آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

چطور خودم رو بکشم؟ دلایل و دستورالعمل‌های یک خودکشی موفق

نوشته‌ی سابق راهنمایی بود برای رهایی از چنین حسی، بعلت ازدیاد کامنت‌ها و ایمیل‌ها و عدم توانایی در پاسخ‌گویی حذف شد. اگر از گوگل به این صفحه رسیدید نوشته‌های زیر کمک‌تان می‌کند:

از شنبه شروع نخواهی کرد، اگر این نوشته را نخوانی
سواستفاده و دستکاری ذهنی: شناخت و جلوگیری از خطرناک‌ترین قابلیت بشریت
چطور از یک جدایی جان سالم به در ببریم؟
مینیمال (۱۳) چطور با کسی که Emotionally unavailable است وارد رابطه شویم؟
چطور شاد و مفید زندگی کنیم؟ راهنمای عملی و قطعی شادی و بهره‌وری روزمره
مینیمال (۱۲) با مسائل غیرقابل حل زندگی‌مان چه کنیم؟
چه‌طور از شر رابطه‌ی مخرب‌مان خلاص شویم؟
چرا و چطور با «خودمان» آشتی کنیم؟
راهنمای مردن و زندگی پس از آن، یا چه کنیم که هر روزمان یک غنیمت با ارزش شود؟
مینیمال (۹) چطور خیلی سریع حس بهتری داشته باشیم؟
چطور برای زندگی برنامه‌ریزی کنیم؟ راهکاری ساده و سریع برای رسیدن به اهداف‌تان
همین حالا لیست‌های انتظارتان را تخلیه کنید
چطور در جای بد، خوب زندگی کنیم؟
با خوشبختی و ترسِ از دست‌دادنِ خوشبختی چه کنیم؟

پیش‌نوشت:
– تمام کردن این پست سه ماه طول کشید. درواقع اراده‌ای برای تمام کردنش وجود نداشت ولی خودکشی ناموفق دوست صمیمیم باعث شد عزمم رو جزم کنم برای نوشتن و تمام کردنش. امیدوارم به درد شمایی که از گوگل به این صفحه رسیده‌اید هم بخورد و بتوانید با موفقیت خودتان را بکشید.
جهت ابهام‌زدایی، این نوشته دعوت و راهنمایی برای خودکشی جسمی نیست ولی اگر با این ایده این پست را می‌خوانید ممکن است کمکتان کند.

خودکشی مرحله نهایی افسردگی هست. افسردگی وقتی به‌وجود می‌آید که وضع موجود دیگر قابل تحمل نیست و وضع موجود از چیزهایی بوجود می‌آید که شما می‌خواهید ولی نمی‌توانید به آن‌ها برسید یا آن‌ها را بدست آوردید.
در این شرایط اولین (یا کمی بعد از اولین) فکری که به ذهن هر کسی می‌آید خودکشی‌ست. قطع ارتباط دائمی با دنیا و خودتان. خاموشی مطلق هرچیزی که درحال حاضر می‌شناسید.

خودکشی

خودکشی انواع مختلفی دارد:
– خودکشی مجازی، قطع ارتباط با تمامی شبکه‌های مجازی و حذف خودتان از اینترنت.
– خودکشی عاطفی، پایان رابطه‌ی مخرب به نفع یک یا هردو طرف رابطه.
– خودکشی مالی، توقف تلاش برای رویه درآمدزایی آب باریکه‌ای و پایان تلاش برای حرکت در مسیری که دولت یا گذشتگان (به شکل عرف) برایتان تعریف کرده‌آند.
–  و البته خودکشی جسمی که یکی از انتخاب‌هاست ولی بعد از انجام گزینه‌های قبلی و مراجعه به روانپزشک.

خودکشی در ابعاد زمانی هم متفاوت هست:
– خودکشی ماضی، مناسب برای افرادی که در گذشته گیر کرده‌اند.
– خودکشی مضارع، مناسب برای افرادی که فقط برای آینده زندگی می‌کنند.
– خودکشی حال، مناسب برای افرادی که گذشته و آینده را ول کرده‌اند و فقط درگیر همین لحظه و همین الان هستند.

اگر بخواهم این نوع از افراد را به نسبت تمرکزشان بر زندگی با نمودار نشان دهم همچین چیزی خواهد شد:
– نمودار قرمز برای افرادی که در گذشته گیرکرده‌اند.
– نمودار زرد (که به رنگ خردلی نشان داده شده) برای افرادی که همه‌چیز را ول کرده‌اند و چسبیده‌اند به آینده.
– نمودار نارنجی برای افرادی که نه گذشته برایشان مهم است و نه آینده. چسبیده‌اند به الان.
– و درنهایت نمودار آبی که بنظرم تعادل ایده‌آلی دارد. با گوشه چشمی به آینده‌ی نزدیک و ممکن و همچنین توجه به درس‌های گذشته‌ی نه‌چندان دور، تمرکز بر حال.

نمودار تمرکز-زمان

شما برای رهایی از وضعیتی که در آن گیر کرده‌اید چاره‌ای ندارید جز خودکشی. جز اینکه خود گیرکرده در گذشته‌تان را زیر آب خفه کنید چاره‌ای ندارید. هیچ‌راهی جز اینکه خود آینده‌نگرتان روی صندلی برقی ببندید و جزغاله‌اش کنید ندارید. بگذارید تاوان به‌تباهی کشاندن حال و آینده‌تان را بدهد. چاره‌ای جز حلق‌آویزکردن خودتان که چنان درگیر لحظه است که ۱۰ ثانیه بعد کوچک‌ترین اهمیتی برایش ندارد نیست. 

فقط بعد از این خودکشی‌هاست که خود واقعی شما مجال نفس‌کشیدن پیدا خواهد کرد.

برای خودکشی بهتر و بدون‌درد، برای خودتون دلایل کافی برای به سیم آخر زدن پیدا کنید و به سیم آخر بزنید. با خود واقعی‌تان صلح کنید و تلاش کنید مشکلات‌تون را حل کنید و اون‌هایی که حل نمی‌شوند رو از خیرشون بگذرید و ول کنید و رد بشوید و شعبده‌بازی کنید و موفق شوید و از زندگی لذت ببرید و این آهنگ رو گوش بدید و سخت نگیرید.

اگر فکر می‌کنید این نوشته چرت‌وپرت هست این کلیپ قطعا کمکتان می‌کند:

 

اگر دلتان خواست با کسی درمورد شرایط‌تان حرف بزنید می‌توانید به ده‌ها نفری که من رو لایق هم‌صحبتی دانستند ملحق شوید. من قضاوت‌تان نمی‌کنم و از شنیدن داستان زندگی‌تان لذت می‌برم. صفحه ارتباط رو ببینید.

و در آخر:

انسان فقط با تجربه‌ی درد و رنج به اوج عظمت می‌رسد.
ناپاک‌ها آنانند که گزندی ندیده‌اند، نسوخته‌اند، خونشان ریخته‌نشده، دریده نشده‌اند. ارزشی درون خود ندارند و جایی در این دنیا ندارند. آنان خفته‌اند. شادمان باش که شکستگان بیش از همه تکامل یافته‌اند.

مرتبط:
در باب آنلرن
– چرا و چطور با «خودمان» آشتی کنیم؟

بروزشده در یک‌شنبه، ۱۳۹۹٫۰۹٫۳۰

آراز غلامی
شنبه، ۲۲ ژوئن ۲۰۱۹
تنها:

سلام
منم دلم میخواد خودمو بکشم چون همیشه خرابکاری میکنم.
اگر کسی که دوستش دارید مدام به شما فحش بده و تحقیرتون کنه چه حسی پیدا میکنید؟
احتمالا هر روز بیشتر به این نتیجه میرسید ک ارتباطتون رو قطع کنید.. اگر همسرتون هست به فکر طلاق میفتید .. اگر دوست پسر یا دوست دخترتون هست ازش جدامیشید اگر مثل من یک آشنای مجازی هست بلاکش میکنید.
اما من خودم میرم پیویش و وقتی بلاک میشم دوباره شماره جدید میخرم و دوباره میرم پیویش.
من دیوونه ام؟
الان ک این متنو مینویسم اون اکانتشو حذف کرده و من واقعا احساس تنهایی میکنم وخیلی ناراحتم که چرا اذیتش کردم
اون یه پسر مقید به اصول دینی هست و من برای اینکه نگهش دارم و باهام بمونه خیلی کارای بدی کردم ..و همیشه بهش قول میدم دوباره ناراحتش نکنم..
من حتی عکس های نامناسب برهنه از اینترنت گرفتم گذاشتم پروفایلم تا تحریکش کنم و وسوسه بشه با من ارتباط برقرار کنه.. عکس العملش دوباره صبر بود ..اول فقط تعجب کرد و گفت این عکسا چیه بعد سکوت کرد و دوباره جوابمو نداد و پیاممو سین نکرد و من ازین کار خیلی بدم میاد ک جوابمو نمیده بخاطر همین حرفای بدتری زدم و بیشتر ناراحتش کردم..
گفتم ازاین ب بعد یکی ازاین دوتا کارو انجام میدم یا میرم یکیو پیدا میکنم مثل خودم نیاز عاطفی داشته باشه نه مثل تو چشم و دل سیر وباهاش ارتباط برقرار میکنم و یا کلا از مجازی میرم برای همیشه.. و میرم فروشندگی میکنم..
اینبار فحشم نداد.. بمن گفت اره لطفا از زندگیم برو. کلا از مجازی هم برو . برو فروشندگی کن. یا کار بهتر.
و بعد اکانتشو حذف کرد.
اکانتی که باهاش کانال داشت و فکر نمیکردم هیچوقت حذف کنه ..به همین راحتی رفت و هربار که من شماره جدید میگرفتم و قبلیو حذف میکردم مطمئن بودم که همیشه هست .
اون مدافع حرمه بمن فحش میداد تا از زندگیش برم چون قرار نبود هیچوقت به هم برسیم. چون نمیخواست بعد از رفتنش من تنها بشم.
من سعی کردم تحریکش کنم اما اصلا وسوسه نشد. اوایل اشناییمون اول اون ابراز محبت کرده بود یک روز بمن گفته بود من دست هاتو دوست دارم برای پاک کردن اشکام.
اون همیشه به حرفام گوش میداد. همیشه باهاش درددل میکردم. بخاطر شرایط بد زندگیم.. یه بار دیگه قرص خوردم و فقط اون میدونست وبقیه فکر کردن مسموم شدم.. همه این 3 سال با صبوری در کنارم بود ومن بی لیاقت قدر خوبیاشو ندونستم و حالا رفته.. چندبار بمن اعلام کرد دیگه نمیخوام چت کنم وهمه چیز تموم اما من باز مزاحمش شدم..تلفنش خاموشه همه شبکه های اجتماعیو رو چک کردم ونیست.. بنظرتون وقتی این همه بمن فرصت داد و قدر ندونستم و اصلاح نشدم لایق مرگ نیستم؟؟
بنظرتون من ادم به این کثیفی نباید خودمو بکشم؟

عارف:

سلام به همه
من هم میخوام خودم رو بکشم
ولی به طریقی که مرگ طبیعی جلوه بده
هنوزراهشوپیدانکردم….پیداش کردم اینکارومیکنم.چون من سنم ازبعضی شماهابیشتره و سی رو ردکردم.درس هم خوندم کارهم کردم پول هم زیاددرآوردم.برای من فقر و بیکاری میتونه دلیل خودکشی نباشه.من طعم بیکاری و بی پولی هم کشیدم.
ولی میخوام به اونایی که میگن خودتونونکشید بگم شما واقعا ما رو درک نمیکنید.شما اصلا نمیتونید یه نفر رو مجاب کنید که خودتو نکش درحالی که واقعا نمیدونین چشه…کجاست..فکر و احساسش کجاس…چی میخواد…پس الکی ادای ادمای مهربون و دلسوزو درنیارید.
هرکس برای کشتن خودش دلیلی داره که میتونه موجه باشه.همه ی مشاوره ها لازم نیس به امیدواری به زندگی ختم بشن.ولی خب امتحانش ضررنداره شاید یه نکته بتونه به بینش ما کمک کنه .اره.مشاور نمیتونه ما رو از خونواده و خونه و شهرمون و مدرسمون بیرون بیاره بگه خب حالا تو آزادی برو هرطور دوست داری به آرزوهات برس…
ما فقط باید توی همین خونه و شهر بریم پیش مشاور یا بهش که توی یه شهر دیگس زنگ بزنیم .این مشاور حتمن نباید روانپزشک باشه.اون ممکنه کاری نکنه.ولی فقط گوش بکنه.باید بهش بگیم یه گوش شنوا میخایم.من این آدمو پیدانکردم.مسئول وبلاگ شما هم اگه میخای کمکی کنی اون آدم رو واسمون پیداکن.(منظورم هم خدانیست که یه سری سریع میگن به خدادردو دل کن).جمع عزیز لطفا اگه میشناسید شما هم بگید.اینجا یه کشوره بالاخرا یه نفر یابد باشه که میتونه به حرف همه ی ما فقط گوش کنه و قضاوت نکنه و ما فقط حرف بزنیم و حرف بزنیم و اون هیچ راه حلی نده.فقط بذاره خالی بشیم..یه نفر که خیلی گوش بده.اونقدر که حوصله ی خودت سر بره و کم بیاری از بس گوش داد!خواهشا این آدم سر تا پا گوش رو پیداکنید و بهم معرفی کنید.

mar mar:

من کامنت ها رو خوندم
نیومدم به کسی امید بدم یا هرچیزی مثل این
فقط میگم اگه واقع بین باشین و منطقی به قضیه نگاه کنین همین که چنین چیزی تو گوگل سرچ کردین و اومدین تو این سایت یه معنی داره اونم اینکه ناخودآگاه شما به دنبال راهی برای نجات پیدا کردن و زندگی کردنه پس چرا می‌خواین بکشینش؟
این ناعادلانه هست. شما شاید انکار کنین اما مطمئن باشید خودتون هم در اعماق وجودتون باور دارین که شاید شاید و شاید هنوز هم امیدی وجود داره.
خودکشی هنر خاصی نمیخواد و ساده ترین راهه اما بهترین راه نیست.
زندگی هر چه قدر هم مضخرف باشه بازم بستگی به تو داره که چجوری میبینیش به نفر میگه دنیا خیلی بد شده حتی گل ها هم خار دارن اما کس دیگه میگه ببین دنیا هنوز هم قشنگه حتی خار ها هم گل دارن!
این فقط به خودت بستگی داره که چی ببینی!
همانطوری که گفتم نیومدم برای نصیحت و این چیزا فقط ازت می‌خوام به خاطر اون روزنه امید کوچیکی که هنوز تو دلت مونده یکم دیگه تحمل کنی یکم سخت تر تلاش کنی شاید معجزه زندگی تو هنوز اتفاق نیفتاده شاید قرار باشه فردا اتفاق بیفته یا شایدم فردای بعدش فقط منتظر اون معجزه باش و برای تلاش کن هرچند که اگه بهش فکر کنی وجود خودت در همین لحظه یه معجزه است! تویی که با وجود همه این مشکلاتی که گفتی تا حالا دووم آوردی مطمئن باش بعد از اینم میتونی
امیدوارم حرفام حداقل دید یه نفرو تغییر بده کی می‌دونه شاید اون معجزه الان اتفاق بیفته

فاطمه:

دیگع خسته ام فقط میخوام بمیرم
خیلی هم پولدار ام بابام سه تا ماشین داره باهام هم خوبن اما هیچ کس منو درک نمیکنه من کلی ارزو داشتم اما دیگه نمیخوام بمونم
چیکار کنم که خلاص شم؟

Hedie:

خسته شدم از این زندگی نمیخوام زنده بمونم همین راهکار سریع لطفا 👌🏻این چه زندگیی ادم تا میاد یه دیقه خوشحال باشه ضدحال میخوره 😪😪خستم دیگه بسته بابا اه حالم بهم میخوره دیگه روزی هزار بار به مامانم میگم اخه چرا بدنیام اوردی😫😫😫بسته دیگه خدا تمومش کن این بازی مسخررو😔

نهال:

الان ك دارم اين و مينويسم تمامي كارامو كردم تا خودمو خلاص كنم اينجا استانبوله من تنهام و كسي نيست جلومو بگيره ، ايران ك بودم همش سختي ديدم پدرم ك مرد برادرمم مرد نامزد كردم نامزدمم مرد همش كار كردم اما هرچي در اوردم رفت واسه اجاره و خرج خونواده تلاش كردم ك درس بخونم اونم پزشكي اما همش شكست خوردم پولي نداشتم ك هي كتاب بخرم بخونم ، كتاب نوشتم اما پول انتشارشو نداشتم حتي پول نداشتم دندونامو درست كنم ك هركسي ك بهم ميريه نگه دندون خرگوشي خلاصه مادرم خواهرم برادرم با كار كردن من سير ميشدن من شبانه روز كار كردم يكم پس انداز رديف كردم و دادم مادرم
با ي پسري اشنا شدم ك گفت بريم خارج از ايران بلكه پيشرفت كنيم
خيلي بهم احترام گذاشت الانم ميذاره
اما خيلي خسيسه
منو اورد استانبول تا خاستم جم بخورم كورنا اومد خونه نشين شدم و كارم شده اشپزي و خونه داري
مادرم منتظره من درس بخونم و برگردم اما من حتي كرايه ماشين هم ندارم ب صدجا پيام دادم نخاستنم همه دانشگاها رفتم پول ميخان ك من ندارم جاهايي ك منو ميخان در عوض لمس تنم بهم پول ميدن ك من نميتونم دوسپسرم با تمام اخلاق خوبي ك داره ي قرونم خرجم نمي كنه همش ميگه ندارم من اميد ديگه اي ندارم مادرم التماسم كرده درس بخونم تا اونا رو از اين بديختي نجات بدم
اما من پول برگشت هم ندارم
حتي توي اين ٧ ماه كوچه ها رو نديدم دوسپسرم همش سر كاره و روزاي تعطيل ميخابه
من ب درد مردن ميخورم
مادرم توي يك خونه خشتي زندگي ميكنه نگرانشم خونه اي ك حتي حموم نداره
كاش اين دارو اثر كنه
ميخاستم گوشيمو ريست كنم ناگهان صفحه شما باز شد
خدا حافظتون باشه

‌h:

خستم:-(

همین و بس….

سوگل:

هیچ درمان و کمکی برای آدمی که میخواد از بین بره نیست ..
حالا شما هی بگید با فلان شماره تماس بگیرید..

پریا:

علی من به کمک نیاز دارم میخوام یکی حرفامو بشنوه میتونی بگی چطور باهات ارتباط برقرار کنم؟

سون:

من شکست خوردم تنها دلیلی که دیگه میخوام به زندگی لعنتیم پایان بدم همینه خواستن ها و نتونستن ها منو نابود کرد من یه ترسوی عوضی هستم که تسلیم شدم من به همه ظلم کردم من به یه دنیا خیانت کردم من به همه ی شما که اینو میخونید هم خیانت کردم حتی شمایی ک میخوای به خاطر بی پولی خود کشی کنی باعثش منم اگه یه بچه تو افریقا از گرسنگی میمیره مسبب اونم منم خدایا خدایا خدایا خدایا واقعا تنهام گذاشتی؟

سون:

من بدهکارم به خودم به خدایی که منو افریده به پدرو مادرم به یه دنیا به همه ی مردم دنیا بدهکارم از خودم متنفرم از این که همیشه اشتباهی فهمیده شدم از این که با همه با ادب و مهرو علاقه جلو اومدم اما همیشه تحقیر شدم زمانی که ….
هیچ کس رو ندارم همیشه مجبورم به خنده و تظاهر همه فکر میکنن که ادم بی دردو سرخوشی هستم اما دیگه از تظاهر خسته شدم دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه ناراحتمم نمیکنم دیگه واسه زندگی کردن زیادی کهنه شدم این 17 سالی که زندگی کردم اندازه ای 1700 سال گذشت میخوام بایکی حرف بزنم اما اون کارم بلد نیستم اینجام کسی رو برا حرف زدن ندارم بی دلیل همه ازم متنفرن دنیا تورو خدا ولم کن

نگار:

سلام من۱۸سالمه، یه خواهر کوچیکتر از خودم دارم،من یه پدر مادر خیلی حساسی دارم ک هرچیزیو بد میدونن و زندگیشون فقط بخاطر حرف فامیل میگذره،۱۰سالم ک بود خونه دوستم بودم(همسایه بودیم) خاست بره خونه یکی از فامیلاشون منم باهاش تا جلوی درشون رفتم و برگشتم، تا رسیدم خونه بابام شروع کرد ب کتک زدن من و میگفت هنوز ولت نکردیم تا هر غلطی میخای بکنی با هرکسی میخای بگردی، شدی مثل دخترای هرجایی یه پسر میبینی میخندی، من اصلا هیچکدوم از حرفاشونو نمیفهمیدم فقط با دوستم رفتم جلو در یکی از فامیلاشون، نمیدونستم ک کارم اینقد بد بود ک لایق کتک خوردن و فحش شنیدن باشم، این کار من باعث شد زندگیم بشه جهنم،هر روز کتکم میزدن میگفتن نمیزاریم ابرومونو ببری، دنبال پسرا راه بیفتی بری، هرجا دلت خاست راهتو بکشی بری، به معنای واقعی کم اوردم، مامانم و بابام محبتشونو ازم دریغ کردن، حتی تو صورتم نگام نمیکردن، راجب حال و روزمم اصلا نمیتونستم باکسی حرف بزنم، تو تنهایی خودم میسوختم،اوضاع همینجوری بدتر میشد دیگه ب جایی رسیده بودم ک جلو کتکاشون بی حس شده بودم، از اون موقع با این اتفاقا از جنس مخالفم بدم اومد هرکاری ک بکنی نوشته میشه پای ارتباطت با یه پسر، مامانم دیگه دخترم صدام نمیکرد، بابام تا منو میدید میگفت فقط از جلو چشام گمشو کنار، من فقط اجازه مدرسه رفتن و برگشتن داشتم نه میزاشتن خونه دوستام برم ن میزاشتن کتابخونه برم هیجا هیجااا نمیزاشتن برم، زندگیو برام جهنم کردن و نمیدونم بخاطر کدوم اشتباه!
کلاس نهم ک بودم بعد از پنج سال رفتم با مشاور مدرسمون راجب حال و روزم صحبت کردم، چون دیگه نسبت به چیزی حسی نداشتم، اوضاع درسام افتضاح بود فقط نمره قبولی میگرفتم، حوصله جاهای شلوغ مخصوصا مدرسه رو نداشتم، فقط برای فرار از خونه میرفتم مدرسه تنها جایی بود ک میتونستم بهش پناه ببرم، دقیقا یک روز بعد از صحبت کردن من با مشاوره مدرسه، ایشون با خونمون تماس میگیره و میگه دخترتون اصلا شرایط روحی خوبی نداره باید ببرینش پیش روانپزشک،وقتی من رسیدم خونه مامانم تا تونست منو زد میگفت نمیزارم با اینکارات بی ابرومون کنی، فردا میگن دختر فلانی دیونس میره پیش مشاور، تو زندگیت ب موقعش همه چی داشتی، هرلحظه این جهنمو برام بدتر میکردن،اون شب مامان بزرگم اومد خونمون دید چقد جو خونمون بده، صورت من کبوده مامانم به بابام گفته بود با مشاور مدرسمون صحبت کردم، بابام یهو لیوان تو دستشو پرت کرد سمتم لیوان خورد تو ستون پودر شد، بابام پاشد ک بیاد بزنه منو مامانم بزرگم بزور جلو گرف، بابام بهم گف سرتو میبرم تا ابروریزی نکنی، مامان بزرگم اون شب منو برد خونه خودشون به مامانم وبابام گف میبرمش تا فرد جنازشو نشونم ندیدن، الان سه ساله ک من با مامان بزرگم زندگی میکنم، ولی چ زندگی همش تو سری میخورم از همه طرف، از همه خجالت میکشم، تنها کارم شده زخمی کردن خودم، همش تیغ دستم باشه و خودمو زخمی کنم، پنج ماه پیش دقیقا قبل این تعطیلیای کرونا، موقع رفتن ب مدرسه هرچی قرص پیدا کردم خوردم، ولی تو مدرسه حالم بد شد و فهمیدن قرص خوردم زنگ زدن بابام اومد منو بردن بیمارستان معدمو شستشو دادن، اون موقع بعد از چن سال حرفامو زدم بهشون گفتم خسته ام کردین، بخاطر کدوم کار زندگیمو جهنم کردین، اوارم کردین، بابام تو همون بیمارستان زد تو گوشم گف، میمونی و تو جهنمی ک خودت ساختی زندگی میکنی، هرچی سرت بیاد حقته… بخدا هنوزم نمیدونم کجارو اشتباه رفتم، چ کاری انجام دادام ک لایق این همه مصیبتم
خسته شدم، تا الانم خیلی صبر کردم، ولی تصمیم گرفتم خودمو راحت کنم تا ب اجبار زنده نباشم

نیلوفر:

ازتون خواهش میکنم یه راه بهم پیشنهاد بدین واسه تموم شدن زندگیم

علی:

امشب خیلی دلم می خواد بدون اینکه وجودی داشته باشم بمیرم اما…
لعنتی من همیشه آنقدر قوی بودم که جا نزنم راستش یه تکرار پشت تکرار تا وقتی که خدا تنها منشاء قدرت خودش قبولم کنه…
احمق بودن من در همین حده

خسته:|:

ناموصن ی چارتا روش خودکشی بزارین یا مثلن سایت فروش قرص برنج اینقدم ما سختی نکشیم والا)))

S:

میدونی درد بی احساسی یعنی چی؟میدونی وقتی پدر مادرت ولت کنن یعنی چی؟کمک نمیکنه نوشتهات من ۱۰۰ بار زنگ زدم ۱۲۳ هیییچچکککسسس جواب درست نمیده فقط خودکشی تنهاراهه

محدثه:

خیلی خستم دیگه نمیتونم تحمل کنم اطرافیام دارن جررم میدن تف تو این دنیا این ادما نمیذارن من راحت زندگی کنم… فقط میخام بمیرم فقط مردن منو راحت میکنه..

ابراهیم:

میخام بمیرم تورو خدا بهم کمک کنین ، به اون شماره زنگ میزنم در دسترس نیست خیلی تنههااااااام

عباسی:

سلام کسی هست؟؟
من ب کمک نیاز دارم

L. Lawliet:

خودکشی مبحثی خیلی سنگین و حساسیه . خواهشا توی کامنت ها انقدر مسخره ازش استفاده نکنید .

جوجو:

من الان خسته شدم مامانم خیلی اذیتم میکنه همش میگه درس بخون امروز امتحان فیزیکمو دادم چند تا سوال و نمیدونستم تا میخوردم منو زد بعدش ساکشو بست و میخواست بره ک با کلی گریه نذاشتم از خدا همیشه میخواستم منو بکشه که راحت بشم من درسم خیلی خوبه تو مدرسه فرزانگان ۲ کرج درس می خونم ولی بدم میاد کسی بهم تهمت بزنه من دیشب تا ساعت ۳ درس خوندم ولی مامانم میگه تو درس نمیخوای بی ادبی زبون درازی کثیفی دیگه خسته شدم تورو خدا کمکم کنید

علی:

اکثراً اومدن اینجا کامنت‌های نسبتاً سَمی و ناراحت کننده دادن طوری که انگار یه چیزی هم بهشون بدهکاری اما به عنوان یه پسر هفده‌ساله که به معنای واقعی افسردگی مضمن داره، (با اینکه من خودم از اعتراف کردن اینکه افسرده‌ای کاملاً مخالفم چون مال خیلی‌ها جدی نیست (البته چیزی به نام افسردگی جدی هم وجود نداره. یا هستی، یا نیستی ‌و به هیچ‌وجع حق گفتن اینکه «تو افسرده نیستی» رو به هیچ‌کسی نداری) اما خوب خیلی‌ها از این کلمه سواستفاده‌های شدیدی میکنن که دیگه جایی برای ماهایی که داریم به معنای واقعی ازش رنج می‌بریم نیست!) اومدم اینجا بگم: کمک بگیرین. نه اینکه بیاین توی این وبسایت برای نجات خودتون بلکه برین از یه متخصص واقعی درخواست کمک بگیرین.

خیلی از دلیل‌هایی که الآن من و شما اینجا هستیم میتونه ربط داشته باشه به اقتصاد کشور که چرا منی که به قول خودشون اول زندگیمه، هیچ امیدی به آینده ندارم و انگار همین الانش هم نِصف من از داخل مُرده. داشتن احساس غریبی و اینکه آدمه عجیبی هستی از چندین لحاظ (فکری، جسمی، جنسی…) نسبت به سایر هم سن و سالان. داشتن دیسمورفیا شدید و اعتماد به نفس کم. آزار و اذیت‌های زیاد توی دوران کودکی به‌خصوص توی محیط مدرسه. وضع مالی کم. ساپورت کم و ناقص از خانواده درزمینه درسی و شغلی و هزار تا دلیل دیگه.

فکر کردن به خودکشی، علاوه براینکه خودش به‌شدت آسیب‌دهنده است، دلیلاش هم یک یا دو چیز نیست. هزارتا دلیل که شاید درنگاه اول احمقانه‌هم به نظر بیان اما وقتی میان رو هم، هیچ چیز جلودارش نیست. برای هرکس دلایلش مختلفه اما شباهت‌های زیادی با هم دارن، مثل اولین و قوی‌ترین دلیل: تنهایی. شاید اینی که میگم نا امید کننده باشه اما حداقل خوبه ترجیح بدی خودت رو بکشی به جای اینکه تا آخر عمرت احساس تنهایی و بیگانگی کنی. شایدم اصلاً بخاطره همینه. شاید علت کشتن خودت علاقه‌ی زیاد به خودته که حاضر نیستی پر پر شدنت رو تو این دنیا ببینی.

اگه کسی دوست داشت با من حرف بزنه، من درخدمتم 💖 با اینکه بعید میدونم چون اصلاً آدم جالبی نیستم و مطمئنم سنم نسبت به کسایی که الآن فکر خودکشی افتاده تو ذهنشون واقعاً کمه به قدری که دلم واسه خودم میسوزه که باید الآن اینجا، سر از این وبسایت درآورده باشم و دارم حتی کامنت میذارم.

برای هرکسی هم که الآن تو مخمصه‌ای گیر کرده که مثل من فکر میکنه راه فراری ازش نیست میخوام بهت بگم: من از صمیم قلبم متاسفم که تو الآن اینجایی ❤️ بدون که تنها نیستی!

نیو:

اگه واقعن نظرمو میخوای میگم که سایتت مثه بقیه چیزا دغل و دروغه فقد جنبه تبلیغای داره اصلن گوش کردی اینا چی گفتن؟؟چرا ی عده اصن دیده نمیشن!ب کدومشون تا حالا ایمیل زدی ک سالمن یا نه اگه جون ی ادم واقعن مهمه!اگه صاحب سایت بودم حداقل ب دروغ کسیو نمی اوردم ابنجا.مشکل کسایی ک میخوان این عملو انجام بدن بنظرم از هوش زیاده مال امثال منه که هوش داریم ولی احمقیم

ناشناس:

همه چیز دارم و هیچ چیز ندارم . خانواده دارم و پشتوانه ندارم. چرا بااینکه به کسی آزار نمیرسونم بهم بد میکنن . چرا همیشه آخرین نفر منم چرا مقصر منم . چرا اونایی که بدی میکنن عریزترن. چرا هر کی که به فکر منفعت خودشه و سواستفاده میکنه و بیشتر طرفدار داره. چرا هرچی تلاش میکنم بازم نمیشه . هر دفعه من بیشتر میشکنم با نداشتنام. چرا یه خانواده منطقی ندارم چرا باید تو خانواده ای باشم ک پدرم اعتیاد داشته باشه برادرم یه جور هر کسی یه جور. من که پامو کج نمی ذارم چرا باید این سختیارو بکشم . چرا باید بخاطر بدیای دیگران من قضاوت بشم . چرا با بااینکه سعی میکنم همه چی درست کنم نمیشه . هیچکس و ندارم ک بهش پناه ببرم فقط خداس خدایا کمکم کن که بتونم تحمل کنم . خدایا خودت زودتر این روزای سخت که فشار روانی زیادی رومه رو تموم کن
. برام دعا کنین . خوشبحالتون که خونوده ای دارین که نگرانتون بشن . من خودم و بکشم یه نونخور کم تر میشه خوشبحالتون


Nazar Amulet