دورهمی اشتراک تجربه مهاجرت، تبریز، سهشنبه ۱۳ اوت ۲۰۱۹
این هفته سهشنبه عصر در یه دورهمی درمورد تجربیات مهاجرت و چالشها و راهکارها، نحوه مدیریت بحران در شکستها و چیزهایی اینچنینی صحبت میکنم. اگه در تبریز هستید و فکر میکنید براتون مفید هست خوشحال میشم ببینمتون.
برای شرکت در جلسه لطفا به آدرس [email protected] ایمیل بزنید.
ظرفیت محدود هست.
یکشنبه، ۱۱ آگوست ۲۰۱۹
راهنمای جامع تبدیل کتابهای فارسی به کیندل
بعد از ماهها وقفه و انتظار بالاخره امروز فرصت کردم راهنمایی که قولش رو داده بودم رو بنویسم. خیلی سریع میرم سر اصل مطلب. ما در کل ۶ نوع کتاب فارسی در دسترس داریم که برای تبدیل هر کدوم راه متفاوتی هست و در این نوشته سعی میکنم راههای تبدیل همه رو بگم.
۰) کتابهای PDF و ePub انگلیسی
۱) کتابهای PDF فارسی اسکنشده
۲) کتابهای PDF فارسی با متن رمزگذاری شده
۳) کتابهای PDF فارسی با متن باز
۴) کتابهای ePUB و AW3 فارسی
۵) کتابهای HTML (ابرمتن) فارسی
۶) کتابهای فیدیبو و طاقچه و دوستان
برخلاف تصور گزینه اول راحتترین گزینه هست برای تبدیل به فرمت کیندل. چون توسط ابزاری حاشیههای سفید بریده میشن و فقط متن رو تبدیل میکنیم. یکمقداری متنها ریزتر و غیرقابل بزرگنمایی میشن که به آدم حساب نکردن زبان های راست به چپ توسط آمازون ببخشید. گزینههای دوم و سوم شبیه هم هستن با این تفاوت که اگه بخشی از متن رمزگذاریشده رو کپی کنید و جایی پیست کنید با کاراکترهای نامفهوم مواجه میشید. گزینه چهارم عملا هلو برو تو گلو هست و نیاز به هیچکاری نیست. گزینه پنجم کافیه چندتا تغییر مختصر تو سورس صفحه بدید و گزینه ششم هم غیر ممکن هست تقریبا. فقط نوشتم که پاسخی باشه برای کسانی که میپرسن.
۰) نحوه تبدیل کتابهای PDF و ePub انگلیسی به فرمت کیندل
این گزینه راحتترین و بیدردسرترین هست. کافیه فایل کتاب pdf یا epub رو به ایمیل کیندلتون با عنوان convert بفرستید تا آمازون تمامی کارهای لازم رو تو پشت صحنه انجام بده و کتاب روی کیندلتون ظاهر بشه.
در بعضی از موارد خاص ممکنه بهمریختگی وجود داشته باشه که میتونید از سرویس جایگزین sendepubtokindle استفاده کنید.
برای اطلاع و تغییر ایمیل کیندل به صفحه تنظیمات دستگاهها در پروفایل آمازونتون مراجعه کنید.
۱) نحوه تبدیل کتابهای PDF فارسی اسکنشده به فرمت کیندل
بزرگواری زحمت کشیده و خیلی با حوصله همهچیز رو مستند کرده. این آموزش رو دانلود کنید و با حوصله انجامش بدید. توی وبلاگ خودش هم چندهزارتا کتاب حاضر و آماده موجود هست که میتونید استفاده کنید.
۲) کتابهای PDF فارسی با متن رمزگذاری شده
این کتابها مواردی هستن که کدگذاری شدن و امکان کپی و ویرایششون وجود نداره. در نتیجه متنها قابل تبدیل نیستن. بهترین راهحل برای این دسته استفاده از دستوراالعمل اول هست. یعنی اسکن صفحات و برش برای سایز ۶ اینچ.
۳) نحوه تبدیل کتابهای فارسی PDF به فرمت کیندل (متن باز)
این کتابها رو میتونید از کپی و پیست متنهاشون تشخیص بدید (که باید درست انجام بشه). دوست عزیز دیگهای ابزاری نوشته که این کار رو خیلی راحت میکنه. کافیه فایل پیدیاف رو بهش بدید و فایل HTML (ابرمتن) رو تحویل بگیرید سپس طبق دستورالعمل صفرم برای آمازون بفرستید.
۴) نحوه تبدیل کتابهای ePUB و AW3 فارسی به فرمت کیندل
مطابق این آموزش میتونید نسخههای استاندارد این کتابها رو به فرمت قابل خواندن در کیندل تبدیل کنید. این کتابها از طریق پلاگینی که یه دوست دیگه برای نرمافزار کالیبر (مدیریت کتابها) نوشته بصورت مستقیم یا به صورت غیرمستقیم با تبدیلشون به pdf یا html قابل تبدیل هست.
۵) نحوه تبدیل کتابهای HTML (ابرمتن) فارسی به فرمت کیندل
مطابق دستورالعمل صفرم با موضوع convert به ایمیل کیندلتون بفرستید. فقط قبلش سورس صفحه رو باز کنید و تگ <body> رو با <body style=”text-align:right;direction:rtl;”> عوض کنید.
۶) نحوه تبدیل کتابهای فیدیبو و طاقچه و دوستان به فرمت کیندل
عملا ممکن نیست. شاید بشه از طریق مرورگر داخل کیندل به نسخه وبشون دسترسی پیدا کرد که از حوصله من یکی خارج هست چون پردازنده کیندل خیلی ضعیف هست و واقعا زور میزنه تا صفحه کتاب عادی رو عوض کنه چه برسه رندر صفحات سنگین Html. در کنار اون اگه ایدهای در مورد کتابهای انگلیسی ندارید پیشنهاد من خرید کتابخوان فیدیبو هست بجای کیندل. بدون درد و خونریزی کتابهای فارسیتون رو بخونید.
بروزرسانی: با جدیدترین آپدیت سیستم عامل کنیدل و نسخه جدید مرورگرش، امکان خوندن وب درست مثل گوشی موبایل فراهم شده. در نتیجه میتونید به کتابهای فیدیبو (اگر نسخه وب کتابخوان رو حذف نکرده بودند) و همچنین طاقچه دسترسی پیدا کنید و به راحتی روی کیندل مطالعه کنید.
پینوشت:
اگه این مطلب در آینده میخونید و لینکها فعال نیستند من از همهشون یدک برداشتم. از صفحه ارتباط بهم ایمیل بزنید تا براتون بفرستم.
پیشنهاد:
دوست عزیزی ۳۰۳ جلد کتاب فارسی رو تبدیل و آماده مطالعه روی کیندل کردند که میتونید از کانال تلگرامیشون با قیمت ناچیزی خرید کنید. با اعلام اینکه از این پست پیداشون کردید میتونید ۱۰۰ ه.ت. هم تخفیف بگیرید.
بازتابها:
۱۱ دلیل برای خرید کتابخوان کیندل
کتابخوان و کیندل به زبان ساده
چهارشنبه، ۷ آگوست ۲۰۱۹
آگهیطور: فرصت شغلی کار تمام وقت ریموت در ترکیه
تو شعبه استانبول شرکتی که کار میکنم سه فرصت شغلی ایجاد شده برای پوزیشنهای توسعهدهنده ارشد فرانتاند، بکاند و موبایل (ریاکت نیتیو). اگه ترجیح میدید بدون موندن در ترافیک و صرف هزینه رفتوآمد و حتی بدون مهاجرت تو یه شرکت خوب کار کنید این فرصت رو نباید از دست بدید بنظرم. سخت نمیگیریم. اگه کم و بیش «در جریان» هستید سیویتون رو بفرستید.
شرایط کاری:
– تمام وقت به صورت ریموت (راه دور) بر بستر ابزارهای کار تیمی راه دور (اسلک، ترللو، ژیرا)
– ساعت کاری ۱۰:۳۰ الی ۷:۳۰ به وقت ایران (۹ تا ۶ به وقت استانبول) و تعطیل هفتگی یکشنبهها
شروط اپلای:
– ترجیحا دارای تحصیلات مرتبط در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری
– پایانخدمت/معافیت دوران ضرورت نظام وظیفه یا حداقل دو سال مهلت قانونی تا زمان شروع برای آقایان
– نبود منع قانونی سفر به ترکیه برای شرکت در جلسات کاری (در صورت لزوم)
– دارای روحیه کار تیمی، مسولیتپذیری بالا.
– تسلط به یکی از زبانهای ترکی استانبولی یا انگلیسی در حد مکالمه و نوشتار قابل درک.
– سابقه کاری قابل پیگیری (فریلنسر/کارمندی) و یا نمونه پروژهی قابل ارائه برای اثبات تواناییها.
پیشنیازهای کار راهدور:
– حضور قطعی ۹ ساعته در طول روز
– تسلط به ابزارهای کار تیمی نظیر Slack, Trello, Jira و ابزارهای مدیریت نسخه نظیر Git
پوزیشنهای باز:
توسعهدهنده ارشد فرانتاند
– مسلط به اصول پایهای و Best-Practiceـهای HTML5، CSS3، JS، jQuery
– مسلط به یکی از چارچوبهای React, Angular و یا Vue
– مقید به کدنویسی پایدار، اصول وب سمانتیک و بهینهسازی سرعت بارگیری
توسعهدهنده ارشد بکاند
– مسلط به اصول پایهای و Best-Practice ـهای PHP، MySQL
معماری MVC، اصول SOLID و چارچوب Laravel
– قادر به توضیح تفاوت نسخههای مختلف PHP و Laravel
– مسلط به مفاهیم REST و Web Services
توسعهدهنده ارشد موبایل
– مسلط به توسعه اپلیکیشنهای Cross-Platform بر بستر ReactNative
لطفا سیوی و پروتفلوی خودتون رو به آدرس ایمیل [email protected] ارسال کنید تا بیشتر آشنا بشیم. هندلر کانال ارتباطی آنلاین (واتساپ یا اسکایپ) فراموش نشه.
پینوشت:
همگی عزیزان اساتید بندهی حقیر هستند. من سیوی رو کنترل نمیکنم صرفا ارجاعش میدم به بالا.
سهشنبه، ۶ آگوست ۲۰۱۹
در کشف (و ستایش) حقیقت
پیشنوشت:
این نوشته ترجمهی مستقیم نوشته doors and windows and what’s real از وبلاگ Derek Sivers هست و در حین ترجمهاش شعرLeylim Ley با اجرای عبدالرحیم هئیت گوش شده.
من، مثل همه در یک خانه کوچک با چند در و پنجره زندگی میکنم.
یکی از درها به کوچه باز میشود. جایی که بچههایش میآیند تا با سگم بازی کنند. سالخوردگانی که به آهستگی داستانهایشان را برایم تعریف میکنند و من ساعت درونم را کند میکنم تا با حوصله گوش دهم.
یکی از پنجرهها به طبیعت اطرافم باز میشود. میخواهم این درخت[ی که درآنجا قرار دارد] را به خوبی بشناسم. هر روز کمی غذای سگ آنجا میریزم و پرندگان و سنجابها را تماش میکنم که برای خوردنش میآیند.
یکی از درها فقط مخصوص پسرم هست. هربار که بازش میکند به جای جدیدی میرود. هر کاری که آن لحظه انجام میدهم را متوقف میکنم و به دنبال ادونچر جدیدش میروم. پشت این در ساعت درونم بلکل متوقف میشود.
یکی از درها به سوی دوستانم باز میشود. کسانی در سراسر دنیا با علایق مشترک. صدها نفر روزانه زنگ این در را میزنند و سلام میکنند. گاها بیشتر.
یک در مخفی برای عزیزترین دوستانم. این در همیشه بهرویشان باز است.
یک پنجرهی نورگیر رو به آینده. جلوی آن میایستم و رویاپردازی میکنم.
یک پنجره کوچک رو به گذشته. با نگاه کردن به آنهم رویا پردازی میکنم.
ولی یکی از درها اصلا ارزش باز کردن ندارد. چون هر زمان بازش میکنم همان لحظه وحشت تمام وجودم را پر میکند. اتاق مطلقا تاریکی که پر شده از افراد روانگسیخته که به دنبال توجه هستند. غریبههایی که بر سر غریبههای دیگر داد میزنند و به دنبال دعوا هستند، کسبوکارهایی که روی همین یک پنجره تمرکز کردهاند و فقط چیزهای بد را نشان میدهند چون درآمدشان وابسته به عصبانی و ناراحتشدن مردم هست.
آنها انتظار دارند من فقط آن در را باز کنم. چون فکر میکنند پشت آن در دنیای واقعی هست. ولی هر طور که فکر میکنم هرچه پشت آن در هست از واقعیتهای پشت درهای دیگر واقعیتر نیست.
شنبه، ۲۰ جولای ۲۰۱۹
چه کنم؟
یکی از دوستانم ایمیل زده که:
من این هفته امتحانات دوره کارشناسیم تموم شده. و از روزی که تموم شده فشار فکری زیادی روم هست. حس یه آدم بلااستفاده. منم حتا یه روز نمی تونم اینجوری سر کنم. قبلاً اگر هیچ کاری نداشتم حداقل در هقته چند روز دانشکده بودم و این احساس وانهادگی رو به خودم نداشتم. با یکی از دوستانم حرف زدم بهترین کارو شزکت در ارشد برای سال دیگه قرار دادم. اما من هیچ کاره هستم الان عملاً. از یکی از دوستان قدیمی مجازیم پرسیدم چیکار میکنی گفت:«پروژه، ترجمه، مسافرت، بیرون،فیلم، بازی و… خیلی کارا». من یکیش هم هیچ وقت نداشتم. شما میتونی کمک کنی؟ چیزی به ذهنت می رسه؟ الان فقط به این فکر میکنم کی میتونه زاهی نشونم بده. توی زندگی واقعیم که یا من نمیدونم باید از کی کمک بگیرم یا نیست و نمی بینم کسی رو. باید از این وضعیت هیچی زود بیام بیرون. درآمد و پول هم که صفر.
پیش از این نوشته بخوانید: جبر زندگی
پیشنوشت: من مشاور کاری/زندگی/امثالهم نیستم و هیچ اطلاعی هم در این زمینه ندارم. چیزهایی که میگم بر اساس تجربیات و برداشتهای خودم از زندگی هست نه چیز بیشتری.
از آخر شروع کنیم برگردیم عقب، درآمد و پول هم که صفر؟
درآمد و پول و سایر ارزشهای وابسته وقتی بهدست مییان که شما ارزشی تولید کنید و تحویل جامعه/محیط بدید. به احتمال زیاد به دانشگاه رفتید که مهارت کار کردن بدست بیارید. حالا این مهارتها رو استفاده کنید و وارد بازار کار بشید. یا شغلی ایجاد کنید یا برای کسی کار کنید یا اگه فکر میکنید «وضعیت اقتصادی ممکلت» دچار قطعی آب هست مهاجرت کنید.
«پروژه، ترجمه، مسافرت، بیرون،فیلم، بازی و… خیلی کارا»
شما هیچکدوم از اینها رو نداشتید؟ مطمئنم منظور دوست مجازیتون هم مسافرت به جزایر هاوایی نبوده (هرچند اون هم ممکن هست). من کاملا مطمئنم شهری که دراون ساکن هستید هزار و یک جای قابل توجه و جذاب داره که شما ندیدید یا اگه دیدید هم به راحتی از کنارش رد شدید. در مسافرت همیشه به روتون باز هست.
فیلم / بازی تو اینترنت و تورنت و سایر شبکههای توزیعشده [به رایگان] پر هست.
ترجمه و پروژه توی سرویسهای واسط بین فریلنسر و کارفرما زیاد هست که با جستجوی ساده میتونید بهشون برسید و لیست بیشماری از اینکارها رو ببینید. کمی جدیت و پافشاری میخواد فقط.
به نظر من،
شما (نه الزاما عمدا) خودتون رو داخل تمی از دلایل واهی قرار دادید برای افسردگی و هیچکاری نکردن. که مبداش برمیگرده و به ترس شما از زندگی مستقل که تموم شدن دانشگاه شروع اون هست. درکتون میکنم چون وقتی خودم با شرایط مشابه (آغاز مهاجرت) مواجه شدم تو یک ساعت دو بار بالا آوردم. برای خودتون دلایل کافی برای به سیم آخر زدن پیدا کنید و به سیم آخر بزنید. با خود واقعیتان صلح کنید و تلاش کنید مشکلاتتون را حل کنید و اونهایی که حل نمیشوند رو از خیرشون بگذرید و خودتون رو بکشید و ول کنید و رد بشوید و شعبدهبازی کنید و موفق شوید و از زندگی لذت ببرید و این آهنگ رو گوش بدید و سخت نگیرید.
جمعه، ۵ جولای ۲۰۱۹
رویای ارسباران
باز هم هفتهای از هفتههای مسافرتهای چند روزه با فامیل. اینبار همه روی ارسباران توافق کردهاند. به محض رسیدن چادرها برپا میشود. از دور مانتوی قرمزرنگت توجهم را جلب میکند. اسمت را قبلا شنیده بودم. میدانستم که هستی. ولی در اولین دیدار با تو انتظار نداشتم آنقدر احساس نزدیکی و آشنایی کنم. انگار گمشدهای را بعد از چندسال پیدا کردهام. نگاهت به نگاهم میافتد و لبخندی میزنی.
شبشده. همه کنار آتش بزرگی که راه انداختهایم جمع شدهاند. مطمئن نیستم همه مثل من متحیر تفاوتت هستند یا نه. از صورت زیبایت که از روشنایی آتش منور شده بگیر تا صدای دلنشینات. ظرافت حرکاتت. لبخند شیرینت و آن نگاههایی که گاه و بیگاه به نگا متحیر من میاندازی و میدزدی.
نیمهشب است و همه خوابیدهاند. روی تپهای نزدیک چادرها نشستهام و به آسمان خالی از ابر خیره شدهام. صدای زیپ چادرتان توجهم را جلب میکند. سرم را برمیگردانم و تو را میبینم. میآیی و کنارم مینشینی. دنیا پررنگتر میشود.
صبح روز بعد هر چیزی حس متفاوتی دارد. آفتاب پشت ابرهای بهاری جا خوش کرده. بارانی ریز میبارد. ظهر نشده بساط آتش دوباره برپا میشود.
هوا تاریک میشود. یکی از ماشینها را نزدیک آتش میآورند و آهنگهای شاد پشتسرهم پخش میشود. هرکسی دست دیگری را میگیرد و میرقصد. نوبت ماست. از ته دلت میخندی.
شب میشود. کمکم هرکسی بیآنکه از واقعه خبری داشته باشد به چادرش میرود. فقط من ماندهام و تو. نفسهای آخر آتش است ولی گرمایش هنوز اجازهی ماندن میدهد. کاپشنم را در میآوردم و به تو میدهم. از گذشته و آینده صحبت میکنیم.
صبح کبودی نیش عنکبوتها روی گردنمان خودنمایی میکند. حداقل دیگران اینطور فکر میکنند.
یک سال گذشته. همان گروه فامیلی و همان روزها و همان محل. تنها یک چیز متفاوت است. دیگر تو مال منی. اینبار با ماشین خودمان آمدهایم و چادرمان هم از بقیه جداست. عصر به کنار رودخانه میرویم و پاهایمان را در آب میاندازیم. سردی آب روح و روانمان را جلا میدهد. سرت را روش شانهام میگذاری و ساکت میشوی.
شب کنار آتش مینشینیم. فلاکس چایی را میآوری. تا صبح به آسمان خیره میشویم و حرف میزنیم.
صبح کمکم میکنی چادرمان را جمع کنیم. مینشینم پشت فرمان و تو کنارم مسئولیت آهنگهای مختص این جادهی رویایی را بعهده میگیری. باهم میخوانیمشان و تو زیباترین موجود دنیا میشوی.
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
وز هر چه گفتهاند و شنیدیم و خواندهایم
– سعدی
مرتبط:
چهارشنبه، ۲۶ ژوئن ۲۰۱۹