزه نباشید. کشتیگرفتن با یک خوک تنها اثری که دارد کثیفشدن لباسهایتان هست. حتی اگر آن خوک را زمین بزنید کسی بابت زمینزدنش شما را تشویق نخواهد کرد.
– رابطه را با قاطعیت و بدون هیچ توضیحی تمام کنید. فرصت دفاع ندهید.
– تاکیدن و مطلقا تمامی راههای ارتباطی را ببندید. هم برای آن شخص هم برای خودتان. کوچکترین تماس و ارتباط کافیست که همهچیز از هم بپاشد و دوباره بشوید بردهی آن رابطه. هیچ راهی مطلقا هیچ راهی برای ارتباط مجدد باز نگذارید. از شبکههای اجتماعی گرفته تا اسمس و ایمیل هرکدام میتواند به ابزاری برای اعمال فشار مجدد از طرف آن شخص شود. ممکن است آن شخص پیشبینی کند که شما پروفایلهای مجازیاش را چک میکنید و در آن پیامهای تحریککننده برای شما بنویسد. دم به تله ندهید. راه رهایی از آپاندیس چیزی جز عمل جراحی و کندنش نیست.
جدا شدم. الان چه کنم؟
قاعدتا اگر مواردی که گفتم را بطور کامل رعایت کنید احساس خلائی نخواهید داشت. ولی اگر به هردلیل همچنان حس خلا/ناراحتی/بیتابی دارید انجام اینکارها کمکتان میکند:
– خودتان را در یک رابطهی ایدهآل با یک شخص ایدهآل را تصور کنید.
– عزاداری نکنید. موسیقی خوب گوش کنید. کلهی پدر شجریان و نشت ارتاش و هرکسی که برای عشق التماس و عزاداری میکند.
– طرف مقابلتان همانطور که با تحقیرهای مخفیانه تا این لحظه شما را در رابطه نگه داشتهاست بعد از این هم با تحقیرهای آشکار همین تلاش را خواهد کرد. بدانید که شما با ارزش هستید. این را هزار بار به خودتان یادآوری کنید. حتی اگر چلاغ بیریخت و زشت باشید. دنبال نفر درست باشید. لیاقت این را دارید که با بهترین شخص باشید و از اعماق وجود دوست بدارید و دوست داشتهشوید.
– بپذیرید که هیچ انسانی، تاکیدن هیچ انسانی مقدس نیست و ارزش صرف گرانبهاترین لحظات عمر و باارزشترین احساسات شما را ندارد مگرآنکه به شما آرامش و حس خوب ارائه کند.
– بپذیرید که اگر در سوراخ دیوار فرو کنید بهتر هست تا اینکه عمر و سلامتی روح و روان و جسمتان را فدای یک رابطهی مخرب و مسموم کنید.
– از هرجایی که ممکن است اثری از آن شخص باشد (مثل شبکههای اجتماعی) دوری کنید.
– دلایل نارضایتی از رابطهتان را که نوشته بودید روزی ۴۸۶ بار (و نه کمتر) بخوانید.
اینطوری که تو راحت نوشتی نیست. دارم درد میکشم
سخت هست، بیشتر مردم از پسش بر نمیآیند. با یک تخمین سرانگشتی میتوانم بگویم هرکسی که در رابطه هست و هرکسی که جدا شده با همین مشکلات دستوپنجه نرم میکند. به عبارت دیگر، در هر رابطهای یک نفر ابیوزر هست و یک نفر قربانی تحملکننده. یکی با دوز شدید و دیگری با دوز کمتری. برای اثباتش کافیست کمی به دوربرتان توجه کنید. روزهای عذابآور حضورتان در رابطه را بیاد بیاورید. به خودتان فرصت دهید. انسان به هرچیزی عادت میکند. به فرصتهای جدیدی که در انتظارتان هستند فکر کنید. به روزی فکر کنید که به این رابطه نگاه میکنید و پوزخندی ناشی از تهوع میزنید.
همچنان دارم درد میکشم
سری به دادگاه خانواده بزنید و با کسانی که در سالن منتظر هستند صحبت کنید. خودتان میفهمید چه لطفی به خودتان کردهاید.
ولی اون خوشحاله الان.
بپذیرید که ممکن است آن شخص بعد از شما خوشحالتر یا ناراحتتر شود. مهم نیست. مهم شمائید و حس مزخرفی که در حین رابطه داشتید. شما دیگر بهنفع/بهضد احساس دیگری کار نمیکنید. کارهای بعدی شما برای خودتان و برای بهبود وضعیت خودتان هست. تمامی تلاشتان را بکنید که به آن شخص فکر نکنید. دوربرتان را پر کنید با دوستان و آشنایانتان و کارهایی که برای خودتان انجام میدهید. یاد بگیرید که فراموش کنید چون تنها راهحل شماست.
ترجیح میدهم مبارزه کنم و همهچیز را درست کنم.
موفق باشید.
چرا اینطور میشود؟
طبیعت زندگی همین بوده و هست. شاید بیربط به غرایض نباشد. تمدن و زندگی مدرن نمیتواند این غرایض را تغییر دهد. اگر کسی را پیدا کردید که بر خلاف غرایضش عمل میکند سلام من را بهش برسانید.
مواظب باشید. شما هبچگاه در مقابل این نوع از رابطهها مصون نخواهید شد. گندهلاتتان من بودم که ۹ ماه بعد از جدایی از چنین رابطهای باز هم درگیر رابطهای مشابه شدم.
چطور مواظب باشم؟
رابطه خوب نه با هیجان لحظهای و نه با عکسهای لخت و نه با احساسات شدید شروع میشود. رابطهی خوب رابطهایست که دو شخص بالغ و عاقل و هممسیر در آن برای رسیدن به یک حس خوب مشترک حضور دارند. این نوع از رابطهها حداقل ۶ ماه شناخت نیاز دارند تا بشود اسمشان را رابطه گذاشت. کوچکترین احساس منفی در طول این ۶ ماه میتواند سرنخ شما باشد که آیا آن هم تبدیل به رابطهی فعلی خواهد شد یا نه. به نشانهها (و البته تلاشها برای مخفیکردن نشانهها) توجه کنید.
اگر فکر میکنید شرایط شما در قالب نوشتهی فوق قرار نمیگیرد یا بهردلیلی نیاز به کمک دارید با من تماس بگیرید. من آمادهام که تا هرجای ممکن به هرکسی که چنین مشکلی دارد کمک کنم.
مرتبط:
چطور از یک جدایی جان سالم به در ببریم؟
پنجشنبه، ۲۵ مارس ۲۰۲۱