چطور برای زندگی برنامهریزی کنیم؟ راهکاری ساده و سریع برای رسیدن به اهدافتان
یک محیط ساکت و آرام پیدا کنید. تمرکز کنید و:
به این سوال به صورت لیست پاسخ دهید: من چه چیز میخواهم؟
در مقابل هر گزینه اینکه چرا این چیز را میخواهید و چه چیزی مانع رسیدن شما به این چیز هست را بصورت جداگانه بنویسید.
یکبار دیگر به علل چیزهایی که میخواهید فکر کنید. مطمئن شوید که این علل واقعی هستند.
به سوال دوم هم بصورت لیست پاسخ دهید: چرا این موانع مانع رسیدن شما به چیزهایی که میخواهید میشوند؟
در مقابل هر مانع، علت وجود این مانع را بنویسید. به احتمال زیاد علل مشترکی باعث بوجود آمدن این موانع شدهاند. این علتها را تجمیع کنید.
به سوال سوم پاسخ دهید: چطور میتوانید این علل را برطرف کنید؟
راهکارهایتان را بصورت لیست بنویسید و برای انجام راهکارها زمان خالی پیدا کنید. شروع به انجام راهکاریتان بکنید. بعد از رفع موانع ساعات روزانهتان را تقسیم کنید و هر روز قسمتی از چیزهایی که برای رسیدن به اهدافتان لازم است را انجام دهید.
فقط داناترينها و احمقترينها نمیتوانند خودشان را تغيير دهند.
– کنفوسیوس (فیلسوف چینی)
یکشنبه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱
چطور موفق شویم؟
موفقیت: تعیین هدف قابل دسترس با درنظر گرفتن تواناییهایتان (و اندکی بیش از تواناییهایتان) و رسیدن به آن.
- کمتر بخوابید و صبح زود بیدار شوید.
- به دوستدخترتان زنگ بزنید و کات کنید.
- سیگار رو ترک کنید.
- شبکههای اجتماعی رو ترک کنید.
- پیگیری اخبار رو ترک کنید.
- نمک، شکر، آرد، روغن، چایی و حتی قهوه رو ترک کنید. چندوعده فقط سالاد بخورید.
- موسیقی رو ترک کنید. هرگونه مدیایی رو هم همینطور.
- با خودتون روراست باشید. به اون صدای درونی که هرلحظه به رویتان تف میاندازد گوش کنید.
- به خودتون سرکوفت بزنید ولی ماتم نگیرید. از خودتون متنفر بشید و طوری کار کنید که دهنتان سرویس شود.
- بعد انجام گزینه ۸ و ۹ تلاش کنید از زندگی لذت ببرید و با نسخه جدیدتان مهربان باشید.
- ورزش کنید، مسواک بزنید، عطر بزنید و لباس خوب بپوشید. موهایتان هم مرتب باشد.
- دوستانتان را ترک کنید. قبل از آن بپذیرید که دوستی ندارید.
- بابت تمامی زحماتی که پدر و مادرتان برایتان کشیدهاند سپاسگزار باشید و این سپاسگزاری رو ابراز کنید.
- کتاب بخوانید. قبل از آن یادبگیرید که چطور کتاب بخوانید و قبل از آن هم یاد بگیرید که چطور یاد بگیرید.
- پیادهروی کنید. بدون حضور کسی و بدون حضور تلفن همراهتان.
- یکبار دیگر به هدفتان فکر کنید و مطمئن شوید که ارزش رسیدن دارد. اگر هدفتان ارزش رسیدن داشت این لیست را جایی بنویسید و بهش عمل کنید و اگر ارزش رسیدن نداشت ولش کنید و هدف جدیدی برای خودتان تعیین کنید.
پینوشت:
همهی این کارها رو همزمان انجام بدید. مدتی (یک الی دو هفته) فلج میشوید ولی بعدش راه میافتید. مهم این است که تسلیم نشوید. اگر شدید هم به درک. حداقل میفهمید که چرا موفق نمیشوید و دیوار کج نیست.
سهشنبه، ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸
چرا و چطور ول کنیم؟
سالها پیش وقتی به اتفاق مادرم به یک فستفود رفته بودیم متوجه شدم در گوشهای از محل فستفود یک برد وجود دارد و در رویش تعداد زیادی استیکر. افراد زیادی روی این استیکرها متنهای مرتبط و غیرمرتبط نوشته و به برد چسبانده بودند. به سیاق همان افراد من هم یک استیکر برداشتم و خواستم چیزی بنویسم ولی دریغ از یک کلمه. اون روز به خانه برگشتیم و بعد از گذشت چند ساعت همچنان فکر من روی استیکرها مانده بود. چرا نتوانستم چیزی بنویسم؟ چطور آن افراد توانسته بودند چیزی بنویسند ولی من نه؟
چند روز بعد از این اتفاق کماکان این سوال در ذهنم میچرخید و داشت کمکم به یک بحران تبدیل میشد که تعقیب رد پایش رسید به اینکه من نمیتونستم نوشتهام را «ول» کنم. من میخواستم هرچیزی که مینویسم را ببینم و همچنین کسانی که آن را میخوانند را. چهرهشان به هنگام خواندن نوشتهام را تماشا کنم. هرچیزی که با آن در ارتباط هستم در کنار من باشد. من نمیتوانستم «ول» کنم.
قرنهای زیادی انسانها نامههایی را نوشتند و گذاشتند داخل بطری و انداختندش توی دریا. قرنهای بعد این بطریها پیدا شدند و خوانده شدند بدون اینکه حتی استخوانهای نویسندهش باقی مانده باشد چه برسد به خودش. آن آدمها چطور توانستند اینکارو بکنند؟ چطور توانستند نوشتهای بنویسند و به دریا بندازند بدون اینکه آن نوشته تاثیری در حال و آیندهشان داشته باشد؟
قبلترها تمایل شدیدی در من بود به شناخت وجهههای دیگر زندگی کسانی که دوستشان دارم. مثلا جیدی سالینجر چطور مسواک میزد؟ یا صادق هدایت شبها با چه لباسی میخوابید؟ یا آلبر کامو روزی چند نخ سیگار میکشید و امثالهم. نوع دیگری از ول نکردن.
ولنکردن یک مشکل [بسیار] بزرگ دارد. وقتی چیزها و اتفاقات مختلف زندگی که هر روز برایتان پیش میآید روی هم انباشته میشود نتیجهتا جای خالی برای چیزهای جدیدتر نمیماند. کل زمانتان به تنش ذهنی حلوفصل و ریشهیابی و تئوریپردازی برای آنچیزها صرف میشود و شانس و زمان «تجربه» جدید را از شما میگیرد.
درک سیورز هم معتقد هست که ما برای رسیدن به موقعیت مطلوب بیشتر از اینکه بدست بیاوریم باید از دست بدهیم. یکجورهایی یعنی مهارت و توانایی لازم برای ولکردن.
نکته: ولنکردن در فرهنگ عمومی هم عمل تقبیحشدهای محسوب میشود. طوری که به فرد ولنکن عناوینی نظیر «کنه»، «سیریش» و «چغر» اتلاق میشود. اما من همان ولنکن را ترجیح میدهم.
بعد از این مقدمه ۱۰ دلیل دارم که نشان میدهد باید ول کنید:
- نمیخواهید آیدایتان بسوزد و آیدینتان سوجی شود و اورهانتان قابیل. (سمفونی مردگان)
- میخواهید بدانید که آن طرف تپه چیست. (آنکه رفت، آنکه ماند)
- شهامت و البته توانایی این را دارید که هرچیزی در بعد از چیز فعلی مواجه شدید را بپذیرید.
- برخلاف میلتان دیگر بزاقتان توانایی تولید تف برای انداختن روی چیز فعلی ندارد.
- بهدنبال کسی/گروهی هستید که بدنبال شما نیست.
- هدفی دارید که برای رسیدن به آن در چندسال گذشته قدمی برنداشتهاید یا نمیتوانید بردارید یا نمیگذارند بردارید.
- نمیدانید قرار است بعد از دانشگاه چهکار کنید.
- در چندسال گذشته پیشرفتی در شغلتان یا عنوانی که به خودتان دادهاید نداشتهاید.
- وقتی جلوی آیینه میایستید دلتان میخواهد آیینه را خورد و خاکشیر کنید.
- وقتی پنجرهی اتاقتان را باز میکنید دچار دوراهی میشوید.
حق تعالی با بایزید گفت:
یا بایزید چه خواهی؟
گفت:
ارید ان لا ارید. خواهم که نخواهم
مولوی | فیه ما فیه، فصل سیام
مرتبط:
– ۱۰+۱ دلیل برای اینکه باید رد بشوید
– چگونه از زندگی لذت ببریم؟
سهشنبه، ۴ دسامبر ۲۰۱۸
من و هدفم، من و زندگیم رو نابود کردیم
بیشتر از یک ساله که فقط دارم فکر میکنم. به همه چی. طوری که اینجا از سکوت و توخودم رفتنم کلافه شدن. چند صد صفحه یادداشت دارم از این فکر کردن ها. هرچند بقدری آشفته و درهمن که فکر نکنم برای کسی جز خودم مفهوم باشن. گاهی وقتا به چیزهای فکر میکنم که میترسم کنترل مغزم رو ازم بگیرن. همین الانشم به حد کافی مستعد اسکیزوفرنی هستم. غم انگیزتر اینکه تو دنیایی که من واقعیم زندگی میکنم شدیدن تنهام. بغیر از چندنفر که هزاران ک.م باهاشون فاصله دارم هیچ کس دیگه ای نیست.
گویا تو فهمیدن حقیقت زیاده روی کردم. انگار من و هدفم، من و زندگیم رو نابود کردیم.
چهارشنبه، ۱۰ می ۲۰۱۷