آراز غلامی

یادداشت‌هایی از تاملات، خاطرات و رویدادها

Gallery iPhone Pen RSS1408 Subscriber
ᛁ ᚨᚱᚨᛉ ᚹᚱᚩᛏᛖ ᛏᚻᛁᛋ ᚱᚢᚾᛁᚳ ᛒᛚᚩᚷ (?)
SINCE 2006

چطور خودم رو بکشم؟ دلایل و دستورالعمل‌های یک خودکشی موفق

نوشته‌ی سابق راهنمایی بود برای رهایی از چنین حسی، بعلت ازدیاد کامنت‌ها و ایمیل‌ها و عدم توانایی در پاسخ‌گویی حذف شد. اگر از گوگل به این صفحه رسیدید نوشته‌های زیر کمک‌تان می‌کند:

از شنبه شروع نخواهی کرد، اگر این نوشته را نخوانی
سواستفاده و دستکاری ذهنی: شناخت و جلوگیری از خطرناک‌ترین قابلیت بشریت
چطور از یک جدایی جان سالم به در ببریم؟
مینیمال (۱۳) چطور با کسی که Emotionally unavailable است وارد رابطه شویم؟
چطور شاد و مفید زندگی کنیم؟ راهنمای عملی و قطعی شادی و بهره‌وری روزمره
مینیمال (۱۲) با مسائل غیرقابل حل زندگی‌مان چه کنیم؟
چه‌طور از شر رابطه‌ی مخرب‌مان خلاص شویم؟
چرا و چطور با «خودمان» آشتی کنیم؟
راهنمای مردن و زندگی پس از آن، یا چه کنیم که هر روزمان یک غنیمت با ارزش شود؟
مینیمال (۹) چطور خیلی سریع حس بهتری داشته باشیم؟
چطور برای زندگی برنامه‌ریزی کنیم؟ راهکاری ساده و سریع برای رسیدن به اهداف‌تان
همین حالا لیست‌های انتظارتان را تخلیه کنید
چطور در جای بد، خوب زندگی کنیم؟
با خوشبختی و ترسِ از دست‌دادنِ خوشبختی چه کنیم؟

پیش‌نوشت:
– تمام کردن این پست سه ماه طول کشید. درواقع اراده‌ای برای تمام کردنش وجود نداشت ولی خودکشی ناموفق دوست صمیمیم باعث شد عزمم رو جزم کنم برای نوشتن و تمام کردنش. امیدوارم به درد شمایی که از گوگل به این صفحه رسیده‌اید هم بخورد و بتوانید با موفقیت خودتان را بکشید.
جهت ابهام‌زدایی، این نوشته دعوت و راهنمایی برای خودکشی جسمی نیست ولی اگر با این ایده این پست را می‌خوانید ممکن است کمکتان کند.

خودکشی مرحله نهایی افسردگی هست. افسردگی وقتی به‌وجود می‌آید که وضع موجود دیگر قابل تحمل نیست و وضع موجود از چیزهایی بوجود می‌آید که شما می‌خواهید ولی نمی‌توانید به آن‌ها برسید یا آن‌ها را بدست آوردید.
در این شرایط اولین (یا کمی بعد از اولین) فکری که به ذهن هر کسی می‌آید خودکشی‌ست. قطع ارتباط دائمی با دنیا و خودتان. خاموشی مطلق هرچیزی که درحال حاضر می‌شناسید.

خودکشی

خودکشی انواع مختلفی دارد:
– خودکشی مجازی، قطع ارتباط با تمامی شبکه‌های مجازی و حذف خودتان از اینترنت.
– خودکشی عاطفی، پایان رابطه‌ی مخرب به نفع یک یا هردو طرف رابطه.
– خودکشی مالی، توقف تلاش برای رویه درآمدزایی آب باریکه‌ای و پایان تلاش برای حرکت در مسیری که دولت یا گذشتگان (به شکل عرف) برایتان تعریف کرده‌آند.
–  و البته خودکشی جسمی که یکی از انتخاب‌هاست ولی بعد از انجام گزینه‌های قبلی و مراجعه به روانپزشک.

خودکشی در ابعاد زمانی هم متفاوت هست:
– خودکشی ماضی، مناسب برای افرادی که در گذشته گیر کرده‌اند.
– خودکشی مضارع، مناسب برای افرادی که فقط برای آینده زندگی می‌کنند.
– خودکشی حال، مناسب برای افرادی که گذشته و آینده را ول کرده‌اند و فقط درگیر همین لحظه و همین الان هستند.

اگر بخواهم این نوع از افراد را به نسبت تمرکزشان بر زندگی با نمودار نشان دهم همچین چیزی خواهد شد:
– نمودار قرمز برای افرادی که در گذشته گیرکرده‌اند.
– نمودار زرد (که به رنگ خردلی نشان داده شده) برای افرادی که همه‌چیز را ول کرده‌اند و چسبیده‌اند به آینده.
– نمودار نارنجی برای افرادی که نه گذشته برایشان مهم است و نه آینده. چسبیده‌اند به الان.
– و درنهایت نمودار آبی که بنظرم تعادل ایده‌آلی دارد. با گوشه چشمی به آینده‌ی نزدیک و ممکن و همچنین توجه به درس‌های گذشته‌ی نه‌چندان دور، تمرکز بر حال.

نمودار تمرکز-زمان

شما برای رهایی از وضعیتی که در آن گیر کرده‌اید چاره‌ای ندارید جز خودکشی. جز اینکه خود گیرکرده در گذشته‌تان را زیر آب خفه کنید چاره‌ای ندارید. هیچ‌راهی جز اینکه خود آینده‌نگرتان روی صندلی برقی ببندید و جزغاله‌اش کنید ندارید. بگذارید تاوان به‌تباهی کشاندن حال و آینده‌تان را بدهد. چاره‌ای جز حلق‌آویزکردن خودتان که چنان درگیر لحظه است که ۱۰ ثانیه بعد کوچک‌ترین اهمیتی برایش ندارد نیست. 

فقط بعد از این خودکشی‌هاست که خود واقعی شما مجال نفس‌کشیدن پیدا خواهد کرد.

برای خودکشی بهتر و بدون‌درد، برای خودتون دلایل کافی برای به سیم آخر زدن پیدا کنید و به سیم آخر بزنید. با خود واقعی‌تان صلح کنید و تلاش کنید مشکلات‌تون را حل کنید و اون‌هایی که حل نمی‌شوند رو از خیرشون بگذرید و ول کنید و رد بشوید و شعبده‌بازی کنید و موفق شوید و از زندگی لذت ببرید و این آهنگ رو گوش بدید و سخت نگیرید.

اگر فکر می‌کنید این نوشته چرت‌وپرت هست این کلیپ قطعا کمکتان می‌کند:

 

اگر دلتان خواست با کسی درمورد شرایط‌تان حرف بزنید می‌توانید به ده‌ها نفری که من رو لایق هم‌صحبتی دانستند ملحق شوید. من قضاوت‌تان نمی‌کنم و از شنیدن داستان زندگی‌تان لذت می‌برم. صفحه ارتباط رو ببینید.

و در آخر:

انسان فقط با تجربه‌ی درد و رنج به اوج عظمت می‌رسد.
ناپاک‌ها آنانند که گزندی ندیده‌اند، نسوخته‌اند، خونشان ریخته‌نشده، دریده نشده‌اند. ارزشی درون خود ندارند و جایی در این دنیا ندارند. آنان خفته‌اند. شادمان باش که شکستگان بیش از همه تکامل یافته‌اند.

مرتبط:
در باب آنلرن
– چرا و چطور با «خودمان» آشتی کنیم؟

بروزشده در یک‌شنبه، ۱۳۹۹٫۰۹٫۳۰

آراز غلامی
شنبه، ۲۲ ژوئن ۲۰۱۹
Mobina:

من نمیخوام بمیرم چون با مردنم درد به پایان نمیرسه و فقط به یکی دیگه منتقل میشه
من فقط میخوام یه مدت ناپدید شم یه مدت احساستم متوقف شه نیاز دارم همه چی متوقف شه. فقط همین …

سایه:

عاشقم و معشوق دارم . خانواده ها هردو به شدت مخالف و ما هردو به شدت در مرز جنون .
فردا قرار بر ازدواج من با فردی دیگه ی .
مرگ راحت ترین و سخت ترین انتخاب م …

نازنین:

خودکشی،کلمه قشنگ در عین حال ترسناکیه من همیشه به فکرش بودم ولی جراتشو نداشتم دلم میخواد ولی می‌دونم که اینکارو میکنم دلیلی برای زندگی کردن ندارم وقتی میتونم خودمو نابود کنم:))) این بماند یادگاری

ارتین:

اقا این همه فکر نداره یه چاقو بر می داری می ری تو دست شویی درو قفل می کنی تمام
ادم اگه بخواد خودشو بکشه که زیاد نباید فکر کنه چون فقط منصرف می شه

من خودمو خیلی می خوام بکشم، با درد زیاد، برام مهم نیس سره خونوادم چه اتفاقی می اوفته و مشکلاتی که بهش بر خوردم نه نرسیدن به ارزوهامه، نه شکست عشقیه نه کم توجهی ، حتی نه بی پولی، فقط می خوام( دلیل خود کشیم شخصیه و احتمالا اگه بگمش می گین چه اسکلیه یه تختش کمه) تموم شه همین. نمی خوام به هیچی فکر کنم مخصوصا چیز های خوب. ولی این دلیله اصلیش نیست.

من به بهشت و جهنم اعتقادی ندارم چون چه بهش داشته باشم چه نه تا نمیرم نمی فهمم و برامم مهم نیس اگه هر روز تو حلقم قیر داغ بریزن فقط می خوام دیگه زندگی نکنم و چیزه ساده ایه. من دوست دارم شانس زندگیمو به کسی بدم که بهتر بتونه ازش استفاده کنه و به جز مردن راه دیگه ای به ذهنم نرسیده. وقتی حرف از خودکشی می شه همه خیلی گندش می کنن می گن اه من ۱۰ بار خوکشی کردم مامانم بابامو کشته هر روز بهش فکر می کنم، بله اگه هر روز بهش فکر کنی فقط کارت سخت تر می شه. اگه تا حالا نتونستی خودکشی کنی خاک بر سر بودنتو نشون می ده چون همه ما تو زندگیمون خیلی فرصت خود کشی داشتیم. من ۱۵ سالمه هیچ دلیلی هم برای خودکشی ندارم فقط می خوام انجامش بدم واسه تفریح، اره واسه اینکه خولم واسه اینکه هیچی از عشق نمی فهمم و خوشمم نمی اد بفهمم. فقط می خوام تمومش کنم چون شاید حوصلم سر رفته شایدم واقعا دلیلی ندارم. ولی از این مطمعنم و همین کافیه. برای همتون خودکشی های بدون ترس بدون دلیل بدون مانع ارزو می کنم، هرچه سریع تر.

Ghazal:

خانوادم باعث میشن از خودم متنفر بشم چون بقول خودشون بیش از حد دوستم دارن
از اول بچگیم فقط کارهایی رو کردم ک اونا دوس داشتن و همیشه نقاب روی افکارم گذاشتم تا یوقت کسی بد قضاوتم نکنه و حالا ک میخوام خودم باشم ، هر روز باهام دعوا میکنن
فکر کنم دیگه کسی جوابم رو اینجا نده چون خیلی سال از ساخت این وبسایت گذشته ولی من نه میخوام بمیرم و نه این زندگیم رو دوست دارم ، فقط میخوام تنها باشم ولی حتی از این هم محرومم

    آراز غلامی:

    خوشبختانه کسی هست که باهات صحبت کنه. لطفا صفحه ارتباط رو ببین.

سودا:

چیکار کنم امروز بهم گفت من یکی دیگه رو دوس دارم
شکست خوردم من 5 سال دوسش داشتم نگفتم بهش ولی این ماه آذر بهش گفتم امروز شکست خوردم

راضیه:

من عاشق پسر عموم شدم اونم عاشقمه فقط اینکه خانواده هامون راضی نمیشن نمیدونیم چکار کنیم خودکشی کردیم من سم خوردم اونم رگشو با تیغ زد ولی خیلی دل سنگن هیچ تغییری تو رفتارشان ندیدیم الانم دیگه باهم حرف نمیزنیم منم دلم براش خیلی تنگ شده میخام از دوباره خودکشی کنم ولی میترسم

یک عاشق حیران:

من حالم خیلی بده 4 سال پیش عاشق پسری شدم و بعد سه سال که برای بار دوم دیدمش بهش گفتم بعد چند وقت باهم رل زدیم و بعد یک روز سر یک قضیه الکی کات کردیم چون اون دوستم نداشت ولی من از اول برای اینکه ناراحت نشه به عشقش رسوندمش فکرکنید عشقمو به عشقش رسوندم میخواست خودکشی کنه کمکش کردم بعد هرچی خواستم برگرده گفت من یکی دیگرو دوست دارم و نمیتونم و بهم فوش داد من زندگیم بدون اون خیلی بد شده و بارها خودکشی کردم و زنده موندم خونوادمم خبر ندارند وقتی یاد خاطراتمون میوفتم نمیتونم خودمو کنترل کنم الان خانوادم خیلی بهم فشار میارن و اذیتم میکنن فکر خودکشی از 4 طبقه به سرم زده و کم مونده اینکارو کنم میشه یکی کمکم کنه

یگانه:

دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه دلیلی برای زندگی ندارم حس زندگی ندارم دلم میخاد همه چی تموم شه دیگه تحمل خانواده و دوستام و و بیشتر از همه خودمو ندارم خسته شدم

مهسا:

فقط از اینکه چند ساله هیچ چی منو راضی نمیکنه خستم از اینکه چند ساله افسردگی دارم خستم و میخوام تموم شه میخوام این درد تموم شه از اینکه همیشه حالم بده حالم بهم میخوره….. از اینکه هی بخوام به یه نفر توضیح بدم حالم رو حالم بد میشه…. من فقط سربار خانواده ام شدم… فقط شدم یه آدمی که براش دل میسوزونن و میگن چه استعدادی داشتی ولی گند زدی به آینده ات….. میشه کمکم کنید.. نمیخوام آسیبی به خودم بزنم نمیخوام….

ی تنها:

بنظر من اینکه میگید ادم باخودش آشتی کنه مزخرفه فقط باراحت کردن خودش میتونه ب آرامش برسه با ب پایان رسوندن زندگی لعنتیش

..‌:

داروخانه برم بگم چه قرصی بهم بدن؟ چند تا بخورم؟برا خودکشی

    آراز غلامی:

    قبل از داروخانه برو به این صفحه و بگو چرا می‌خوای اینکارو بکنی. شاید بتونم کمکت کنم.

علی:

به نظرم اگه هر کسی جای من بود خوشو میکشت .کل خونواده من خانواده پدری و مادری منو یه احمق میدونستن ولی من کنار اومدم پدر و مادرم هر روز تحقیرم میکنن ولی کنار اومدم . درسمو میخونم به امید اینکه یه روز داشمندی بشم ولی اونقدر سوال پرسیدم که بهم اهمیت نمیدن بازم کنار اودم . امروز رفتم برنامه نویسی ولی یه چیزی رو که نفهمیده بودم داشتم بهش فکر میکردم که یه چیز دیگه رو گفت بعد که برای بار دوم ازش پرسیدم بهم گفت دیگه سوال نپرس و از امروز هیچی نفهمیدم بعد کلاس بهم گفت ببخشید باهات اونطوری رفتار کردم و اینکه برای جلسه بعد تکلیف رو بنویس بیار منم که چیزی یاد نگرفتم نمیدونم چیکار کنم چند وقته درسام رو هم نمیتونم یاد بگیرم چو آنلاینه هیچ دوستی هم ندارم . همش به خاطر اختلال بیش فعالیه که نمیتونم تمرکز کنم . ولی نمیدونم بازم چرا نمیخوام خودکشی کنم میخوام تلاش کنم تا به هدفم برسم ولی نمیتونم . دیگه نمیدونم چیکار کنم . تنها را خودکشیه که اونم نمیتونم . 17 سال هم دارم

صادق فیلی:

من 15 سالمه پدر ومادرم هر روژ دعوا میکنن مامانم گریه میکنه و همش میگن طلاق بگیریم منم میخوام خودکشی کنم تا روز شنبه

Bellatrix:

میشه لطفا راهنمایی بیشتری کنین من واقعا از زندگی خسته شدم با اینکه سن و سال کمی دارم هر وقت که ناراحت میشم یا عصبانی دوست دارم خودکشی کنم راه حلش چیه 😓

ناشناس:

پس وقتی که نمیشه شمارمو نو بگذاریم تو سایت .پس آقای غلامی چرا این سایت رو درست کردی ؟
الان نتیجه این سایت و این نظرات چیه ؟
وقتی که نمیتونم به هم کمک کنیم دیگه چه فایده ای داره . مگه از طریق ایمیل میشه به هم کمک کنیم ؟

    آراز غلامی:

    این وبلاگ محلی برای مشاوره خودکشی نیست. جدا از آن، قرارگیری ایمیل‌ کاربران آن‌هم به درخواست خودشان مشکلی برای کسی ایجاد نمی‌کند ولی انتشار شماره تماس آسیب‌زاست و بنده قصد پذیرش مسولیت این‌کار رو ندارم.

محسن:

منم ترجیح میدم دیگه وجود نداشته باشم
ولی اگه همه ماها بتونیم یه جا جمع بشیم و فقط چند لحظه کنار هم باشیم بدون ترس از اینکه کسی بخواد بهمون آسیب بزنه شاید منصرف بشیم . بیایید جمع بشیم باهم باشیم
[با عرض پوزش، انتشار شماره تماس حقیقی در بخش دیدگاه‌ها مجاز نیست. می‌تونید بجای اون ایمیل‌تون رو قرار بدید. – آراز غلامی]

مینوی:

منم وقتی از همه چی خسته مبشم به این فکر میکنم باز از این دنیا میشه فرار کرد از اونیکی دنیا شاید نشه. اگه اونجا بد تر بود چی؟

ناشناس:

من ۱۳ اکتبر سشنبه دومین خودکشی انجام دادم مثل قصه اول داستان منه به چی باور دارم ب چی اعتقاد دارم مهم نیست ۲۰۰ قرص خوردم الان دارم دیونه میشم چرا نمردم برام عجیبه دوبار اینکار کردم ولی نمردم چی مانع من میشه این دفه حلق اویز میکنم خودمو تا از حسرت نداشتن ازار و اذیت تجاوز نداشتن چیزی که دوست داری خونه نداری ۲۳ سالمه انگا ۵۰ سال زنده ام هیجکی درکم نمیکنه شما از خدا هیولا ساختین پسر و دخترایی میبینم که ۱۲ .۱۳.۱۱ سال خودشون خلاص کردن ایا خدا مارو خلق نکرد و گذاشت فرشته ها جلو ما زانو بزارن فکر کنم داریم تاوان اون سیب لعنتی ح ادمو میدیم خدا ولمون کرده قلبم درد میکنه میخوام قلبم اهدا کنم میگن فقط کسایی که سکته مغزی کردن قلبشون میگیرن حالا موندم خودمو اویز کنم از پاساژ مرتفع جزیره ابادان بپرم نمیدونم دوست دارم کسی منو بکشه ولی من اعتقادی به این دنیا ندارم همش ظلم افسرده تنها ن دوستی ن پدری خدا هیولا نیست من فقط بخدا اعتقاد دارم و حضرت مسیح خواهش میکنم کسی با من ارتباط برقرار کنه مخصوصا اونی که نوشته چی بنویسم مثلا اسمی دارم ک از ۱۳ سالگی عذاب کشید کامنت دومی اینم شمارم
[با عرض پوزش، انتشار شماره تماس حقیقی در بخش دیدگاه‌ها مجاز نیست. می‌تونید بجای اون ایمیل‌تون رو قرار بدید. – آراز غلامی]

ناشناس:

چرا هیشکی شمارشو نزاشته که حداقل 2 نفر برای اروم کردنش باهاش حرف بزنن. اخه با خودکشی به راهی نمی رسیم که .
منم میدونم که زندگی تو این حالت شما چقدر سخته .واقعا عذاب اوره .
ولی اگه واقعا خودتون رو بکشید حیف میشید .
متاسفم که گوشی ندارم که شمارمو در اختیارتون بگذارم اگه روزی گوشی بگیرم شاید بهتون کمک کنم.

چی بگم مثلا مگه اسم دارم:

سلام شاید فکر کنید الکی میگم ولی نه من 13 سالمه و از همه نظر 5 بار خودمو اتیش زدم و نمیتونم داستانمو بگم خب خب باشه میگم من وقتی 10 سالم بود کل خانوادم رو کشتن و فقط منو زنده گذاشتن منم رفتم امریکا با پولی که برام مونده بود همه ازم میپرسن خونواده نداری

من نمیفهمم تنها شرط زندگی خانوادست؟؟
من رفتم و ازشون انتقام گرفتم و از بس خشم به خرج دادم الان یه قاتل حرفه ایم و هر کسی بخواد بازم اذیتم کنه میکشم ولی خودکشی هارو بعد از مرگ خانواده ام انجام دادم
الان میتونم دو تا خلافکار رو هم زمان با تیر بزنم در رابطه با ورود شدن به این سایت من این سایت رو هک کردم که بیام این نظر رو بدم
کسی به من نگه بچه من بچه نیستم و به کارای خشن مثل کشتن خلافکار یا شکنجه کردن یکی علاقه دارم
به من کسی نگه روانی
در ضمن بازم میگم من مسیحی هستم

light:

از شیش سالگیم فهمیدم دنیا چ گندیه. عموی نا تنیم ب هوای بازی چندین بار بهم دست میزد و محبورم میکرد منم همون کارارو کنم.زنپگی گندی بود تنها فامیلمون توی سهر بودنو حدعقلش هر اخر هفته میدیدمش..همیشه اذیتم میکردو تهدید میکرد چیزی نگم…خیلی اذیتم کرد و حرئت نداشتم به کسی بگم..الانم که ۱۵سالمه خانوادم نمیدونن.اگه بدونن زندگیه عموم خراب میشه اخه الان داره زندگی خوبی برای خودش میسازه و اونوقت اگه چیزی بگم صدرصد اتفاق بدی میوافته.
این یارو باعث شد من ازینکه ادما نزدیکم شن بترسم . ختی نمیتونم بزارم مامانم یا بقیه بغلم کنن.نمیدونم میترسم بدم میاد انگار ک میخان بهم اسیب بزنن.فقدم اون نبود…تو خانواده و فامیل زیاد تحقیر میشدمو میشم…تو جمعای خانوادگی ابرومو میبردن جلوی همه میخابوندن ت گوشم …
اونقد کوچیکم کردن ک دوستای خاهرمم روم لقبای بدی گذاشتنه…
از بچگی هیچ دویت صمیمی هم نداشتم. چند روزی هم هست ک هیچ کدوم ازون دوستایدمعمولیمم دگه بتهام حرف نمیزنن.قلبم درد میکنه.کمر درد دارم سردردای شدید اما جرئت ندارم هیچ وقت چیزی بگم.
حس اضافه بودن دارم
طی مدتا چندین بار دس ب خودکشی زدم. .تیغ.جوهر.مسمومیت.بخار حمام.باز کردن در ماشین…اما بی فایده بودن…همین نیم ساعت پیش که چار صبح بود دستمو روی گلوم گذاشه بودم میخاسم تمومش کنم ک فقد دستم خسته شد،هنوز چشام تاره و دستام میلرزه و بدنم یخ کرده.مامانم بهم گیر میده چرا ادای ادمای عصبیو درمیاری خاهرم میگه تو مدام داری ادا در میاری…
من یه کیپاپرم هستم …عاشق ایدولم شدم…و بدتر شدم
هیشکی نمیتونه درکم کنه،ب هرکی بخام چبزی بگم فقد میخاد بگه درد من بیشتره.دگ ارتباطمم با همه قعط کردم . دگ حتی نمیتونم گریه کنم
از خدا طلب مرگ میکنم
کلی نماز میخوندم ک خدا دیتمو بگیره
اما دگ خسته شدمو حتی نمازم نمیخونم.
خاهش میکنم برام ارزوی مرگ کنید
خواهشا
ارزوم ارامشه…سکوت..ارامش…میخام یبار بدون درد و کابوس بخابم…

Rha:

خودکشی وقتی ندونی قراره بعد از مرگ چ اتفاقاتی بیوفته عذاب دهنده تر از هرچیزیه،اگه بهشت و جهنم و اون روز قیامتی ک ازش میگن حقیقت داشته باشه واقعا خودکشی ب چه دردی میخوره!؟کاش مرگپایانه پایانه همه چییییییز بود!!کاش وقتی بمیرم دگ کلا بمیرم،دگ اون دنیا و این خزعبلات نباشه،ترس از ناشناخته ها نمیزاره دست به خودکشی بزنم… ترس از ناشناخته ها و اتفاقی ک بعدش قراره برای مادرو پدرم بیوفته!این دنیا بد تا کرد باهام،خدا هیچ کودوم ازچیزایی ک خواستمو بهم نداد،بی پولی…طرد شدن…شکست تو تمام روابط ک باعثش خودم بودم…موفق نشدن تو هیچ رشته ی ورزشی هنری موسیقی و درسی…خلاصه که اصلا باورم به خدا یچیز عجیبه!!کسی دیگ جای من اگ بود خدا براش معنایی نداشت!
دوسالم ک بود پدر و مادر ابله و نادونم سر اختلافات خیلی کوچیک و احمقانه تر از خودشون طلاق گرفتن،بعدش من کلا تا ده یازده سالگی با پدرم تنها زندگی کردم و فقط اخرهفته ها میرفتم پیش مادرم…تو اون ده سال خیلی زندگی اروم و خوب بود با وجود درامد کارمندی و متوسط پدرم زندگی نسبتا خوب بود،درسم خوب بود،ارامش داشتم،اما از یازده سالگی دگ همه چیز عوض شد،نمیدونم شاید اعتیاد پدرم ک هنوز فکر میکنه ازش خبرندارم باعث همه این مشکلاته،از دوازده سالگی بیشتر با مادرم ک پیش پدرو مادر خودش زندگی میکرد رفت و امد کردم،چند سال بعد ک وضع مالی پدرم خیلی بدتر شد بازم بیشتر پیش مادرم بودم تا اون موقع خیلی مادرمو دوس نداشتم،و عاشق پدرم بودم هرچقدرم ک بی پول بود و هیلی چیزا فراهم نبود واسم ولی باز عاشق پدرم بودم و حرفای پشت سرش اصلا نظرمو راجبش عوض نمیکرد و نمیکنه و نخواهد کرد…
سه سال پیش ک خونه منو پدرم تو یه اتیش سوزی از بین رفت و همه چیزمون ب فنا…من دگ اون دختر سابق نشدم،پدرمم اعتیادش بیشتر و بیشتر شد…جوری ک از حقوقش چیز زیادی واسمون نمیموند هرروز دوستاش خونه پلاس بودن یا اون خونه رفیقاش!! اداره شو تکو توک میرفت…هرجا میخاستیم بریم دوساعت طول میکشید تا خودشو بسازه!!! و اما مادرم اون همچنان سعی میکرد هرکاری از دستش برمیاد برا من بکنه و تلاش هاشم خوب بود،ولی من اونقدری ک پدرمو دوس داشتم اونو نداشتم
راستش دلم برا بابام میسوخت و میسوزه …اونم نث من همش سختی کشید و ی روز خوش ندید اونم بجز من هیشکسو نداره اونم هرچی میدوعه نمیرسه…اونم تو همه روابطش شکست خورده…اونم مثل من تو همه رشته ها با ناکامی روبه رو شده…
خلاصه ک همنجوری روند زندگی ادامه داشت و من تو هر چیزی پا گزاشتم تهش یا نشد ،یا نشد!!!
با این حال امیدی ک نسبت ب اینده داشتم حیرت اور بود!هروقت بفکر خودکشی افتادم دلخوشیای کوچیک زندگی مث اهنگای مورد علاقم ،دوتا کراشای جذابم ک خیلی امید دارم ببینمشون،خوب شدن وضع پدرم،عمه های مهربونم ک خیلی برا منو پدرم زحمت کشیدن،موفقیت تیم محبوبم(شاید مسخره باشه برا شمایی ک میخاید خودکشی کنید و از همه چیز گذشتید،ولی واسه کسی ک فوتبال عشقش باشه کاملا قابل درکه،!)لباسای خفن و شیکم،زندگی ای کی الان با مامانم دارم،رفیق جانم:)،و خب از همه مهمتر موفقیتی که دوستدارم بهش برسم تا چشم همه اونایی ک خوردم کردن و دربیارم نمیزاره به خودم اسیبی برسونم!!شاید خدا خیلی دوسم داره!
حالا هرچی که هست منم قبل نوشتن این متن خسته ترین ادم از زندگی بودم،الانم هستما،از نشدنا،نبودنا،شادی نداشتنا،نرسیدنا،موفق نشدنا…خستم،از بی پولی…از عشق ب کسب که حتی منو نمیشناسه‌‌…از زخم زبونای خانواده بیشرفم…از اوضاع خیلی بدجور پدرم…خستم…کمتر از یک ساله ک پیش پدرم نیستم،ینی خونه ای نداره تا من پیشش باشم،ولی در ارتباطم باهاش،ترس از دست دادنش بزرگ ترین ترسیه ک دارم،اون همچنان امید داره،برای اینکه ی جوری تو این اوضاع اقتصادیش ی سقفی برا منو خودش تهیه کنه ک زیرش باشیم،امیدش قابل تحسینه!!خدا برام نگهش داره!
خلاصه که این همه حرف زدم اول اینکه دلم خواست درد و دل کنم با خودم!!چون کسی حرفامو نشنید جز خدا! دوم اینکه بگم بهتون اگه اون دلخوشیای کوچیک ک بالاتر گفتم رو هم ندارید،پس دیگه گشتن تو سایت برا راه خودکشی فقط ینی دوس داری منصرف شی!!
وگرنه قرص برنج هست،رگتو نیتونی بزنی،دار بزنی خودتو ،از یجا پرت کنی خودتو البته یجای خیلی بلند!،یا میتونی بندازی زیر ماشین خودتو تو اتوبان،میتونی انقد بکشی تا بمیری،میتونی هرچقدر ک میشه دیازپام بخوری تا بری تو کما،میشه سرتو بکنی زیر اب تا خفه شی،یا میتونی از یکی بخای تورو بکشه!
خلاصه راه برا مردن زیاده،ولی یادتون باشه شمام نمیدونید و متمعن نیستید قراره بعد مرگ چ اتفاقی براتون بیوفته!
از خدا میخام ک هممون حالمن خوب شه:’)

Faty:

چی مهمه آخع توی این زندگی
فقط مرگ رو دوس دارم میشه دیگ نباشم خیلی خستم چن روز پیش رگ دستمو زدم
ولی نجاتم دادن خستمه میخوام با ی چیزی کار کنم ک دیگ پشیمونم بشم دیگ نشه کاری کرد
من شکست عشقی خوردم من ع همون اول محبت ندیدم ن پدری ن مادری حوصلح زندگی ندارم اه چقد مزخرفه
کی میشه تموم بشه


Nazar Amulet