مینیمال (۶) ابهام
هرچقدر دلتان میخواهد از ابعاد گنگ رابطهتان فرار کنید اما آن ابعاد یک روز یک جایی به طور قطعی سراغتان خواهند آمد و از شما جواب خواهند خواست.
“It’s not binary. You can be decent and gifted at the same time.”
– Steve Wozniak
چهارشنبه، ۲۶ فوریه ۲۰۲۰
۱۰ مزیت بودن در یک رابطه
- خارجشدن از زندگی تارزانی و رسیدن به سرووضع
- افزایش اعتماد بنفس (از این لحاظ که حداقل یک مادرمردهی فلکزدهای برایتان ارزش قائل است.)
- بهرهمندی از پشتیبانی روانی در روزهای سخت
- بهرهمندی از امکان اشتراک شادیها
- امکان جوینشدن به گروههایی با اعضای زوج
- اطلاع و تعقیب قیمت پیاز، سیبزمینی، برنج، گوشت سفید و قرمز، اجاره منزل و دلار.
- فرصتنیافتن برای فکر کردن به مبدا و ماخر کائنات و گرسنگی و جنگ و خفقان و فلاکت جهان و جهانیان.
- فرصت نیافتن برای مطالعه و در کل کمتر فهمیدن
- الزام به ثبت خاطرات روزانه و ایجاد توهم عدم از دست دادن فرصت زندگی.
- امکان خوردن پیراشکی گوشت و دلمه برگ.
مرتبط:
نرسیدن و مزیتهای آن
شنبه، ۲۲ ژوئن ۲۰۱۹
«زوج و فرد»شناسی
زوج تقسیم بر دو عدد صحیح هست و فرد تقسیم بر دو ماهیتی بیمعنی. زوج را که نصف کنیم، دو مفهوم واقعی باقی میماند. فرد را که نصف کنیم، دو مفهوم ناقص. مثل هر چیز ناقص دیگری: هست، ولی کاش نبود.
مثل تعداد پروازهای خارجی. تعداد پروازهای خارجی که زوج باشد خوب است، یعنی رفتی و برگشتی. یعنی آن مدتی که نبودی قرار بود برگردی. آن مدت چون بهدنبالش برگشتن بوده حتما خوش میگذرد. آن مدت حتی اگر خوش نگذرد امید برگشتنش باعث میشود بد هم نگذرد. اما فرد که باشد، یعنی خوش نمیگذرد که هیچ، بد میگذرد. یعنی کارت ساخته شده.
دیشب به دوستم میگفتم من برای احساس خوشبختی کردن به هیچ چیز آرمانی احتیاج ندارم. البته که آرمان زیاد دارم ولی میتوانم بدون آنها هم احساس خوشبختی کنم. چیزهای مختصر و ساده، یک خانه، یک خانواده، یک شغل، یک رابطه. یک عصر، یک آخر هفته و چیزهای عادی اینچنینی. دوستم گفت چیزی که میخواهی کف نیازهای انسانیست. گفتم، من کف نیازهای انسانی را میخواهم.
شیطان روزی با من چنین گفت: «خدا را نیز دوزخی هست، دوزخِ او عشق به انسان است.»
– نیچه
تکمیلی:
– چطور خودم رو بکشم؟ دلایل و دستورالعملهای یک خودکشی موفق
یکشنبه، ۳ مارس ۲۰۱۹
چهار درسی که بهتازگی یاد گرفتهام
دوگانهباوری غیرت
تصور میکنی روشن فکری، به همهچیز با منطق نگاه میکنی، افکار کهنه و عصر حجری جایی در مغز تو ندارد. تصور میکنی انسانها حق دارند هرکاری که دلشان میخواهد انجام دهند. هر تجربهای که میخواهند داشته باشند. اما، کسی، نوک انگشتانش، به بدن معشوق تو خورده است. حالا این تصورات رو با اتفاقِ افتاده ترکیب کنید و خاموش کنید آتش روشن شده را.
خودارضایی عاطفی
دوستم برخلاف من معتقد هست امکان حفظ رابطه بدون گذشتهی قابل هضم و آیندهی ممکن، امکانپذیر نیست. خصوصا اگر حال هم حال قابل قابل قبولی نباشد. تنها چیزی که رابطه را در این حالت حفظ میکند خودارضایی عاطفی هست. دلخوشی با درصد کمی از چیزهایی که هر رابطهای باید آنها را داشته باشد و چشمپوشی از مابقی چیزها. من هم فکر میکنم درست میگوید.
توهم تسلط
مثل شبکههای اجتماعی، مثل سیگار و مثل هرچیز اعتیادآور دیگری، تصور اینکه میتوان هر چیز بالقوه اعتیادآوری را تحت کنترل مصرف کرد توهمی بیش نیست. عشق هم از این قاعده مستثنا نیست. خصوصا اگر معشوق کارکشتهی استفاده از این خطای مغز برای معتاد کردنت باشد. کلهی پدر مغز و این باگهای بیشمارش.
چالش احترام به خود
احترام به خود از خاموشکردن خشم، ردشدن و ولکردن شروع میشود و با نخواستن ادامه پیدا میکند. احترام به خود مثل نوزادی تازه متولد شده نیازمند نگهداری ۲۴ ساعته است وگرنه امکان لذت از زندگی را از شما میگیرد. احترام به خود تنها به زمان حال محدود نیست. احترام به خود شامل احترام به خودتان در گذشته و آینده است. یعنی شما نمیتوانید بهخودتان احترام بگذارید اگر بهخاطر اشتباهاتتان در گذشته خودتان را نبخشید و همچنین از ظلمی که به خود سابقتان شدهاست چشمپوشی کنید.
شما نمیتوانید به خودتان احترام بگذارید اگر به خود آیندهتان بیتوجهی کنید و بخاطر خود فعلیتان، خود آیندهتان را به چاه ویل بیاندازید.
و فی الصدر لبانات، اذا ضاق لها صدری
نکت الارض بالکف، و ابدیت لها سری
فمهما تنبت الارض، فذاک النبت من بذری
(۲ش)
جمعه، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹
با کوچکترها بپرید تا با بزرگترها پریدن را یاد بگیرید
تا جاییکه یادم میاد تو هر موضوعی همیشه میخواستم با کسانی وقت بگذرونم که از من بیشتر میدونستن یا تجربیات یا حاکمیت بیشتری تو اون موضوع دارن.
من رو B در نظر بگیرید، شخصی که تو موضوعی بیشتر از من میدونه رو A و کسی که کمتر میدونه رو C.
این مسئله همیشه باعث پیشرفتم تو هر موضوعی شد جز روابط اجتماعی و اینجا بود که احساس کردم این متد حداقل بهشکل افراطیش دیگه جوابگو نیست. به عبارت دیگه من این مهارت رو کسب نکرده بودم که درک کنم شخص A به چه فاکتورهایی اهمیت میده و حضور من بعنوان شخص B چه منافع یا ضرری برای A داره. رو چه رفتارهایی باید تجدیدنظر کنم و چه رفتارهایی رو هم بیشتر داشته باشم.
قابل حدسه که این مشکل از نادیدهگرفتن C بوجود اومده بود. من هیچوقت خودم رو در جایگاه A قرار نمیدادم تا این بایدها و نبایدهایی رو که B باید رعایت کنه رو یاد بگیرم. نگاه مداوم پایین به بالا جلوی کسب مهارت چگونگی رفتار در نگاه بالا به پایین رو از من سلب کرده بود و طبیعتا رفتارها و خواستههای بالا به پایین جایگاه A هم برام قابل درک نبود.
طبیعی هم هست. وقتی چیزی که داری رو به اشتراک نمیذاری، چطور انتظار داری کسانِ دیگه چیزی که دارن رو به اشتراک بذارن با تو؟
وقتی با C وقت نمیگذرونی تا بدونی چه رفتارهاییش برات آزاردهندهست و مایلی اون رفتارها اصلاح بشن چطور میتونی همون رفتارهای آزاردهنده رو نداشته باشی به عنوان B در مقابل A؟
به عبارت خلاصهتر لازمهی حفظ رابطه A به B، ایجاد و حفظ رابطه B به C هست. لازمه پایداری کامیونیتیها هم همینطور. اگه میخوای جایی باشه که بتونی از اونجا چیزی به خودت اضافه کنی، باید خودت هم عضو همونجا باشی و درحال اضافه کردن چیزی به دیگران.
پنجشنبه، ۵ جولای ۲۰۱۸
تجربیات من از گردشی با تینیجرها
امروز صبح به دعوت یکی ازدوستانم همراه با جمعی از تینیجرها راهی توری یکروزه در حوالی سد امند شدم. اگه من و دوستم رو فاکتور بگیریم میانگین سنی جمع ۲۰ سال بود و باعث شد به چیزهایی فکر کنم که اینجا مینویسم.
- سیگار، مواد مخدر، الکل و رابطه جنسی ۴ محور اصلی زندگی نوجوانان امروزی هست.
- فاصله جامعهی ما با فروپاشی کامل اجتماعی از آنچه فکر میکنیم نزدیکتر هست.
- خود دریاچه و سد رو فاکتور بگیرید. بقیه منطقه امند گوشهای از بهشت هست.
- اگر ۵ کیلومتر داخل رودخانه رانندگی کنید عاشقی یادتان میرود.
- نداشتن راهنما بهتر از داشتن راهنمای احمق هست. چون در اون صورت با تکیه بر حس غریزه خودتون رو از مخمسه نجات میدید و مجبور نیستید وسط معرکه قیافه احمقانهی یک ابله رو تماشا کنید.
- این گردش احتمالا آخرین مسافرت من در داخل ایران بود.
سهشنبه، ۸ می ۲۰۱۸